دعبل و زلفا
دعبل و زلفا : روایتی عاشقانه از شاعری که مورد عنایت امام رضا(ع) بوده است.
داستان روایت عشقی آتشین که در اثر باد های سهمگین روزگار خاموش نشد ...
دعبل و زلفا : مظفر سالاری، به نشر
معرفی:
اگر دلت می خواهد جان تازه بگیری و محبت امام به دلت مزه کند این رمان را از دست نده…
با امام که باشی پادشاه عالمی، دور که شدی خوار و زبون دیگرانی.
بریده کتاب(۱):
زلفا با چابکی درون خمره ای گلی که خالی بود پرید. در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل را کنار جعبه های انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بیندش.
دانلود کلیپ دعبل و زلفا از آپارات نمکتاب
#دعبل_زلفا❤️
#مظفر_سالاری
دعبل و زلفا به روایت عکس نوشت
عکس نوشته هایی از کتاب دعبل و زلفا
بریده کتاب(۲):
گریه های دعبل انگار پایانی نداشت. میان هق هق گفت :« ببین کار من بیچاره به کجا کشیده که ابن سیار باید یادآوری ام کند! نمی دانم این روزها حواسم کجاست !»
زلفا اشک شوهرش را با دستمال تمیزی پاک کرد. این صندوق چیست؟
دعبل درش را باز کرد و از میان پارچه های سفید، کیسه ای گلدوزی شده را بیرون آورد و توی دستان لرزان همسرش گذاشت. زلفا آن را بوسید و بویید. هنوز معطر است!
برشی از کتاب:
کنیز تعظیمی کرد و بی آنکه عجله کند،در مقابل نگاه نگران جعفر ،وزیر سیاه را به آرامی بر چند خانه لغزاند و با پوز خندی گفت:کاش بجای آن حرکت آتشین دقت می فرمودید که در اطرافتان چه میگذرد
با عرض معذرت کیش و مات...