نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۵ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۰ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

به توان تشکیلات

کتاب به توان تشکیلات
نویسنده: سلمان هاشمیان، جواد جلوانی
انتشارات حدیث راه عشق

بریده کتاب:

حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دو دسته شدن خطرناک است؛ یکی به خاطر یک فکری از مجموعه‏ ای جدا بشود، باز یکی دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالی که این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آن‏ قدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگی را به خاطر آن به هم بزند. ص ۲۷

بریده کتاب(۲):

یک کار تشکیلاتی، یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گم کردن عین باز یافتن به نحو درست است. چیزی کم نمی شود از آدم، چیزها افزوده می شود. من مثال می زنم به این لیوان آبی که توی آن یک حبّه قند را شما می اندازید. این یک حبّه قند یک چیز مشخصی است، به قدر خودش شیرینی دارد، به قدر خودش همه چیزهای خوبی که توی قند هست، در این است. وقتی در لیوان آب انداختی، تمام است، یعنی یک دانه از این ذرّات ریزی که زیر دندان می آمد و صدا می کرد و خودش را نشان می داد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمی ماند، تمام حل می شود در آب.

در آن جایی که قبل از آن، یا بعد از آن، ده حبّه قند دیگر هم حل شده. اما به نظر شما از این حبّه قند یک ذرّه اش، یک سر سوزنش از بین رفت؟ هیچ چیز از آن از بین نرفت. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خرده به آن زیاد شد. زیرا آن مقدار شیرینی ای که در این قند بود آمیخته شد با شیرینی های دیگری که در قندهای دیگر بود و در تمام اجزای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشده، اما آن تشخّص خودش را از دست داده، آن فردیّت خودش را از دست داده؛ یک تشکیلات باید این جور باشد. ص ۲۵

بریده کتاب(۳):

هیچ‌ گاه به خاطر این‌ که در یک جمع خدایی هستیم و کارهای خدایی می‌ کنیم و چیزهایی می‌ دانیم که دیگران درک نمی‌ کنند، احساس غرور نکنیم. بایستی این را در نظر بگیریم که واقعاً این‌ که توفیق پیدا می‌ کنیم کاری انجام دهیم و این‌ که مسائلی را درک می‌ کنیم که دیگران نسبت‌ به آن بی‌اعتنا هستند، از نعمت‌ های خداوند است و این را در نظر داشته‌ باشیم که نعمت‌ ها مسئولیت‌ آور هستند. ص ۱۳۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۹ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تام سوئیفت

کتاب تام سوئیفت
نویسنده: ویکتور اپلتون
مترجم: پانته‌آ خوشنویس
انتشارات محراب قلم

بریده کتاب:

وقتی کفش های ورزشی ام با زمین چوبی برخورد کرد، توپ زوزه کشان از وسط تور بسکتبال گذشت. عجب اسپک محشری! برگشتم و به چهره حریفم نگاه کردم.
سوئیفت بات با بدن فلزی نقره‌ای رنگش تقریبا هم قد من بود: دو دست ، دو پا، یک سر و باقی اعضا..‌
به نظر من خیلی با شکوه بود، زیرا سوئیفت بات را خودم با کمک چندتا از دوستانم ساخته بودم.

بریده کتاب(۲):

هنوز واکنش های روباتم آن قدر که من دلم می خواهد سریع نبود. آیا می توانستم با قرار دادن ریزپردازنده های بیشتر در سیستم عصبی اش، به خواسته ام برسم؟
قبل از این که بتوانم ایده های بیشتری را در ذهنم دنبال کنم، صدایی رشته افکارم را پاره کرد.
ساعت مچی ام بود که می‌گفت: «هی پسر! بهتره راه بیفتی. شام داره دیر می شه»
صدا متعلق به کوئیپ بود، کوئیپ مخفف پردازشگر انفعالی کوانتومی است؛ یک هوش مصنوعی که باهوش ترین دستیار دیجیتالی در دنیاست!
چراغ های بالا سرم به طور خودکار به محض خارج شدنم از آزمایشگاه، خاموش شدند و در پشت سرم قفل شد.
تونل زیرزمینی آزمایشگاه، مرا به خانه وصل می‌ کرد…

بریده کتاب(۳):

(ربات و مخترعش درحال مسابقه بسکتبال با هم هستند:)
سوییفت بات در بالاترین نقطه پرشش توپ را پرتاب کرد، من هم پریدم تا جلوی شوتش را بگیرم اما پرش او خیلی از من بلندتر بود…
او به راحتی روی زمین فرود آمد. وقتی دیدم انقدر عالی فرود آمد در پوست خودم نمی‌ گنجیدم.
اولین باری که با هم بازی کردیم، او بعد از پرش، تعادلش را از دست می داد. از به یاد آوردن زمین خوردن سوئیفت بات، چهره ام در هم رفت. او هنوز هم که از پشت به زمین می‌ افتد، به سختی بلند می‌ شود،
اما الان به خاطر این که از یک مسیریاب تازه و پیشرفته استفاده می‌ کند، به ندرت زمین می‌ خورد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

پولینا

کتاب پولینا : هر پستی و بلندی زندگی ما می‌ تواند یک قصه‌ ی خواندنی باشد...
 

کتاب پولینا: هر پستی و بلندی زندگی ما می‌ تواند یک قصه‌ ی خواندنی باشد…

 

کتاب پولینا
نویسنده : آنا ماریه ماتوته
مترجم: محمد قاضی

بریده کتاب:

تا بحال شهری را در ساعت پنج صبح دیده اید؟
شهر در ساعت پنج صبح واقعا چیز عجیبی است!

بریده کتاب(۲):

۵-ص۳
از آشپزخانه همیشه بوی خوبی می آمد.
آتش، رنگ سرخ طلایی زیبایی پخش می کرد که در پرتو آن، اجاق ها و دیگ ها و کفگیرها.. برق می زدند.
برعکس آشپزخانه های شهری، این جا آتش کاملا محسوس و معلوم بود و نوری گرم در همه جا پراکنده شده بود.
مارتا با خاک انداز کوچکی خاکسترها را از اطراف اجاق کنار می زد و مراقب دیزی های گِلی پای آتش بود که غل غل می جوشیدند.
یک دیزی بزرگ و سه دیزی کوچکتر.. مثل مرغی که جوجه هایش دورش را گرفته باشند.

بریده کتاب(۳):

وقتی به پل چوبی روی رودخانه می رسیدی، هیچ صدایی به جز صدای رودخانه به گوش نمی رسید، چون صدای آب صداهای دیور را محو می کرد.
چشمانم را بستم تا صدای رودخانه را خوب بشنوم..
مدت ها بود که اصلا رودخانه ندیده بودم، جز عکس آن را در کتاب ها یا بر پرده سینما.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کشتی نجات

 

 

مجموعه کتاب های کشتی نجات
نویسنده: شمس حجازی
انتشارات براق

معرفی:

محبت اهل بیت «علیهم السلام» شیرین ترین محبت عالم هستی ست…
کسی که خودش را به این دریای محبت متصل کند، هیچ گاه محتاج محبت دیگران نمی ‌شود و در سایه امن بهترین خوبان عالم دلگرم است.
مجموعه کشتی نجات داستانی ‌‌هایی‌ ست از محبت حسین بن علی که می ‌تواند با بیانی ساده و روان و همراه با رنگ آمیزی میهمان قلب کودکان ‌مان باشد.

بریده کتاب:

معاویه که شعرهای مرد عرب را شنید گفت: من به تو کمک کردم، امام حسین که کمک نکرد و را از او تعریف کردی؟ مرد عرب گفت: تو چیزی را به من دادی که مال امام حسین بود و این را هم می ‌دانم که تو به خاطر اینکه امام حسین مجبورت کرد به من کمک کردی و این کار تو بخاطر خدا نبود.

بریده کتاب(۲):

امام حسین برای اینکه از آن ‌ها تشکر کند فرمود: شما باید بیایید مهمان من بشوید. همین الان بیایید به خانه ما برویم. بچه ها خوشحال شدند که به خانه امام حسین می ‌روند. امام حسین وقتی به خانه خودشان رسیدند بهترین غذاها را به بچه های فقیر دادند و بچه ها سیر سیر شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

سوگند مقدس

کتاب سوگند مقدس : شروع همه چیز از سفر بود... سفری از لبنان به آفریقا
 

کتاب سوگند مقدس: شروع همه چیز از سفر بود… سفری از لبنان به آفریقا

 

کتاب سوگند مقدس
نویسنده: محمود حکیمی
انتشارات محراب قلم

بریده کتاب:

سعی کردم وحشتم را بروز ندهم. رطیل های کینه ای؟ نام آنها را نشنیده ام. می گویند که این نوع رطیل خطرناک ترین رطیل های دنیا هستند و زهر آن‌ها چنان درد آور است که جان آدمی را به سر می رساند. صفحه ۷۰

بریده کتاب(۲):

به سرعت بیرون رفت و با یک کاسه سوپ دیگر بازگشت. احساس می‌ کردم بدنم گرم شد. نگاهی به کشیش انداختم و با اشاره سر از او تشکر کردم. در این هنگام بروتون با هیکل چاق و تنومند خود به داخل چادر آمد. روی خود را برگرداندم. با صدای بلند خندید و گفت: از اینکه افرادم به شما حمله کردند بسیار متاسفم… خیلی عجیب است باز صدای طبل؟! صفحه ۵۸

بریده کتاب(۳):

در حاشیه باتلاق بزرگ کوره راهی است که ما را نجات می‌ دهد. مطمئن باشید آسامی ها منتظرند از راه جنوبی برویم تا ما را به دام بیندازند. بروتون رو به من کرد و گفت: « نظر تو چیست؟» صفحه ۶۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ماروسیا

کتاب ماروسیا : درس اخلاق، شجاعت، ایمان و صبر در طی داستانی خواندنی
 

کتاب ماروسیا: درس اخلاق، شجاعت، ایمان و صبر در طی داستانی خواندنی

کتاب ماروسیا
نویسنده: پی. بی استال
انتشارات محراب قلم
ترجمه: مهدی ضرغامیان

بریده کتاب:

ص۹
در روزگار گذشته، سرزمین اوکراین جمهوری مستقلی بود که با ترک ها در جنگ بود… در آن هنگام اوکراینی ها برای حفظ استقلال خود ناچار بودند در چهار جبهه بجنگند: با روس ها، لهستانی ها، ترک ها و تاتارها.
اما به یکباره، روس ها به اوکراین پیشنهاد پذیرش عهدنامه ای دادند…

بریده کتاب(۲):

ص۱۲
هیچ گاه خوشبختی آدم ها در خوبی و خوشی زندگی مادی خلاصه نمی شود. روح و جان آدم ها نیز باید در این خوبی و خوشی شریک باشد.
روح آدمی باید از زندگی راضی باشد!

بریده کتاب(۳):

ص۱۴
پیرزنی گفت : «هر سه فرزندم به جبهه رفتند و تا آخرین نفس ایستادند، ولی هنوز اوکراین آزاد نشده است؛ اما به هرحال ما استقلالمان را به دست می آوریم»
زن دیگری گفت : «همه خودشان را به کشتن دادند؛ اما هنوز چیزی به دست نیاورده ایم…»
پیرزن حرف او را قطع کرد : «وقتی حساب آب و خاک است، آدم تجارت نمی کند. آدم نمی گوید: آیا من‌ موفق می شوم؟ بلکه باید بگوید: من به وظیفه ام عمل می کنم. بعد باید خودش را به آب و آتش بزند.
اگر به این طریق بمیرد، باز بهتر از بد زیستن است.
فرزندان من چنین کردند…»

بریده کتاب(۴):

ص۲۰
مرد می خواست به سخنان خود ادامه دهد، ناگهان متوجه شد که دو‌چشم درخشان به او خیره شده است.
صاحب این چشم ها دختر کوچک و بانمکی بود که در گوشه اتاق چمباتمه زده بود و به حرف های او گوش می داد.
دانیلو به انتهای اتاق نگاه کرد تا ببیند چه چیزی توجه مرد را به خود جلب کرده است.
با دیدن دخترک، گفت :«این دختر من است. ماروسیا، ده سال دارد. با اینکه سنش کم است، خیلی باهوش و فهمیده است..»

بریده کتاب(۵):

ص۵۱
ماروسیا به سربازها نگاهی انداخت. ناگهان متوجه شد که یکی از سربازها با نگاه هایی نافذ به او خیره شده است. شاید به دخترک مشکوک شده بود.
عرق سرد بر پیشانی ماروسیا نشست. گمان کرد دیگر همه چیز از دست می رود، اما پیش خود فکر کرد :«باید مثل او شجاع باشم!»
این فکر دوباره به او شهامت بخشید. آن‌گاه تصمیم گرفت او نیز به سرباز خیره شود .
ماروسیا چشم هایش را کاملا گرد کرد و به چشم های سرباز خیره شد!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

معنویت جدید و تهاجم فرهنگی

کتاب معنویت جدید و تهاجم فرهنگی
نویسنده محسن کیانی
ناشر موسسه فرهنگی بهداشت معنوی_ عصر آگاهی

بریده کتاب:

بحث درباره خداوند در ادیان توحیدی و عرفان های نوپدید به دو گونه متفاوت است. در ادیان توحیدی، خداوند وجود محض است. او است که به همه موجودات هستی اعتبار می بخشد، اما در این عرفان ها ماجرا به طور کامل دگرگون می شود ؛ یعنی انسان به همه‌چیز حتی خدا وجود و اعتبار می بخشد. صفحه ۱۸

بریده کتاب(۲):

در بسیاری از جنبش های نو پدید دینی تلاش می شود تا انواع اعتقادات ماورایی ادیان( بالاخص ادیان توحیدی) به صورت زمینی و دنیوی تعبیر و تفسیر می شود. این تبدیل و تبدل در بسیاری از تعالیم آنان مشهود است. برای مثال به جای خدامحوری ، انسان محوری و به جای معادگرایی، تناسخ باوری بدل می گردد و یا به جای انواع معجزات، افعال خارق عادت و…، این جریان با اتکا به رویکرد مبارزه با معنا و معنویت رخ می دهد که بر مبنای مادی گرایی استوار است. صفحه ۲۲ قسمت الف

بریده کتاب(۳):

در بسیاری از جریانات جدید معنوی نام خدا به میان می آید . به این معنا که در این گرایش ها وجود خدا مفروض دانسته شده ، لکن مساله بر سر میزان دخالت او در امور انسانی است. خدای اینگونه عرفان ها حقیقتی است فاقد اختیار، آزاده و قدرت دخالت در جهان. بدین سان که اختیار، اراده و قدرت مطلق از آن انسان هاست. این بیانات تداعی کننده مفهوم فلسفی اومانیسم است که در مغرب زمین شهرت یافته است. صفحه ۱۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

در خانه علما

کتاب در خانه علما : کتابی خواندنی از سلوک و سبک زندگی علما در قالب داستان هایی کوتاه
 

کتاب در خانه علما: کتابی خواندنی از سلوک و سبک زندگی علما در قالب داستان هایی کوتاه

 

کتاب در خانه علما
نویسنده: بیژن شهرامی
انتشارات بوستان کتاب قم

بریده کتاب:

قاری مصری آیاتی از قرآن را با صدایی زیبا و دلنشین تلاوت می ‌کند. در پایام جلسه آقا وی را تشویق می ‌کند و از او می ‌پرسد
_ببین حمد و سوره ‌ام را درست خوانده ‌ام؟
قاری مصری که انتظار چنین رفتاری را ندارد، با دقت گوش می ‌دهد و پس از تاکید بر درستی قرائت آقا، آن را شبیه تلاوت مردم مکه و مدینه می ‌داند.
مراسم به پایان می‌ رسد و من می ‌آموزم که هیچ وقت از پرسیدن بدم نیایدـ

بریده کتاب(۲):

بالاخره پدر آماده می ‌شویم که رفع زحمت کنیم که آقا ( آیت الله آخوند کرمانشاهی) نفس زنان وارد می ‌شود.
تازه می ‌فهمیم مردی که داشت با چهره بسته، برف روی پشت بام خانه آقا عیسی، رفتگر محل را که پایش شکسته بود پارو می‌ کرد، کسی جز آقا نبوده.

بریده کتاب(۳):

این را یکی از دوستانم برایم فرستاده است و ویژگی ‌اش آن است که نویسنده سر سفره آن را نوشته، یعنی از پنج یا ده دقیقه ‌ای که معمولاً بین پهن شدن سفره و رسیدن غذا وجود دارد. استفاده کرده است. او ( آیت الله میرزا علی مشکینی) از دانشجویان می‌ خواهد که از وقتشان نهایت استفاده را ببرند. چرا که: فرصت‌ها مانند ابر می‌ گذرند و از دست می ‌روند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۶ ق.ظ

جعبه سیاه

جعبه سیاه
نویسنده : سیدمحمدحسین راجی
انتشارات راه یار

معرفی:

زمان شاه همه چیز مردم متفاوت بود. سیاستمداران و حکومتی ‌ها هم مثل همه نبودند.
اگر حرف‌ های من رو باور ندارید، خاطرات اسدالله علم رو بخونید، کسی که سال ‌ها نخست‌ وزیر و از نزدیکان دربار پهلوی بود و از جزئیات مسائل بهتر از هر کسی آگاه!
“صبح شرفیاب شدم، شاهنشاه را کسل دیدم. فکر کردم بابت تلفات زیاد زلزله است‌. بعد معلوم شد در انجام یک امر شاهنشاه قدری قصور شده. توضیحاتی که عرض کردم، روشن شدند که تقصیر از کسی نبود. بعد سر حال آمدند.”

بریده کتاب:

شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۵۴: … عرض کردم والا حضرت شهناز ضمن فرمایشات مختلف که به من امر فرمودند، ده میلیون تومان هم اضافه برداشت از بانک عمران می‌ خواهند. فرمودند: فقط ده میلیون؟ (البته باخنده). عرض کردم بلی. فرمودند: تعجب است. این بچه چقدر تحت تاثیر این مردک الدنگ، شوهرش، می باشد. این آقا پسر هیپی چه طور یک دفعه پول پرست شد؟ عرض کردم آن هیپی گری برای وصول به این هدف بود؛ یعنی اول جلب قلب والاحضرت تا از آن راه به این نتیجه برسد. فرمودند: صحیح است. عرض کردم ولی به هر حال کارهای خلاف قاعده نکنند، ما حرفی نداریم. با هم خوش باشند، چه بهتر. فرمودند: درست است.

بریده کتاب(۲):

سه شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۵۴: … والا حضرت شهناز هفت میلیون تومان قرض می‌ خواهند که قسط کارخانه موتور سیکلت سازی شوهرشان را بدهند. خیلی عجیب است این شوهرشان که با هپیی گری دل دختر را ربود، اکنون وارد داد و ستدهای کلان شده و عجیب است که این دختر، کالمیت فی یدالغسال، دربست در اختیار این پسره است و کوچک‌ ترین شخصیتی از خود نشان نمی‌ دهد. از این پدر مقتدر خیلی عجیب است.

بریده کتاب(۳):

امروز بعد از تعطیل ۲۱ روزه از اروپا و امریکا برگشتم. قبلا دفترچه یادداشت قبلی را در بانک یونیون سوئیس به امانت گذاشتم و به دخترم رودی توصیه کردم که قبل از پنجاه سال دیگر، یعنی به طور قطع بعد از درگذشت من، آن را چاپ نکند؛ همچنین قبل از درگذشت ارباب عزیزم که امیدوارم خداوند مرا قبل از او از دنیا ببرد؛ چون زندگی بدون او برای من مفهومی ندارد. دیگر این که اگر خدای نکرده رژیم تغییر کرد که نخواهد کرد، آن وقت دخترم می تواند اگر زنده بماند، این یادداشت ها را منتشر کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۰۰ ، ۱۱:۱۶
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۲۴ ب.ظ

پوستر انتخاباتی

پوستر جمهوری اسلامی حرم است
اگر این حرم ماند دیگر حرم ها هم می مانند.

 

 

پوستر جمهوری اسلامی حرم است
اگر این حرم ماند دیگر حرم ها هم می مانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۱۹:۲۴
نمکتاب ...