نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جوان - انقلاب» ثبت شده است

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ق.ظ

پنجره چوبی

 
رمان پنجره چوبی : هان! ای عاشقان رمان عاشقانه بشتابید، خواندنی اش را برایتان آوردیم.

رمان پنجره چوبی : هان! ای عاشقان رمان عاشقانه بشتابید، خواندنی اش را برایتان آوردیم.

 

رمان پنجره چوبی : فهمیه پرورش، نشر کتابستان

خیلی وقت ها پشت پنجره ها دو کبوتر لانه میسازند و صدای گفتگوهای بغ بغو گونه شان لبخند را به لبت می نشاند.

کتاب پنجره چوبی، نوید عشق و امیدی شیرین را در زندگی دو جوان جاری می کند و...
 
 
 
بریده ای از کتاب :
 
با دست های لرزانم کلید را برداشتم و به زحمت توی قفل گرداندم. یک جعبه کوچک دیگر در کنار جانماز و قرآن کوچکی توی کشو بود. جعبه را برداشتم. یادداشت دیگری زیر آن چسبیده بود. آن را باز کردم. روی آن با خط درشت نوشته بود: « دوستت دارم». حالا پنج جعبه کادو شده کوچک که میدانستم داخل آنها چیست در دست هایم بود.
 
فهیمه پرورش
 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۵۳
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۹ ب.ظ

طیّب

 

طرف از این رو به اون رو شده!

قمار برایش حلال بود، شراب برایش حکم آب داشت. حرام برایش شیرین بود و کلا رنگ زندگی اش را خودش انتخاب می‌کرد. اما ته دلش یک قطره خون بودکه او را گاهی حالی به حالی می‌کرد و آخر هم...
بسه دیگه بقیه اش را خودتان بخوانید.
 
کتاب طیب: جذاب و خواندیست زندگی این مرد که ازاین رو به آن رو می شود.

کتاب طیب: جذاب و خواندیست زندگی این مرد که ازاین رو به آن رو می شود.

 
 بریده ای از کتاب:
داشت از کوچه رد میشد ،دید کلی اسباب و وسایل کنار خیابون گذاشته اند. با تعجب پرسید اینها چیه ؟ گفتند: « مال این آقاست .اجاره نداشته بده ، صاحب خونه اثاث ها رو ریخته کنار خیابون .» فهمید که مستأجر از سادات است  بعد با عصابانیت درب خانه را به صدا در آورد  صاحب خانه در را باز کرد ، طیب با چهره ای در هم گفت :تو خجالت نکشیدی ؟ برا چی اثاث این سید اولاد پیغمبر رو ریختی تو خیابون؟.....خونه‌ات چند می ارزه ؟  صاحب خانه مکثی کرد و قیمتی گفت، طیب هم ادامه داد: همین الان اثاث این سید رو می‌بری داخل . پول خونه رو هم تا عصری برات میفرستم که سند رو به نام این سید کنی. صفحه 167
 
انتشارات ابراهیم هادی
 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۹
نمکتاب ...