سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۳۹ ب.ظ
طیّب
طرف از این رو به اون رو شده!
قمار برایش حلال بود، شراب برایش حکم آب داشت. حرام برایش شیرین بود و کلا رنگ زندگی اش را خودش انتخاب میکرد. اما ته دلش یک قطره خون بودکه او را گاهی حالی به حالی میکرد و آخر هم...
بسه دیگه بقیه اش را خودتان بخوانید.
بسه دیگه بقیه اش را خودتان بخوانید.
کتاب طیب: جذاب و خواندیست زندگی این مرد که ازاین رو به آن رو می شود.
بریده ای از کتاب:
داشت از کوچه رد میشد ،دید کلی اسباب و وسایل کنار خیابون گذاشته اند. با تعجب پرسید اینها چیه ؟ گفتند: « مال این آقاست .اجاره نداشته بده ، صاحب خونه اثاث ها رو ریخته کنار خیابون .» فهمید که مستأجر از سادات است بعد با عصابانیت درب خانه را به صدا در آورد صاحب خانه در را باز کرد ، طیب با چهره ای در هم گفت :تو خجالت نکشیدی ؟ برا چی اثاث این سید اولاد پیغمبر رو ریختی تو خیابون؟.....خونهات چند می ارزه ؟ صاحب خانه مکثی کرد و قیمتی گفت، طیب هم ادامه داد: همین الان اثاث این سید رو میبری داخل . پول خونه رو هم تا عصری برات میفرستم که سند رو به نام این سید کنی. صفحه 167
انتشارات ابراهیم هادی
۹۶/۱۲/۱۵