نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۴۵ مطلب با موضوع «نقد کتاب :: توصیه میکنم حتما بخونید» ثبت شده است

چهارشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۳۱ ب.ظ

فریب

کتاب فریب
نویسنده: مهناز رئوفی
انتشارات کیهان

معرفی :

💎دین چیست؟
فرقه ها کدامند؟
چه تفاوتی باهم دارند؟
کدام راه و روش می تواند انسان را خوش بخت کند؟
آرامش کجاست؟
بیشترین لذت ها را از کدام مسیر زندگی می توان چشید؟
این ها و سوالات زیاد دیگرتان را با خواندن این رمان جذاب پاسخ گویید.




یکی تبلیغ دین مسیحیت می کند، آن دیگری جزوه های تبلیغی وهابیت را شبانه درخانه‌ها می اندازد. در خیلی از شهر ها هم فرقه بهائیت دارد با تمام توان جوان‌ها را جذب می کند . رمان فریب داستان زندگی خانوادگی دختر جذابی به نام ساحل است که برای رسیدن به اهدافشان بهائی می شوند.

خلاصه کتاب:
 دختری به نام ساحل که در خانواده‌ای بی قید زندگی می کند با الهام که بهائی بوده آشنا می‌شود . الهام خانواده ی آنها را به سمت بهائیت می کشاند و زندگی عاشقانه ساحل را از هم می پاشاند. آنها از ایران می روند و ساحل در آنجا دچار زندان می شود و پسرکوچکش هم مورد تجاوز بهائی ها قرار می گیرد. بهایی ها خانه شان را در ایران بالا می کشند و ساحل دست به انتقام می‌زند.

برشی از کتاب:
صدای خنده و شادی در فضای اتاق پیچیده بود. درحالی‌که میز را می‌چیدیم از شادی در پوست خودم نمی گنجیدم . با اینکه می دانستم دانشگاه آزاد هزینه زیادی دارد. اما بالاخره قبول شده بودم ولی این شادی دوامی نداشت.                                                           

 

      تازه خوردن شام را شروع کرده بودیم که یکدفعه زنگ خانه به صدا در آمد و در را باز کردیم. همه ی نگاه ها به سمت در بود که یکباره صدای هیاهو ، جیغ و سوت شادی از بیرون به گوش می رسید ، جوانان بهائی تصمیم گرفته بودند ما را غافل‌گیر کنند و خبر قبول شدنمان را به ما بدهند. الهام و المیرا و نوید و وحید هم که جزو آنها بودند همگی با خانواده من دست دادند و دست هایشان را به طرف من و رضا هم دراز کردند.....  صفحه132
 
 
 
 
 

عکس نوشته هایی قشنگ و دلفریب از کتاب فریب

 

عکس نوشته هایی قشنگ و دلفریب از کتاب فریب نوشته ی مهناز رئوفی

کاش آن روزها می دانستم که بهاییت همه ی شاخص های یک فرقه را داراست.
در واقع بهاییان روش های جذب افراد را به خوبی آموخته اند و او، به خوبی از عهده ی آن بر آمده است.

ثروت امتحان بزرگی است که همه از آن سربلند بیرون نمی آیند و استفاده درست از ثروت کار راحتی نیست.

ساحل دختر هجده ساله ای است که بعد از دیپلم گرفتن به اصرار خانواده تن به ازدواجی می دهد .
که خود از ته دل رضایتی به آن ندارد و برای احترام به پدر و مادرش نه نمی آورد و ازدواج می کند.
زندگی مشترک او پایدار نیست و طولی نمی کشد و بعد از ۵ سال با یک بچه مجبور به طلاق می شود.
او بعد از طلاق تصمیم به رفتن دانشگاه می گیرد و در کلاس های کنکور شرکت می کند.
در آموزشگاه با دختری بهایی به نام الهام آشنا می شود.
آن دو در پی رفت و آمدها با هم صمیمی می شوند که…

هیچ وقت به ازدواج فکر نکرده بودم و هنوز معیارهای اصلی انتخاب همسر را برای خودم مشخص نکرده بودم.
به مسائل جزئی پرداختم و گفتم : شما که منو ندیده بودید چه طور به خواستگاری من آمدید؟
او هم خیلی سطحی و نپخته گفت: حالا که دیدم . خیلی هم پسندیدم.
با شرم لبخندی زدم و گفتم : اما با یک بار دیدن که…

کاش می شد زمان را مثل عقربه ی ساعت به عقب برگرداند و از نو شروع کرد.

گاهی فکر می کنم اگر آن قدر بی اطلاع نبودم؛ هرگز به دینم شک نمی کردم.
همان یک لحظه که به خاتمیت پیامبر اسلام شک کردم، مثل افتادن در پرتگاهی یک باره رها شدم و هیچ گونه دستاویزی که بتواند مرا از پرتاب نجات بخشد نیافتم.

او حتی نمی دانست که یک دل نه صد دل، در نگاه اول فقط یک هوس بود و عمر هوس خیلی کوتاه…

چندین چراغ دارد و بی راهه می رود، بگذار تا بیفتد و ببیند سزای خویش.

زندگی که باری به هر جهت نمی شود.

 

 

فریب : داستانی واقعی به قلم یک نجات یافته

 

سیستمی دارند این بهایی ها که فقط و فقط مخصوص خود اسرائیلشان است.
و سیستمی داریم ما مسلمان ها که قطعا برای ما نیست و معلوم هم نیست از کدام جهنم دره ای آمده،
روال ما بی خیالی و سستی و تنبلی و در نتیجه کم کاری است، هرچند که تمام و کمال به ضرر خودمان تمام شود و هست و نیستمان را به باد بدهد
و روال آن ها، جنگیدن به هر قیمتی با هر بهانه ای برای دست پیدا کردن به همه چیز است؛
فریب قطعا یک رمان خیالی نیست.

داستان های زیادی است که در شهرهای ما و برای افراد زیادی هم اتفاق افتاده و «فریب» یکی از آن هاست.

دختری که نه عقده ای ست نه تحت فشار دین که بگویند از دین زده شده است؛ خانواده ای راحت و آزاد ….جریان های دردناک و سختی که در زندگی این دختر جوان اتفاق می افتد با آزادی کامل و با اختیار خودشان رقم می خورد.

قلم داستان روان و ساده است و محتوای خوبی هم دارد و البته دختر زیبای داستان دچار دردسرهای زیادی می شود که نتیجه روندی ست که خودش و خانواده اش دست می گیرند.

 دست به دست چرخیدن رمان فریب بین دوستان تاییدیه ی جذابیت بالای آن است. وقتی که صفحاتش را ورق می زنید دلتان آرام می گیرد که جای شخصیت اول داستان نیستید و دائم در فکرید که چگونه پدر و مادر عقل و فکرشان را کنار گذاشتند و با نشانه های خطر زیادی که سر راهشان سبز می شود باز هم ادامه می دهند و با پای خودشان به سمت چاه می روند هر چند که در احوالات مردم اطراف اگر بنگرید پر است از این حماقت ها و بی عقلی ها و البته دردهایی که گاه درمانش امکان پذیر است!

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۱
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

عریان در برابر باد

 
عریان در برابر باد : درخت گرچه کوچک باشد، ریشه اگر محکم بود هیچ بادی حریفش نیست

عریان در برابر باد نویسنده: احمد شاکری انتشارات: سوره مهر

عریان در برابر باد : درخت گرچه کوچک باشد، ریشه اگر محکم بود هیچ بادی حریفش نیست

 

عریان در برابر باد
نویسنده: احمد شاکری
انتشارات: سوره مهر

معرفی:

گاهی یک نفر کاری می کند که از صدها انسان بر نمی آید. و گاهی محبت ریشه ای می شود که هزاران هزار حیله و دشمنی نمی توانند آن را خشک کنند. آن یک نفر پسری جوان به نام “یوسف” است و آن ریشه، محبت در دل پسرها و دختران روستا.
تا دنیا دنیاست این شیوه پاسخ می دهد.

بریده کتاب(۱):

صدای خس خس نفس های یوسف از داخل اتاق شنیده می شد:
-امروز زودتر آمدی، سلام!
دلارام در را بازکرد، قدم به داخل اتاق گذاشت.
-سلام، این دفعه ازکجا فهمیدی؟ فکر کردم می توانم غافلگیرت کنم.
-مثل همیشه از عطر لاله های وحشی
دلارام به نرمی خندید. یوسف سرش را پایین انداخت. دست هایش بر بدن کهربایی کاسه شیر نشستند:
-عطر تو خواب را از چشم معلم این ده پرانده، انگار عطر گلی بهشتی است. هروقت به افکار افلاطون فکر میکنم، خودم را در غار تاریک او می بینم که پشت به دهانه ی غار، تو را که چون سایه ای بر دیواره ی آن می خرامی نگاه می کنم و سعی می کنم در تخیلم صورت واقعی تو را در عالم مثال تصور کنم.
دلارام روسری بلند اش را از سر برداشت و زمزمه کرد: فکر نمی کنم هیچ فیلسوفی در تاریخ، عاشق خوبی از آب درآمده باشد.
یوسف گفت:
برای من عشق به تو، عشق به تمام خوبی هاست و تمنای خوبی ها همان ذکر است.
نگاه متعجب دلارام بر تصویر نقاشی روی دیوار اتاق گشت و روی تصویر که تنها با دو رنگ سیاه و قرمز کشیده شده بود دوخته شد….

نقد رمان عریان در برابر باد : با مضمون کلی دفاع مقدس، اما با درون‌ مایه‌ای عرفانی – سیاسی.

نقد رمان عریان در برابر باد نوشته ی احمد شاکری
عریان در برابر باد، داستان بلندی است به نویسندگی احمد شاکری؛
با مضمون کلی دفاع مقدس؛
به روایت هم میهنان غیور کُردمان؛
اما با درون‌ مایه‌ای از طرفی عرفانی و از طرفی سیاسی.

پیام اصلی داستان:
۱) روایتگر دوران پس از دفاع مقدسند که رد آن بر روزگار ماست.
شهدای تپه برهانی، یوسف (شخصیت محوری داستان) که مدال جانبازی شیمیایی را از آن دوران بر سینه دارد.
ملا ادریس، پدر ابراهیم؛ که سرانجام پسر شهیدش، واسطه هدایت او به صراط مستقیم (ولایت علی بن ابی طالب)می شود.
۲) سیاست
کتاب، سویی نیز می‌افکند بر سیاست روز و فعالیت‌ها و تبلیغات وهابیت، اینکه با صرف پول‌های هنگفت و زد و بند با بزرگان روستا، در پی تطمیع و جلب مردم به سمت خود و جذب آن‌ها در نیروهای نظامی‌شان (به اسم پرچم اسلام و کمک به برادران مسلمان) هستند.
وهابیت اگر چه از دل اسلام درآمد، اما در تقابل با تمامی پیکره اسلام قرار می‌گیرد و تنها در اندیشه دنیای خود است و در لجنزار دنیا دست و پا می‌زند.

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۱ ق.ظ

طوفان دیگری در راه است

 

رمانی عاشقانه از نویسنده ای زبردست: طوفان دیگری در راه است

رمانی عاشقانه از نویسنده ای زبردست: طوفان دیگری در راه است



معرفی کتاب:
طوفان وقتی می آید همه چیز را ویران می‌کند چقدر خوب طوفانی بیاید و همه ی خرابی‌های وجود انسان که به دروغ آنها را آبادی می‌بیند ویران کند . شاید بنایی نو بسازد و به سامان برسد .



برشی از کتاب:
همین آزیتا خانم درست همان زمانی که با سوزوگداز به من می گفت دوستت دارم ، چند نفر دیگر را هم همزمان مورد تفقد قرار می‌داد و وقتی من احمق ساده لوح متوجه ماجرا شدم و مواخذه اش کردم در کمال بی‌شرمی جواب داد خب مگه چیه آدم چند تا پروژه رو همزمان به طور موازی پیش ببره که یکیش به نتیجه برسه من هم به خاطر اینکه برای همیشه او را از زحمت توالت و سایه و خط چشم خلاص کنم ، با یک مشت مختصر، دور چشمش را سایه مشکی کار کردم (ص 160)

 

نقد رمان طوفان دیگری در راه است : همیشه یک روزنه­ ایی هست که باز است، باید ببینی!

طوفان دیگری در راه است نوشته ی سید مهدی شجاعی

داستان تحول انسان­هاست، جوانی با استعداد که در اجتماعی فاسد تمام استعدادها و دارایی­ های درونیش بر باد می­ رود، این جوان ­مرد و زنش فرقی ندارد اما تنها خواستن است که هر دوی آن­ها را به خوش­بختی می­ رساند. پسری خوش استعداد که به خاطر خانواده و جامعه توسری­ خور است، تشنگی محبت، او را به زنی وصل می­ کند و هر دو در مسیری، زندگی درست را پیدا می­ کنند.

پیام اصلی:
راه برای رسیدن به رشد برای هیچ­کس بسته نیست، فقط باید اراده کنی و بخواهی.
همیشه یک روزنه­ ایی هست که باز است، باید ببینی!

انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا

پیام­های فرعی:
هر چیزی در عالم هستی تأثیر گذار است، کلام ما، نگاه ما، …
کار اثرگذار کاری است که تداوم داشته باشد، نویسنده در مسیر تربیتی که در کتاب دارد؛ دقت بالایی به کار برده و سعی می­ کند امر و نهی را مستقیم به کار نبرد.

نقاط ضعف:
پرداختن زیاد به فضاسازی­ هایی که منفی است و خواندنش چندان منفعت ندارد .
نامه­ ها گاهی طولانی است و در جایی، کار ناشایست خودش را در راه خدا عنوان می­ کند که عجیب است .

کمال (کامی): پر استعداد است، زبان تندی دارد و رک­ گو است، جامعه او را درک نمی­ کند اما تشنه­ ی درک محبت و فهمیدن خوبی­ هاست.

زینت: بزرگ شده در خانواده­ ای مذهبی است که به علت تنهایی و ناآگاهی در مسیر بد می­ افتد.

کتاب برای دبیرستان به بالا مناسب است.
مخصوصا کسانی که حس می­ کنند دیگر راه رهایی و نجاتی ندارند و افتاده اند در گرداب بدی­ ها، گردابی است که می­ بلعدشان.
اما این داستان نقطه­ ی امیدی می ­شود برای همه جوانان که بدی­ها، گرداب نیست اگر بخواهید.
بلکه تنها چاله ­هایی است که می­ توانید با یاری یک خوب از آن­ رها شوید.

همیشه یک خوب می­ تواند شما را تازه و نو نوار کند.
در این داستان خوب، همان مصطفی چمران است مصطفی، فراتر از زمان و مکان شاهد همه چیز است.
فقط باید بخواهی در منظر آن­ها خودت را قرار بدهی.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۴۱
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۳ ق.ظ

تکفیری

رمان تکفیری : مهدی دریاب

خلاصه:

داستان، در مورد یک مجاهد قدیمی است که یکی از دوستانش که الان از سران داعش است از او برای کشتن شیعیان(رافضی ها) و نا امن کردن ایران، کمک می خواهد. این مجاهد افغان، نیاز به پیوند کبد دارد و بخاطر اینکه به او قول داده اند تمام هزینه های پیوند را بپردازند، حاضر می شود به ایران بیاید و کار اطلاعاتی انجام دهد. این سر کرده داعشی از جوانی خواهان خواهر مجاهد افعانی است، در این بین اتفاقاتی می افتد که ماجرا را جالب تر می کند.

بریده کتاب(۱):

از وقتی خبر را آوردند، فضای بیمارستان “الرشید” امنیتی شد. تعدادی شرطه در نقاط مختلف حیاط مستقر شدند. چند غریبه با لباس شخصی در راهروها پرسه می زدند و به اتاقها سرک می کشیدند. منصور بوی خطر را احساس کرده بود. ساعت ۶ عصر، یک کاروان وارد بیمارستان شد. پنج تویوتای شاسی بلند شیشه دودی، همگی ضد گلوله. حدود پانزده نفر پیاده شدند که بیشترشان مسلح بودند. چیزی مثل باد از ذهن منصور گذشت: انگار آن یکی را قبلا دیده ام.

 

 

رمان تکفیری: ترسیم حق و باطل

تکفیری ترسیم حق و باطل در نسل گذشته و آینده است.
آینه­ ای از نظام ­نامه و سیاست و مبانی و استراتژی یاران حق، یاران حسین بن علی، و نشان دهنده­ ی حرکت آن­ها از عمق تاریخ و به وسعت کره­ ی زمین، هر جایی که دست ظلم و زور و جنگی در میان است، پیروان دین محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. به قول احمد متوسلیان هر جا که پرچم لا اله الاالله هست ما هم هستیم. یعنی گستره­ ی مبارزه ما یک وجب خاک نیست. برایمان ایران با لبنان و سوریه و افغانستان و یمن فرقی ندارد.

جوانان حزب­ اللهی  چه مثل اکبر پیرویانِ پزشک قبل از انقلاب باشند و در افغانستان با اتحاد جماهیر شوروی بجنگند، چه مثل جوانان ۸ سال دفاع مقدس، چه احمد متوسلیان در لبنان و فلسطین، چه مثل احمدِ مستشار در سوریه.
یک روز من در کشورم به جرم مسلمان بودنم کشته می­شوم و دیگران باید یاری برسانند، یک روز در افغانستان و سوریه و لبنان و … ما باید یاری برسانیم.

کتاب پیامش همین است. در برابر اتحاد دشمن مستکبرمان که روزی با ما جنگ ۸ سال راه می­ اندازد، روزی در قالب طالبان مسلمان می­کشد، روزی پرچم سیاه نحس داعش را بلند می­کند، باید ایستاد، متحد و یک دل. فرامرزی باید پشتیبانی کرد تا خدا هم نصرت کند.

این کتاب داستان زندگی یکی از رزمندگان و علمای سنی افغان را بیان می­کند که طول زندگیش در جنگ گذشته است. روزی در مقابل روسیه، روزی با طالبان و امروز همراه با داعش. او به ایران می ­آید و هم­رزم شهیدش دکتر اکبر پیروی را در کازرون شیراز پیدا می­کند. داستان جذاب کتاب را بخوانید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۳۳
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ق.ظ

امپراطور عشق

امپراطور عشق / بهزاد بهزادپور / نیستان

 

امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب

امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب



در مورد کتاب

 

چه شاه باشی چه گدا فرقی نمی کنه چون عشق که پیدا بشه دختر شاه و پسر گدارو به هم وصل می کنه و اونوقت...
با هرخط این کتاب قلبت تند میزنه و شوکه میشی
این داستان عشقی است که افسانه نیست

 

برشی از کتاب

صدای رباح شر:  تردید می‌کنی بدبخت؟ آن‌که در خیمه خفته، کنیز توست، مال توست، در اختیار توست. به تو بخشیده‌اند تا کام تلخ خود را مانند دیگر مردان شیرین کنی، در عوض تو تردید می‌کنی؟!
[رباح هم‌چون مار زخم خورده، در خود می‌پیچد و رفته‌رفته چشم‌هایش برق می‌زند.]
صدای رباح شر:  تا امشب پایان نیافته عطش کشنده جوانیت را پایان بده. فقط چند قدم با تو فاصله دارد. بوی تنش را حس نمی‌کنی؟ ممکن است فردا صبح خلیفه پشیمان شود و او را از تو بگیرد. همه که مانند تو ابله نیستند.
[رباح به شدت می‌لرزد و ناگهان با شتاب رو به خیمه کرده و با گام‌های سریع به خیمه نزدیک می‌شود. لب‌‌های کلفتش می‌لرزد و هم‌چنان که گام برمی‌دارد نگاهش وحشی و وحشی‌تر می‌شود. در داخل خیمه حمامه با چشم‌هایی وحشت‌زده به صدای نزدیک شدن پاها گوش می‌دهد و مضطرب چشم‌هایش را بر هم می‌فشرد.]
صدای رباح خیر:  آری احمق مباش، برو به داخل خیمه تا او پیکر زخم خورده‌اش را به آغوش نامردت تف کند. برو و پیکر محتاج رأفتش را به زیر شلاق شهوت خود بگیر. برو و پیکر خالی از عشق او را تصاحب کن.
[رباح در حالی که از درد و عذاب پرپر می‌زند، پشت به خیمه می‌کند، ناگهان صدای رباح شر برمی‌خیزد.]
صدای رباح شر:  رباح عزیزم در چند قدمی تو کسی خفته که شاهزادگان یمن هم تصاحب او را در خواب نمی‌دیدند.

نقد رمان امپراطور عشق: کتابی که قابلیت جهانی شدن دارد.

نقد رمان امپراطور عشق نوشته ی بهزاد بهزاد پور
کتابی که پایانش آغاز یک زندگی ست…( کتابی کم حجم و دوست داشتنی.)
داستانی که قابلیت جهانی شدن دارد و ای کاش به زبان ­های مختلف ترجمه می شد.

جمله معروف: “اگر دین ندارید آزاده باشید”، مبنای تصویرسازی این داستان بلند است.

در زمان ه­ای که دین اسلام نبوده، بشر در توحش زندگی می­ کرده، ثروت و قدرت حرف اول را می­ زده است. کسی که خودش با تمام توان جسمی و جوانیش، غلام دیگری بوده، مقابل دختری پری روی و اشراف­زاده؛ قرار می گیرد و جوانمردی به خرج می­ دهد.

دختر را به عنوان برده به او می ­سپارند.
او زشت­ ترین برده­ هاست و دختر که از زیباترین­ هاست…،
اما او،
مرد است،
جوان است اما فرصت طلب نیست،
حرام زاده نیست،
آزاده است،
اسیر شهوت نیست.
چهره ­اش شب است اما خورشید روز مقابلش زانو می­ زند…

این کتاب تپش قلبی می­ دهد به جوانان

مخصوصا در زمانه­ ی  ما که جوانان اسیر امیال و هوس شده­ اند و قید دین را زده­ اند اما حسین فاطمه تأکید دارد که اگر دین ندارید آزاده باشید.

معنای آزادگی را می­ توانید در کتاب امپراطور عشق به چشم ببینید.

 

 

پوستر کتاب امپراطور عشق 1

پوستر کتاب امپراطور عشق 2

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۴۸
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۰۵ ق.ظ

افعی کشی


افعی کشی / مهدی کرد فیروزجایی / کتابستان

 

افعی کشی

افعی کشی


خلاصه داستان:
یکی از اموری که این روز ها بسیاری ا ز مردم را به خود مشغول کرده ، مسأله سحر و جادو و رمالی ودعا نویسی است. این که افرادِ شاخص این حوزه چقدر صادق و درستکار ند واز روش های معتبر علمی و حقیقی پیروی می کنند، نیازمند تحقیق بیشتر است.
در داستان افعی کشی فرشید و فریده زوجی هستند که با مشکلات عدیده ای در زندگی روبرو شده اند که در ریشه یابی مسائل شان سحر و جادویِ دیگران را مؤثر دیده، برای رفع آن نزد پیر بابا، پیر مردی که ظاهرا دارای قدرت باطل کردن این قسم طلسم هاست، می روند.

 اینکه سحر چطور به زندگی این زوج ورود کرده و پیربابا آن را چگونه باطل می کند، را می توانید در رمان افعی کشی بخوانید.


 برشی از کتاب(۱):

زن سر از کشکول برمی دارد و با پشت دست چپ، چشم‌هایش را می مالد و رو به فرشید می گوید: فریده ولت کرده رفته!
فرشید چشم خانه گشاد می کند: درسته، ولی تو از کجا می دونی؟
زن باز سر بر کشکول می برد. لحظه ای نمی گذرد که به صورت خود می زند و می گوید: «اوخ، اوخ». و بعد رو به فرشید می کند: طاقتش رو داری بشنوی؟
فرشید نفس عمیقی می کشد و می گوید: مساله ای نیست. من گرگ بارون دیده ام. الان فقط بگو می تونی کاری کنی که برگرده سر خونه و زندگی ش؟
زن می گوید: دور تا دور خونه ات، چهار گوشش آب جادو ریخته شده
فرشید بر سرش می کوبد و می گوید: درسته! ای خدا؛ من هم می گم جادو شدیم، ولی کسی گوشش بدهکار نیست. این یکی می گه تو بی عرضه ای؛ اون یکی می گه چشم و گوش زنت زیادی باز شده. خدا لعنت کنه اون عوضیو که خونه خرابم کرده.(ص ۲۰)

 

رمان افعی کشی ، نویسنده: مهدی کرد فیروزجایی

این کتاب، داستان زندگی سست شده مردی به نام فرشید است که خانوادگی قید دین را زده اند و سبک زندگی غربی را برگزیده اند.
روابط نامشروع، جادو و خرافات، در گیری های خانوادگی آفاتی است که دامن گیرشان می شود.

فرشید نماد مردانی است که لذت شهوت را بر گزیده اند و چنان در مقابل هوسهای دنیا لنگ انداخته اند که حتی توان اداره یک زندگی سه نفره را با عقل و حساب ندارند . دل و دین را داده اند و دماغ عملی و دستورات ماهواره ای را به جان خریده اند و البته که نه زن می ماند برایشان و نه زندگی . حتی دوستانی از جنس خودشان هم به راحتی سرشان کلاه می گذارند و نادیده شان می گیرند،

 پیربابا دومین شخصیت داستان که مردی است پیچیده در ملافه نازک ظاهر و دروغ .
به اسم دین، دین و دنیای مردم را بر باد می دهد و کلاف سردر گم زندگی ها را با جادو و جنبل گره کور می زند.
والبته عوامی که پی دستورات الهی نروند حتما سوار بر خر مراد شیطان اند و از نا کجا آباد سر در خواهند آورد .

  نویسنده می خواهد فضای سیاه، خیانت بار و کثیف دعا نویس ها و مدعیان جادو و اثرات کار آن ها را بیان کند.
درجامعه امروزما (من به آن سر دنیا کار ندارم) که مردم مسلمان ایرانی باسرعت عجیبی دارند سبک زندگی شان را از روی دست غربی ها کپی برداری می کنند و به جای راه حل های خدا برای زندگی،ازبشر ناتوان طلب راه حل برای مشکلات زندگی شان می کنند، گیرافتادن دردایره خرافه بعید نیست.

هرچند که نویسنده می توانست این داستان پرکشش را با دید وسیع تر و جامع تر و عمیق تری بنویسد و اطلاعات بیشتری به خواننده بدهد و زوایای پنهانی از این قشر و کارهایشان در اختیار خواننده بگذارد، خواندن این کتاب را به خانواده ها توصیه می کنیم.

به هرحال
رمان افعی کشی پرده از جنایتی بر می دارد که دل را مکدر می کند و فکر را مشوش و متاسفانه یکی از حقایقی موجود جامعه ماست که رو به فزونی دارد . مردمانی که رویگردان از تعالیم الهی ، سر گردان در مشکلات، پناهنده به شیاطینی می شوند که جز خدای چیزی در دهان و دستشان نیست .

پس عبرت بگیرید ای صاحبان فکر …

رمان افعی کشی : رمانی برای به تصویر کشیدن فضای سیاه، خیانت بار و کثیف دعانویس ها و مدعیان جادو

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۰۵
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۳۱ ب.ظ

کمی دیرتر

 

 

 

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

با رمان کمی دیرتر دید دیگری به انتظار داشته باشیم

 

 

دوست دارم این کتاب را به همه بدهم بخوانند حتی به خود نویسنده. دوباره بخواند شاید متوجه شود و کتاب­ های نیستان را این قدر گران نکنند.

خلاصه کتاب:
جشن نیمه شعبان بود شرکت‌کنندگان و همه با هم فریاد «آقا بیا» سر داده بودند، در آن میان جوانی با صدای بلند می‌گفت: آقا نیا، آقا نیا، جشن، جشنی بود که خیلی از آقایان کله گنده و صاحب منصب و دانشمند حضور داشتند هر کدام از آقایان به شکلی آن جوان را مورد سرزنش قرار دادند اما در اتفاقی غیر منتظره هر کدام امتحان شدند که آن طوری که ادعا می‌کنند برای ظهور، آیا حقیقتا آمادگی اطاعت و یاری امامشان را دارند یا نه؟

برشی از کتاب(۱):
اسد با قاطعیتی که تعارف نبودن کلامش را برساند می گوید:
-نه مزاحم نمیشیم.
باید یک پیغام در مورد ظهور حضرت بدهم و رفع زحمت کنم!

ابوماجد, کنجکاو و متعجب می پرسد:
-پیغام؟ ظهور؟ حضرت؟
اسد می گوید:
-برای این که آقا ظهور کنن, باید تعداد یارانشون به حدّ نصاب برسه.
حضور شما برای این منظور الزامیه.
رنگ چهره ی ابوماجد به وضوح تغییر می کند. با لکنت می پرسد:
-یعنی الان؟!
و این را با چنان غلظتی ادا می کند که بوی محال از آن به مشام می رسد.
اسد تایید می کند:
-بله. همین الان.
هر یک روز دیرتر به حدّ نصاب برسه, ظهور به تعویق می افته.
ابوماجد می گوید:
-نه. صلاح نیست. الان که اصلا صلاح نیست.
اسد, حیرت مرا هم به تعحب خودش ضمیمه می کند:
-صلاح نیست؟! یعنی چی صلاح نیست؟!
ابوماجد توضیح می دهد:
-یعنی به صلاح من نیست.
باید فرصت تمدید بشه.
من احتیاج به فرصت دارم. که جبران مافات کنم.
که دو قدم برای رضای حضرت بردارم.
که دو تا تیر به طرف اسرائیل غاصب بندازم.
ما تو این سال ها اصلا فرصت نکردیم که با اسرائیل بجنگیم,
از بس معیشت سخت بود.
یعنی گذران زندگی.
مجبور بودیم واسه یه لقمه نون و یه لیوان ماءالشعیر, برچسب هر کس و ناکسی رو روی بازومون بچسبونیم و زیر عَلَمِش سینه بزنیم …

پوستر کتاب را از اینجا دانلود کنید

 

نقد رمان کمی دیرتر : یک آسیب شناسی دینی، یک مهم فراموش شده

نقد رمان کمی دیرتر نوشته ی سیدمهدی شجاعی 
شجاعی نویسنده مشهوری است که همه اغلب با کشتی پهلو گرفته و یا کتاب آفتاب در حجاب به جرگه ی خوانندگان مشتاق او می پیوندند.

کتاب هایی از تاریخ اهل بیت که همراهی با نثر ادبی و هنری باعث می‌شود که لذت تاریخ خوانی در مذاق انسان بنشیند.

حتی در داستان کوتاه هم می‌توانید او را صاحب سبک بدانید.
 اما رمان های سید، کمی جنجال برانگیز است.
آن زیبایی قلم و تسلط را در رمان هایش نمی‌توان انتظار داشت.
 محتوا محور بودن مشخصه بارز رمان های  اوست.


۱٫ کمی دیرتر یک آسیب شناسی دینی است.

۲٫ یکی از دغدغه های اصلی مذهبی ما، یک جریان سنگین که با بی‌توجهی تبدیل به یک اتفاق ساده و دور شده است.
ایشان در غالب رمان تلاش می‌کند تا آن را به عنوان یک مهم فراموش شده آسیب شناسی کند.

۳٫  شخصیت جوانی که حقیقت جو است و دلش تغییر دنیا را می‌خواهد مواجه می شود با عام و خاصی که ادعا می‌کنند اما حرکت نمی کنند.


جوان داستان یک یک افراد را به یاری می طلبد و با توجه به جواب هایشان نشان می دهد که:
بین حرف تا عمل هایشان چقدر فاصله است.
این یک روند نامطلوب در زندگی ما از ۱۱۸۳ سال پیش است؛ 
روندی که ما را به ظهور امام زمان نمی رساند و نتیجه ای جز غربت برای ایشان نمی آورد.


خواندن کتاب برای بعضی امیدوار کننده و برای عده‌ای سخت است اما خواندنش خالی از لطف نیست…

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۱
نمکتاب ...
شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

زایو

 



کتاب زایو
نویسنده: مصطفی رضایی کلورزی
انتشارات: کتابستان

 

خلاصه کتاب :
ویروسی در چند سال بعد توسط اسرائیل تولید می‌شود که همه مردم را می‌کشد و هیچ کس هم نتوانسته درمانش را پیدا کند.دکتر متخصص از ایران عازم فلسطین می‌شود وبا کمک تعدادی از مردم آزادی‌خواه جهان به آزمایشگاه مخوف راه پیدا می‌کند در حالی‌که نیمی از مردم مرده‌اند و سرمایه داران صهیونیست به کره ماه رفته‌اند ، این ویروس را از بین می‌برد.

برشی از کتاب:
توجه شما را به خبری که هم اکنون به دستم رسید، جلب می‌نمایم. افشاگری‌های جدیدی درباره عامل انتشار ویروس مرگبار زی.اُ. سحرگاه امروز، توسط فردی که خواسته است نامش فاش نشود، در فضای رسانه ها منتشر شد. به گزارش بانک خبر جهانی، این فرد اسنادی مبنی بر چگونگی تولید و پخش این ویروس در اختیار دارد. به گفته وی، این ویروس مرگبار در میان کشورها با سرعت بسیار زیادی در حال گسترش است و تا کنون هیچ راهی برای مقابله با آن پیدا نشده است.
یادآور می شود، ویروس زی.اُ. که از سال 2039 با مرگ ناگهانی چند تن از مسئولان کشورهای اروپایی کشف و شناخته شد، هم اکنون در طول این دوسال، به بیش از شصت درصد کشورهای دنیا سرایت کرده است. این ویروس که به شدت مرگبار و غیرقابل تشخیص و درمان بوده، تا کنون توانسته است جمعیت کره ی زمین را ...

ص 9 و 10

 

 

رمان زایو : رمانی خیالی اما گویای واقعیت زمانه ما

رمان زایو  ، مصطفی رضایی کلورزی، انتشارات کتابستان معرفت

زایو یک رمان خیالی نیست یک واقعیتی است از زمانه ای که داریم در آن زندگی می کنیم و آینده ای که به سوی آن در حرکتیم؛ آنچه که دارد در مقابل چشمانمان رخ می دهد پیشرفت و توسعه ی سخت افزاری و نرم افزاری است و برعکس سقوط سردمداران دنیا به مدیریت آمریکایی که در  کشورهای مختلف بر مسند نشسته اند و شرافت و مردانگی را زیر پاگذاشته اند و مردمان کشورهایشان را مثل حیوانات اهلی اداره می کنند،

در دوره ای که بارویکرد به آینده ی نزدیک ترسیم شده، ابَر نکبت های عالم ویروسی درست می کنند که به جان مردم می افتدکه هر کس آن ویروس را بگیرد قطعا می میرد. نیمی از مردم دنیا را کشته اند، خودشان به کره ی ماه گریخته اند و هم مسلکان شان را هم دارند می برند. تنها یک دانشمند ایرانی می ماند که می تواند پادزهر آن را بیابد اما به شرط آن که جان خودش را فدا کند و … بقیه رمان را بخوانید، اما در چشم اندازی که این رمان مقابل چشمان خواننده قرار می دهد، بیداری و اتحاد و حرکت آزادگان جهان جلوه¬گر است.

پیام اصلی داستان: در هر زمانی حق پیروز است البته به شرطی که یاران حق در راهی که شروع کرده اند استقامت به خرج بدهند و به آن امید دارند.

پیام های فرعی اش، خباثت دشمنان انسانیت است، اگرچه ظاهرا رفاه را فراهم کرده اند اما این رفاه برای بستن دهان آن هاست تا آسایش شان مانع بزرگ بیداری دل ها و فکرشان و حرکت شان شود.

و دیگر اینکه اگر اهل حق با هم متحد شوند می توانند تمام بدی ها را از بین ببرند و پیروز می شوند هر چند که در سختی قرار بگیرند، ایران پرچمدار تمدن اسلامی و نجات دهنده ی بشریت است زیر سایه ی خداوند متعال و با تکیه بر ولایت البته اگر جوانانش همچنان بیدار بمانند، دل از آسایش و رفاه ببرند و تن به سختی مبارزه با استکبار در سراسر جهان بدهند.

بهر حال این رمان گام بلندی در رویکرد نگاه به آینده ی روشن است و اسرائیل قطعا نابود شدنی است

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۲۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۲۸ ق.ظ

رویای نیمه شب



 

رمان عاشقانه ی متفاوتی که همه دوستش دارند: رویای نیمه شب

رمان عاشقانه ی متفاوتی که همه دوستش دارند: رویای نیمه شب

معرفی: اگر میخواهی از ته دل ذوق کنی ، اگر میخواهی هی با خودت تکرار کنی چه محشر بود ، چه محشر بود ،اگر میخواهی لب هات تا بناگوش باز بشه. اگر میخواهی بفهمی یه رمان عالی یعنی چی؟ اگر میخواهی یه عشق زیبارو ببینی این کتاب رو بخون

مقام رهبری خطاب به مظفر سالاری نویسنده این کتاب فرمودند:
این کتاب را خوانده ام.
خیلی خوب بود.
مستند بود.
در واقع شما یک واقعه حقیقی را باز کردید، و شکل رمان به آن دادید.
خیلی خوب بود.

 

خلاصه کتاب:
همه از زیبایی ظاهر و پاکی سیرت هاشم خبر دارند. پسری اهل_سنت که در دکان طلافروشی پدربزرگش، جواهر و زینت آلات می سازد.
هاشم اما رازی بزرگ در سینه دارد. ریحانه. دختر ابوراجح حمامی شیعه. خودش هم می داند ازدواج یک پسر اهل سنت با دختری شیعه غیرممکن است. از سوی دیگر خبر دارد ریحانه می خواهد به همین زودی ازدواج کند. قنواء دختر حاکم حله نیز پایش به ماجرا باز می شود و مشکلات را دوچندان می کند.
حالا هاشم میان این همه مشکل باید تصمیمات اساسی خودش را بگیرد. تصمیمی که با ضرب و شتم ابوراجح و خبر اعدامش رنگ و بوی خون و مرگ می گیرد.
رؤیای نیمه شب، در کنار مسئله  تقریب مذاهب و جذابیت های داستانی، مسئله مهم تری را طرح می کند؛ #امام_زمان و رابطه ایشان با شیعیان و  باورمندان به ایشان. که بدون شعارزدگی و توهین به عقاید متفاوت به خوبی شکل گرفته است و  مخاطب را با مفاهیم عمیقی آشنا می کند…..

بریده ای از کتاب(۱):
بیچاره قنوا که گمان می کند شما می توایند شوهر خوبی برایش باشید . بیچاره من که هیچ امیدی به زندگی ندارم . به کسی علاقه دارم که دست نیافتنی است ، قنوا که خواستگاران فراوانی دارد و سرانجام با یکی مانند خودش ازدواج خواهد کرد . امینه روی صندوق نشست و با پشت دست اشکش را پاک کرد . داستان عجیبی است . ریحانه به دیگری علاقه دارد ، شما به او ، قنوا به شما ، پسر وزیر به او ، من به پسر وزیر ، و این رشته سر دراز دارد . (ص ۹۵)

 

نقد رمان رویای نیمه شب : رمانی که هرکس خوانده مجذوبش شده و به دیگران به عنوان اولین رمان معرفی می کند.

نقد رمان رویای نیمه شب ، نویسنده: مظفر سالاری
خواب های شیرین و راست، گاهی نمایه ای برای شروع فصلی زیبا در زندگی می شوند .

می گویند رویایی که در نیمه سوم خواب، یعنی چیزی نزدیک سحر ببینی، صادقانه است؛ یعنی راست است و واقع می شود.
این رویای نیمه شب ، از همان دست خواب هایی ست که فقط گاه گاهی برای خیلی خواص رخ می دهد که نوش جانشان.
به قول عربها: هنیئا لک.

داستان ریحانه ی شیعه و هاشم سنی است.
دختر و پسری که از کودکی با هم بزرگ می شوند.
دختر پدری حمامی دارد و پسر پدری طلافروش.

زمان بینشان فاصله می اندازد و حالا هردو جوان شده اند . یکی پر حیا و خواستنی، دیگری خوش قد و قامت و زیبا؛
طوری که قنواء دختر حاکم خواهان به دست آوردن او می شود و چه تلاش هایی هم که نمی کند.
هاشم خواهان ریحانه است و می افتد به رسیدن و فهمیدن.

و ریحانه که دلش پیش هاشم است اما اهل ارتباط نیست، دعا می کند که زندگی اش کنار ریل هاشم قرار بگیرد.

داستان این رمان هم پر اتفاق است و هم پر مطلب:
– چه می شود که هاشم سنی سراغ اهل شیعه می رود؟
– حاکم چرا شیعیان را شکنجه می کند؟
– شیعیان چه برنامه ای برای رهایی دارند؟
– شیعیان و اهل تسنن با هم چگونه اند و سر آخر…

عشق ریحانه و هاشم هم اگرچه اصل داستان است؛
اما اگر هاشم دنبال حق نمی رفت،
اگر که نمی خواست خوشبختی را در آغوش بگیرد،
اگر ریحانه مثل قنواء تن به هرزگی و لذت می داد، شاید هیچ وقت این کتاب نوشته نمی شد.
اما داستان ها از استثناها متولد می شوند.

رویای نیمه شب، شاید یکی از رمان هایی ست که هرکس خوانده مجذوبش شده و به دیگران به عنوان اولین رمان معرفی اش کرده.

آن را از دست ندهید.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۰۶:۲۸
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۰۰ ق.ظ

تاب طناب داااااااار


 


************
تاریخ دوباره تکرار میشود ...
غافل شوی شکست را  مجدد تجربه خواهی کرد...
رمانی در مورد وقایع ۸۸ ،کاملا مستند و با تحقیق فراوان📚

برشی_از_کتاب ✂️

با عجله ای که برای فهمیدن داشتم ،
سر جمع با ترافیک یک ربعه داخل کوچه پزشکی قانونی بودم
حواس پرتی ام به حدی بود که حتی کیوسک نگهبانی را هم ندیدم چه برسد به خود نگاهبان
از غر و نق  های نگهبان که خلاص شدم موتور را بردم توی کوچه معراج
کوچه بغلی پزشکی قانونی
اولین بار بود بی هیاهو می دیدمش
توی دلم خالی شد ....
#تاب_طناب_دار 

پوستر کتاب تاب طناب دار را از اینجا دانلود کنید.

 

نقد کتاب تاب طناب دار: وجود شخصیت پردازی های آرام و عمیق با خوانش افکار و همراهی روحیات آن ها، تسلط به اتفاقات و روال زندگی انسان ها، فضاسازی درست و شکیل و تسلط به وقایع آن تکه تاریخ و معما گونه در آوردن رمان از نقاط قوت آن است.

نقد کتاب تاب طناب دار ، نویسنده: مهدی پناهیان

اولین بار نیست که کسی، قلمش را، داستانش را، هنرش را، بر روی کاغذ می آورد برای بیان گوشه ای از تاریخ کشورش.
اولین بار هم نیست که کسی اولین رمانش را با برگی از تاریخ می نگارد و حقایق را با ظرافت و دقت همراه می کند تا نسل امروز و فرداها بدانند .

اما قطعا این کتاب اولین کار مهدی پناهیان است که قوت و موضوع بی نظیری دارد و البته نویسنده شجاعتی به خرج داده است که در این زمان و با این هجمه زیاد فضای مجازی، موضوعی را به نگارش در می آورد که با چاپ آن تیرهای فراوان سمتش پرتاپ می شود.

داستان چند بعدی کتاب چه از لحاظ شخصیت ها و چه از نظر وقایع با قلم و ذهن نویسنده چنان خوب بر ورق ها نشسته است که:
خواننده مطمئن می شود با یک نویسنده و یک خبرنگار در صحنه، یا حتی یک فراری از زندان اشرف یا شاید هم با یک جوان دانشجوی بازی خورده طرف است.
نگاهی که از کنه وجود سمانه، از مجتبی، از واقعیت فتنه، از اردوگاه اشرف، از طراحی چند تکه ای چشم آبی ها در داستان وجود دارد این را به خواننده القاء می کنند.

وجود شخصیت پردازی های آرام و عمیق با خوانش افکار و همراهی روحیات آن ها، تسلط به اتفاقات و روال زندگی آن ها در طول داستان، فضاسازی درست و شکیل و تسلط به وقایع آن تکه تاریخ و معما گونه در آوردن رمان که تا آخرین صفحه باقی می ماند
همه نقاط قوتی است که در کنار نقطه اوج ها ی زنده به چشم می خورد.

هر چند فضای مجازی امروز جوانان ما را ترغیب می کند به ندانستن درست و قایع و نخواندن آنها
و حقایق را به صورت گزینشی و برشی و گاها به دروغ در اختیار مردم می گذارد اما باید به همت و شجاعت این نویسنده جوان آفرین گفت و منتظر آثار دیگر از او بود.

بهر حال کتاب داستان پسری دانشجو است بنام مجتبی که فریب دوستان تشکیلاتی اش به نام سهرابی و آتوسا را می خورد و برای نشان دادن فضای بد کشور در دانشگاه نمایشگاهی درست می کند تا انتخابات را به سمتی سبزگونه ببرد.

سهرابی و آتوسا نماینده های منافقین در ایران هستند که توانسته اند تشکیلات خوبی از ناراضی ها راه بیندازند.آتوسا خودش داستانی جدا دارد از نحوه و علت پیوستنش به منافقین و با آموزش و برنامه دقیق جلو می رود.
در این میان متین و مصطفی بچه های بسیج دانشگاه مورد اتهام قرار می گیرند و در جریان فتنه ۸۸ مجتبی متوجه اشتباهش می شود که قبل از آنکه متین را متوجه کند با تیر آتوسا کشته می شود….

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...