شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ
رسول مولتان
رسول مولتان : در غربت بود ولی دلش در گرو ارزش های انقلاب…همین کافیست.
رسول مولتان (زندگی نامه شهید سید محمدعلی رحیمی از زاویه دید همسرش)
نویسنده: زینب عرفانیان
انتشارات: سوره مهر
بریده کتاب(۱):
سرخیابان ۱۳ آبان، علی توی ژیانش منتظرمان بود، تا دیدمش، دلم هری ریخت. آب دهانم را قورت دادم و رویم را کیپ ترگرفتم.
معصومه (خواهر علی) در جلو رو باز کرد که سوار شوم. خواستم بگویم نه که به زور هولم داد توی ماشین و با علی خداحافظی کرد. قرارمان این نبود، گفته بودم خودش هم بیاید. ولی لحظه آخر، غافلگیرم کرد. با علی تنها شدم. هوای ماشین سنگین بود. معذب شده بودم.صفحه «۲۴»
بریده کتاب(۲):
- مسئول قبلی از پس کار ها بر نیومده. خانه فرهنگ مولتان باید سر و سامان بگیرد.
لحنش با همیشه فرق می کرد. سعی کردم نگاهش نکنم. دلم نمی خواست موفق شود و راضی ام کند. قرار نبود بشود مسئول خانه فرهنگ مولتان.
از خانه فرهنگ و مسئولیتش گفت. من هم مشغول ظرف شستن. حرفی برای گفتن نداشتم. شیعه توی پاکستان دلسوز نداره و ما هم اگه بریم اونجا شرایط سختی داریم. صفحه «۸۶،۸۷»