مرد
مرد ،داود امیریان، سوره مهر
اگر می خواهید عاشق حاج احمد متوسلیان شوید حتما بخوانید: مرد
بریده ای از کتاب(۱):
شفیعی گفت: یاسینی اولین نفر نیست . قبل از او برای هفت – هشت نفر از بچه ها تو همین بیمارستان مراسم بله برون و عقد کنان راه انداخته اند. ببین برادر احمد می گم میخوای …
احمد به تندی حرف شفیعی را برید و گفت: لازم نکرده برای من کاری کنی . راست می گی برای خودت آستین بالا بزن .
– چی می گی حاجی من بدبخت زن دارم . اگه بفهمه که می خوام دست از پا خطا کنم دو تا توپ خونه آتیش حرومم می کنه . (صفحه ۴۱)
بریده ای از کتاب(۲):
دکتر و پزشک یارها با تعجب به یکدیگر زل زده بودند باورشان نمی شد که او درد را تحمل کرده و حتی آه نگفته باشد .
رضا پرسید چرا نگذاشتید بیهوشتون کنن حاجی ؟
احمد سر به شانه رضا گذاشت و گفت : شاید موقع بیهوشی آمار و اطلاعات عملیات را می دادم شاید اونجا کسی بود. (صفحه ۱۱۹)
بریده ای از کتاب(۳):
برادران ایرانی ما انتظار آمدن شما را نداشتیم.
من از سوی رئیس جمهورمان آقای حافظ اسد و مردم سوریه و لبنان به شما خیر مقدم عرض می کنم. شما در حالی به کمک ما آمده اید که کشور خودتان درگیر جنگ است . اما کشورهای مسلمان و حتی عرب زبان کوچک ترین قدمی برای یاری ما برنداشته اند. (صفحه ۱۴۹)