شنام
کتاب شنام: یک کتاب متفاوت از یک تجربه ی متفاوت… هم عاشقانه و هم طنازانه
کتاب شنام نویسنده: کیانوش گلزار راغب انتشارات سوره مهر
بریده کتاب :
روز و شب در کوه و بیابان، آواره و سرگردان بودیم.
گاهی به روستایی متروکه می رسیدیم و اطراق می کردیم. بعضی وقت ها هم از صبح تا غروب ما را در درّه ها و گردنه ها و کوه ها می چرخاندند و دوباره به محل سابق باز می گرداندند.
نیش غضب آن ها همیشه بر پیکر برادرم پرکار بود.
یک روز رئیس نیروهای کومله با کبکبه و دبدبه مقابل برادرم قرار گرفت و با تمسخر گفت:
راست میگن پاسدارای خمینی کلید بهشت دارن؟ کلید بهشت تو کجاس؟ نشونم میدی؟ داداش با اقتدار به چشم های او خیره شد و با صلابت گفت: بیچاره، کلید بهشت من همون گلوله ایه که از لوله ی تفنگ تو بیرون می آد و قلبم رو می شکافه.
رئیس خشکش زد. هیچ واکنشی نمی توانست نشان دهد. ص۶۳