پسری از گوانتانامو
پسری از گوانتانامو : حس یک زندانی بی گناه را با خواندن این کتاب درک کنید.
پسری از گوانتانامو : آنا پررا،مترجم: کیوان عبیدی، نشر افق
معرفی:
۲پسر نوجوان که در دو کشور مختلف که از طریق اینترنت باهم ارتباط دارند. آن ها بازی«بمب افکن» را اختراع کرده اند وبا گروه هم بازی شان در فضای مجازی بازی می کنند. توسط یک جاسوس شناسایی می شوند و یک شب گروهی به خانه شان می ریزند و تمام بازی کنان را دستگیر می کنند و…
بریده کتاب(۱):
جیم سرش را به نشانه ی مخالفت تکان می دهد:« در حال حاضر از دید دولت امریکا تمام مسلمانان تهدید به شمار می آیند.» نوع حرف زدن جیم، خالد را بیش تر از قبل نگران می کند. ای کاش زودتر پدرش را پیدا می کرد و به راچ دیل برمیگشتند و زندگی عادی شان را از سر میگرفتند.
بریده کتاب(۲):
مرد دیگری اسم و نشانی، وضعیت تأهل و اسم فرزندانش را سؤال می کند. خالد فریاد می زند: « من پانزده سالمه! این را نمی فهمید؟» هوشیاری اش را از دست می دهد. ضربه ای از پشت می خورد و از هوش می رود. وقتی به هوش می آید که کف زمین سرد یک قفس سیمی موقت افتاده است.
بریده کتاب(۳):
تو در یک توطئه ی اینترنتی برای بمبگذاری در شهرهای مختلف شرکت داشته ای، این چیزی است که توی این ورقه های امضا شده، نوشته شده. خب، حالا به ما میگویی که دستور این بمب گذاری ها از کجا صادرشده است؟ اینها اتهاماتی است که به من، خالد ۱۵ ساله میزنند، فقط به این دلیل که یک بازی کامپیوتری به نام « بمب افکن» بازی میکردم…. فقط همین.