نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر محراب قلم» ثبت شده است

شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

سوگند مقدس

کتاب سوگند مقدس : شروع همه چیز از سفر بود... سفری از لبنان به آفریقا
 

کتاب سوگند مقدس: شروع همه چیز از سفر بود… سفری از لبنان به آفریقا

 

کتاب سوگند مقدس
نویسنده: محمود حکیمی
انتشارات محراب قلم

بریده کتاب:

سعی کردم وحشتم را بروز ندهم. رطیل های کینه ای؟ نام آنها را نشنیده ام. می گویند که این نوع رطیل خطرناک ترین رطیل های دنیا هستند و زهر آن‌ها چنان درد آور است که جان آدمی را به سر می رساند. صفحه ۷۰

بریده کتاب(۲):

به سرعت بیرون رفت و با یک کاسه سوپ دیگر بازگشت. احساس می‌ کردم بدنم گرم شد. نگاهی به کشیش انداختم و با اشاره سر از او تشکر کردم. در این هنگام بروتون با هیکل چاق و تنومند خود به داخل چادر آمد. روی خود را برگرداندم. با صدای بلند خندید و گفت: از اینکه افرادم به شما حمله کردند بسیار متاسفم… خیلی عجیب است باز صدای طبل؟! صفحه ۵۸

بریده کتاب(۳):

در حاشیه باتلاق بزرگ کوره راهی است که ما را نجات می‌ دهد. مطمئن باشید آسامی ها منتظرند از راه جنوبی برویم تا ما را به دام بیندازند. بروتون رو به من کرد و گفت: « نظر تو چیست؟» صفحه ۶۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مجموعه قصه های خیلی قشنگ

مجموعه قصه های خیلی قشنگ: بیان موضوعاتی نو و جذاب را با زبانی شیرین

 

مجموعه قصه های خیلی قشنگ
نویسنده: محمود پوروهاب / مجید ملامحمدی
انتشارات محراب قلم

معرفی:

مجموعه ۱۴ جلدی (قصه های خیلی قشنگ به قلم محمود پوروهاب و مجید ملامحمدی، برای کودکان نوشته شده است.
هر جلد از این کتاب ها به یک موضوع نو و خواندنی اختصاص دارد مثل: مهربانی با حیوانات، ارزش کار و تلاش، گذشت و بخشش، احترام به دیگران، کمک به نیازمندان، مهمان نوازی، ارزش صدقه، احترام به والدین و مهربانی با کودکان، عیادت بیماران، محبت به غیر مسلمان ها و طرز شوخی ها و همچنین درباره انصاف و عدالت و ارزش علم صحبت به میان آمده است.
هر کتاب در بردارنده چندین قصه شیرین درباره ی رفتار و زندگی چهارده معصوم (ع) است.
هر کدام از این قصه های آموزنده‌ می تواند در روش های تربیتی _رفتاری کودک دلبندتان موثر و کاربردی باشد.

بریده کتاب:

مرد جلو آمد و گفت:
_سلام ای رسول خدا!
پیامبر ایستاد و به او سلام کرد، مردِ بیابانی خواست حرفی بزند اما نتوانست. به چهره ی پیامبر خیره شده بود. لب هایش تکان می‌ خورد اما صدایش در نمی آمد. دانه های عرق چهره اش را پر کرد، پیامبر ناراحت شد و گفت: از دیدن من زبانت بند آمده!؟
آن وقت با مهربانی مرد بیابانی را در آغوش گرفت، صورتش را بوسید و گفت: آرام باش! از چه چیزی می ترسی؟ من مثل ستمگران نیستم، من مثل برادر شما هستم…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۹ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۵۳ ب.ظ

جدال قهرمان

کتاب جدال قهرمان : مأموریتی در جدال با شرایط سخت، شرایط ننگ...

کتاب جدال قهرمان دیوید گریم استون رضوانه سیدعلی انتشارات محراب قلم

کتاب جدال قهرمان : مأموریتی در جدال با شرایط سخت، شرایط ننگ…

 

کتاب جدال قهرمان
نویسنده : دیوید گریم استون
مترجم : رضوانه سیدعلی
انتشارات محراب قلم

خلاصه:

دسیموس و دوستش به طریق مشکوکی دزدیده می شوند و به محل دور از خانه شان منتقل گشته و زندانی می گردند.
آنها کم کم متوجه می شوند که اربابان آنها را برای بردگی می برند بردگانی که باید با مسابقه و مبارزه با همدیگر وک تک زدن هم، دیگران را سرگرم کنند تا اربابان پول بدست آورند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۸ ، ۱۲:۵۳
نمکتاب ...
جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ب.ظ

من برده هستم

من برده هستم : دفتر خاطرات کلوتی، برده ای متفاوت از سایر برده ها.

من برده هستم : دفتر خاطرات کلوتی، برده ای متفاوت از سایر برده ها.

 

من برده هستم : پاتریشیاسی. مک کسیاک، محراب قلم

خلاصه:

کلوتی دختر سیاه پوست ۱۰ـ۱۲ ساله ای که برده است ولی در حین باد زدن خانم ارباب که به پسرش درس می داد خواندن و نوشتن یاد گرفته و خاطراتش را می نویسد.
او تمام ذهنیات و اتفاقات روزمره اش را می نویسد. اگر بفهمند او را به جنوب منتقل می کنند که هیچکس نمی تواند از آنجا فرار کند و همانجا خواهد مرد و یا او را می کشند!
او به هیچکس چیزی نمی گوید تا اینکه با آمدن معلم خصوصی برای فرزند ارباب، او با طرفداران لغو برده داری آشنا می شود وبه آزادی بسیاری از بردگان کمک می کند اما هیچکس نمی فهمد که او در ابن کار دخالت دارد.

بریده کتاب(۱):

باید خیلی دقیق باشم ودر عین حال حواسم جمع باشد که کسی نفهمد، چون اگر اربابم بفهمد حتماً مرا شلاق میزند!
گه گاه شنیده ام ارباب هنلی گفته اگر برده هایش را در حال سواد آموزی ببیند، آن ها را تا حد مرگ کتک میزند و پوستشان را به برده داران در ایالات جنوبی خواهد فروخت.

بریده کتاب(۲):

خانم لیلی، اسپایسی را به طرز وحشیانه کتک زد، فقط برای اینکه یک گلدان کوچولو را شکسته بود اگر بفهمند که من خواندن و نوشتن می دانم، با من چه خواهند کرد؟ این فکر تنم را لرزاند.

بریده کتاب(۳):

با یک چوب روی زمین خاکی نوشتم «م» مثل مادر.
هنوز نوشتنم تمام نشده بود که خاله تی چنان کشیده محکمی به من زد که که اگر میزرا نگرفته بودم، به زمین می افتادم. حتی خانم لیلی هم هیچوقت به این شدت مرا کتک نزده بود!
خاله تی بلافاصله با پاهایش حروف را پاک کرد. کمی بعد بلاخره سرم از گیج رفتن باز ایستاد و برقش از بین رفت. آنچه در چشم های خاله تی دیده می شد ترس بود نه عصبانیت!
با صدایی گرفته پچ پچ کرد:« می دونی چه بلایی سر برده ها می آورند اگر موقع خواندن و نوشتن مچشون رو بگیرن؟؟»

بریده کتاب(۴):

احساس می کرد تحقیر شده است. از این که در مقابل همه شلاق خورده بود، خجالت می کشید. این که او همیشه در سوار کاری برنده می شد، اصلاً کمکی به او نکرد!
سوار کار یا غیر سوار کار، برنده یا بازنده، ارباب هنلی او را مثل همه شلاق زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۰
نمکتاب ...