سوگند مقدس
کتاب سوگند مقدس: شروع همه چیز از سفر بود… سفری از لبنان به آفریقا
کتاب سوگند مقدس
نویسنده: محمود حکیمی
انتشارات محراب قلم
بریده کتاب:
سعی کردم وحشتم را بروز ندهم. رطیل های کینه ای؟ نام آنها را نشنیده ام. می گویند که این نوع رطیل خطرناک ترین رطیل های دنیا هستند و زهر آنها چنان درد آور است که جان آدمی را به سر می رساند. صفحه ۷۰
بریده کتاب(۲):
به سرعت بیرون رفت و با یک کاسه سوپ دیگر بازگشت. احساس می کردم بدنم گرم شد. نگاهی به کشیش انداختم و با اشاره سر از او تشکر کردم. در این هنگام بروتون با هیکل چاق و تنومند خود به داخل چادر آمد. روی خود را برگرداندم. با صدای بلند خندید و گفت: از اینکه افرادم به شما حمله کردند بسیار متاسفم… خیلی عجیب است باز صدای طبل؟! صفحه ۵۸
بریده کتاب(۳):
در حاشیه باتلاق بزرگ کوره راهی است که ما را نجات می دهد. مطمئن باشید آسامی ها منتظرند از راه جنوبی برویم تا ما را به دام بیندازند. بروتون رو به من کرد و گفت: « نظر تو چیست؟» صفحه ۶۶