نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

بینوایان

 

کتاب صوتی بینوایان را از سایت نمکتاب دانلود کنید.

دانلود کتاب صوتی بینوایان به صورت یکجا

 

رمان بینوایان
نویسنده: ویکتور هوگو
انتشارات افق
ترجمه: محسن سلیمانی

معرفی:

مخالف جریان آب شنا کردن، انسان را در معرض اتهام قرار می دهد. هدف و نیت تو از شنا کردن در مخالف جهت آب، برای کسی سوال نمی شود و فقط ظاهر آن که شاید با عقل جور در نیاید، دیده می شود. می توان در بدترین حالت و شرایط، بهترین بود، ولی توقع تحسین و تمجید نباید داشت. بی خیالِ قضاوت ها باش اگر هدفت ارزشمند است.

خلاصه رمان بینوایان :

بینوایان، رمانی ست درباره ی زندگی مردی که از قوانین خشک جامعه ی اروپا ضربه ی مهلکی خورده و از دوران کودکی اش وارد زندان شده و در بزرگسالی از آن بیرون آمده و نسبت به جامعه بسیار کینه دارد، اما تحت تاثیر رفتاری اخلاق مدارانه، زندگی شرافتمندانه ای پیشه می کند و بی چشمداشت دستگیری و کمک می کند ولی همچنان نگاه جامعه به او منفی ست.

بریده کتاب  جلد اول:

ص۳۰: ژان والژان گریان و لرزان وارد زندان شد و عبوس و سنگدل از آن بیرون آمد. اینک او کینه ی جامعه را به دل گرفته بود. چرا که جامعه را مسئول سرنوشت شوم خود می دانست. به نظرش نوزده سال زندان بخاطر قرصی نان، واقعا ظالمانه بود.

بریده کتاب(۲):

ص۴۶: کوزت هنوز پنج سالش نشده بود که کلفت خانه شد. دنبال کاری این طرف و آن طرف می رفت، اتاق ها، حیاط و جلوی در مسافرخانه را جارو می کرد، ظرف ها را می شست و حتی بارهای سنگین را حمل می کرد. در این موقع تناردیه ها حتی بیش از گذشته حس می کردند که حق دارند با کوزت اینطور رفتار کنند، چون مدتی بود که مادر کوزت فراموش کرده بود هزینه ی ماهانه ی دخترش را بفرستد و چند ماهی به آنها بدهکار بود.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

لحظه ای درنگ

کتاب لحظه ای درنگ : سبکی نو در آموزش مهارت هایی جذاب در زندگی

کتاب لحظه ای درنگ
نویسنده: مریم ادیب
انتشارت قرآن و اهل بیت نبوت علیهم السلام

بریده کتاب:

از اولین چیزهایی که باید برای کنار آمدن با دنیا باور کنیم این است که بسیاری از امور دنیا مطابق میل ما پیش نمی ‌رود….
اسیر و بیچاره کسانی هستند که یاد نگرفته اند در این دنیا «نه» بشنوند، همان هایی که دیگران را اسیر و بیچاره خواسته های خود کرده اند.

بریده کتاب(۲):

از ما عمل چندانی نخواسته اند!
مهم تر از عمل کردن، «عمله نکردن» است!
تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن!
همه می ‌پرسند چه کار کنیم؟ من می‌ گویم: بگویید چه کار نکنیم؟ و پاسخ این است: گناه نکنید!
شاه کلید اصلی رابطه با خدا «گناه نکردن» است.

بریده کتاب(۳):

آرامش، هنر صرف نظر کردن از انبوه مسائلی است که ارزش فکر کردن ندارند.

بریده کتاب(۴):

دنیا، سرای مشکلات است اما آدم ها به دو طریق با مشکلات برخورد می ‌کنند. عده ای به روش یه توپ دارم قلقلیه، … می ‌خورند زمین و هوا می‌ روند… عده ای هم مثل هندوانه می‌ خورند زمین و پخش می ‌شوند.
بستگی دارد که هر مشکلی را فرصت ببینی یا تهدید؛
به این ترتیب یا با مشکلات رشد می ‌کنی و از زمین خوردن ها درس های خوب می‌ گیری یا اینکه غش می‌ کنی و دیگر بلند نمی ‌شوی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۰۰ ق.ظ

خال سیاه عربی

کتاب خال سیاه عربی
نویسنده: حامد عسگری
انتشارات امیر کبیر

معرفی:

“خال سیاه عربی” داستان یک سفر غیر منتظره است به جایی که خیلی‌ها سال ها در حسرت رفتن به آنجا می ‌سوزند. داستان سفری است به قطعه ‌ای از بهشت پر از نشانه ‌هایی از بهشتیان…
قلم روان و سادگی و صمیمیت نوشتار کتاب، آنقدر تو را جذب می کند که باور نمی کنی ساعت هاست کتاب را دست گرفته‌ ای و زمین نگذاشته ‌ای. ضمن اینکه همه‌ اش دوست داری کسی پیشت نشسته باشد و تو قسمت هایی از کتاب را برایش بلندخوانی کنی تا لذت خواندنش را به دیگران هم منتقل کنی.

بزرگ‌ ترین نقدی که می ‌شود برای این کتاب گفت این است که از طرفی حیف است که همه ‌اش را در یک روز بخوانی؛ و باید آرام آرام در خواندن پیش بروی.
و از طرف دیگر آنقدر جذاب است که نمی توانی کتاب را زمین بگذاری و یک شبه تمامش خواهی کرد.
بگذریم از نقدهای ریز و درشتش…

بریده کتاب:

من توی هفت سالگی ‌ام عاشق خدایی شده بودم که نیش حاج معصومه را زنده می‌ کند، با دستور او، عروس خاله عالیه بچه ‌اش می ‌شود، و اگر صدایش کنم از ته دل، کاری می‌ کند استقلال گل نخورد.
گرم بندگی و پرستیدن همین خدا بودم که خبر رسید بی ‌بی صدیقه قرار شده با حاج میرزا محمدش بروند خانه خدا. هیچ جوره توی کتم نمی ‌رفت‌. یعنی مثلا چه‌ جوری؟ اصلاَ خانه خدا کجا هست؟ مگر این خدا همه‌ جای دنیا نبود؟ پس حالا یک ‌کاره خانه ‌دار شده؟ چه حرف ‌ها؟! یعنی خدا گفته بلند شوید بیایید منزل در خدمتتان باشیم؟!

بریده کتاب(۲):

نمی ‌دانم چقدر طول کشید که به خانه رسیدم. آنقدر دیر شده بود که هیچ سوپری و شیرینی فروشی ‌ای باز نمانده باشد. دست خالی رفتم توی خانه. سفره پهن بود برای من. با همسرم چشم توی چشم شدیم و بغضم ترکید.
صدای گریه ‌ام همه را براق کرد که چی شده؟ نه به آن شدت، ولی مثل جوکر می ‌خندیدم؛ از آن خنده‌ ها که گاهی اشک غالب می شود و گاهی خنده. همه می ‌پرسیدند: “چی شده؟” و تمام توانم را توی لب هایم جمع کردم که بتوانم کلمه تولید کنم و فقط رمقم با یک جمله رسید: “دعات مستجاب شد. من هم امسال میام حج.”

بریده کتاب(۳):

رسیده ‌ام پشت دروازه بقیع.
زنان و دختران هم‌ خاک و هم ‌ریشه ‌ام، ایرانی ‌ها، دارند به رسول خدا سلام می دهند.
شاید دارند گله می کنند که راهشان نمی ‌دهند.
خودشان می‌ گویند جنت البقیع.
این چه جنتی است که نگهبان‌ هایش صدا بلند می‌ کنند به نه گفتن با عتاب؟
بد توی پرم خورده.
برای کسی که سی ‌وچند سال است مشهد و کربلا رفته و کمتر از گل نشنیده، خیلی زور دارد یکی با باطوم‌ به ‌کمر و لباس پلنگی بگوید:
” نه، برو!” و پررو پررو در را هم ببندد.
پشت‌ بیل خورده ‌ام انگار. برمی گردم رو به گنبد سبز و می ‌گویم: “چه وضع است آقاجان؟”

بریده کتاب(۴):

یک ضرب المثل انگلیسی می گوید “کلمه ها می توانند شما را بکشند” “حرِّک زائر” داریم تا “حرِّک زائر!”
یکی توی کربلا می شنوی و یکی توی بقیع.
آن حرّک‌ها برای این است که سریع بروی که زیارت به بقیه هم برسد و این حرّک ‌ها برای این است که غربت ‌افزایی کند.
خیلی حرف است که یکی با چوب‌ پر لطیف و رنگی آرام بزند روی شانه ‌ات با خنده بگوید “برو” و یکی با باطوم و پوتین و لباس پلنگی بگوید “حرّک زائر” و بزند زیر دوربینت.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۹ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن : یک نو اندیشی قرآنی با رویکردی اجتماعی

 

طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
نویسنده: سیدعلی خامنه ای
انتشارات صهبا

بریده کتاب:

انفاق یعنی پر کردن خلأها و نیازها… «و مما رزقناهم ینفقون» یعنی چه؟ یعنی مؤمنین آن کسانی هستند که از آنچه ما به آنان روزی کرده‌ ایم، اسم مال در آن نیست؛ از پول ‌هایی که به آن ‌ها داده ایم؟ نه؛ فرق نمی ‌کند، از پولی که دادیم، از عمری که دادیم، از فرزندی که دادیم، از آبرویی که دادیم، از توان جسمی که دادیم، از زبانی که دادیم، از فکر و مغزی که دادیم، از همه ی امکاناتی که دادیم فرمود «ما رزقناهم» از هر آنچه ما به آن‌ ها روزی داده ‌ایم، چه می کنند؟ انفاق می کنند. یعنی به جا خرج می ‌کنند، نه هر خرج کردنی. یکی از نشانه‌ های مؤمن است. ص ۷۴

بریده کتاب(۲):

اساسی‌ ترین نقاط یک فلسفه فکری که الهام ‌بخش یک زندگی فردی و اجتماعی بشود، همین است: «ربنا ما خلقت هذا باطل»…لذا می ‌گوید پروردگار ما، تو این آسمان و زمین را، این ‌همه غوغا را، به بیهوده و پوچی نیافریده ای، سبحانک که تو از این منزه و پیراسته‌ ای که کار بیهوده بکنی؛ پس من مسئولیتی دارم، پس باید راهی را بپیمایم، پس من در مقابل این نظم عجیب و شگفت‌آور، یک نقطه ای هستم و برای کاری. در این قسمت عجیب، یک جایی هم من دارم که اگر آن‌جا را به ‌صورت درست و صحیح، آن عمل را به ‌صورت آن‌ چنانی که تو خواسته ای انجام ندهم، این نظم را خراب کرده ‌ام. ص۹۱

بریده کتاب(۳):

در دین، شما سختی و فشار و صعوبتی هم قرار نداده، فشاری نیست. این ‌قدرها هم سنگین نیست این‌ بار، آن ‌قدرها برداشتنش عذاب و شکنجه ندارد، قابل تحمل است. بر شما در کار دین حرجی، صعوبتی، فشاری قرار نداده، این بار را به شما دادیم برای چه؟ تا چه بشود؟ «لیکون الرسول شهیدا علیکم و تکونوا شهدا علی الناس»؛ مسئول مستقیم شما پیغمبر است و مسئول همه بشریت شمایید. تا پیامبر بر شما گواه و مراقب و دیده‌ بان باشد و شما بر بشریت گواه و مراقب و دیده ‌بان باشید. شما زمامداران بشرید، شما اداره‌ کنندگان بشریتید، شما دیده ‌بانان این قافله اید. ای قافله ساران به خواب نمانید. ص۱۰۷

بریده کتاب(۴):

خواستن خدا یعنی چه؟ شما اگر چنانچه خواستید، تصمیم گرفتید، پای یک سخنرانی هدایتگر و روشنگر نشستید و هدایت شدید، خدا خواسته بود که هدایت بشوید. همین شما اگر تنبلی کردید، اگر سستی کردید، اگر راه فهمیدن را روی خودتان بستید، خدا اراده کرده بود که شما نفهمید. اراده کردن خدا به این معناست که وسایل اسباب عادی پیش آمده یا نیامده، اگر با اراده شما با خواست شما وسایل به علل عادی پیش آمده برای انجام گرفتن این معلول، اینجا خدا خواسته، اگر چنان چه شما نخواستید پیداست که خدا نخواسته؛ نه اینکه نخواستن خدا موجب بشود بشود که شما اراده نکنید، نه، شما در اراده کردن آزادید. خدا نخواسته یعنی علت لازم مترتب نشده، این معنی خدا نخواسته. ص۱۲۶

بریده کتاب(۵):

ایمان باید با تعهد و عمل توأم باشد، تعهد آفرین باشد و زاینده ی عمل و نه یک باور خشک و خالی در دل و در مغز. دیگر این بود که مؤمن متعهد، آن وقتی مؤمن است که ایمانش گاه‌ گاهی نباشد، فرصت‌ طلبانه نباشد، نفع طلبانه نباشد، بلکه همیشگی باشد، همه جایی باشد و همگانی باشد، همه ‌جانبه باشد. ص۱۳۹

بریده کتاب(۶):

به دغدغه ‌ها و وسوسه ‌های درونی دقت کنید که توان فرساتر از عامل‌ های بازدارنده برونی است … این عامل بازدارنده خارج از وجود انسان است. یک وقت هست که از درون انسان را می ‌پوساند، در او تردید ایجاد می کنند، جلوی راه را نمی‌ بندند، راه باز است، اما توان رفتن، اراده رفتن، تصمیم حرکت، امکان تلاش را از انسان می ‌گیرند، این بدتر است. چرا می‌ روی؟ فایده ‌ای دارد؟ شاید نرسیدی، شاید در راه دزدی رسید، شاید گرگ آمد، به چه مجوزی می ‌روی؟ نمی خواهد بروی. این مانع، این وسوسه، این دغدغه بمراتب توان فرساتر است از چوبی که وسط راه بگذارند، بگویند نمی گذاریم بروی. ص۱۴۳

بریده کتاب(۷):

به جای این که سعی ‌تان این باشد که جزء را تمام کنید یا سوره را تمام کنید، سعی ‌تان این باشد که قرآن را بفهمید. همچنانی که در روایت از امام علیه السلام است یا از پیغمبر خدا صلی ‌الله علیه که همت شما حین تلاوت قرآن این نباشد که سوره را تمام کنید یا جزء را تمام کنید.
می ‌خواهد تمام بشود، می ‌خواهد نشود، یک آیه بخوانید؛ با تدبر، با دقت. ص ۱۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کتاب یادت باشد

 

یادت باشد

 

یادت باشد
محمد رسول ملاحسنی
درباره شهید حمید سیاهکالی مرادی
نشر شهید کاظمی

بریده کتاب(۱):

به حمید گفتم : « پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه ! من منظورت رو می‌فهمم»… با همان صدای دلنشینش چندباری بلند گفت : « یادت‌ باشه ! یادت باشه !».
لبخندی زدم و گفتم : « یادم هست ! یادم هست !»

بریده کتاب(۲):

فردا که تماس گرفت از من خواست شعری که دیشب فرستاده بود را برایش بخوانم،
شعرهایش ملودی و آهنگ خاص خودش را داشت، از خودم من ‌درآوردی یک آهنگ گذاشتم،
صدایم را صاف کردم و شروع کردم به خواندن،
همه هم غلط و در هم‌بر‌هم !
دست‌ هایم را تکان می‌ دادم ولی هر کاری کردم نتوانستم ریتم شعرش را به خوبی دربیاورم،
حمید گفت : « تو با این شعرخوندن همه احساس من رو کور کردی » ، دو نفری خندیدیم،
گفتم : « خب حمید من بلد نیستم خودت بخون »
خودش که خواند همه‌چیز درست بود،
وزن و آهنگ و قافیه سرجایش بود،
وسط شعر ساکت شد، گفت : «عزیزم من می‌خونم حال نمی ده، تو بخون یکم بخندیم !»

بریده کتاب(۳):

فردای روزی که حرکت کرده بود هنوز از روی سجاده نمازم بلند نشده بودم که تماس گرفت،
گفت :« اینجا یه بوته گل یاس توی محوطه اردوگاه آموزشی هست،
اومدم کنار اون زنگ زدم، این گل بوی سجاده‌‌ ی تو رو میده‌ »
گل یاس خشکیده داخل سجاده ‌ام را برداشتم بو کردم و گفتم : « خوبه پس قرارمون توی این سه ماه هر شب کنار همون بوته‌ یاس !» (صفحه‌ی ۱۱۰ و ۱۱۱)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

می شکنم در شکن زلف یار

می شکنم در شکن زلف یار : حکایات همواره شنیدنی اند، مخصوصاً اگر بدانی از دل حقیقتند.

می شکنم در شکن زلف یار نویسنده: حسین سروقامت نشر معارف

می شکنم در شکن زلف یار : حکایات همواره شنیدنی اند، مخصوصاً اگر بدانی از دل حقیقتند.

می شکنم در شکن زلف یار
نویسنده: حسین سروقامت
نشر معارف

 

فکرش را بکنید در یک مهمانی دوستانه شرکت کنید و بی اختیار مسیر زندگی ات عوض شود.
آقای قنبری شب قبل به مهمانی دوستش رفته و حالا همسر دوستش با او تماس گرفته:«من دیشب عاشق اخلاق شما، دیانت و معنویت شما شدم. نجابت شما مثال زدنی است. من در ازدواجم شکست خورده ام. از این مرد فرزندی ندارم…»
حتما دوست داری بدونی ادامه اش چی می شه! مطمئن باش از دونستن ادامه ی ماجرا لذت می بری. پس حتما کتاب می شکنم در شکن زلف یار رو بخون. کتابی که حکایت های زیبا و حقیقی رو مقابل چشمات می ذاره. حکایاتی که شاید یک روز برای من و تو هم…

 

معرفی:

کتاب «می‌شکنم در شکن زلف یار» نوشته‌ی «حسین سروقامت» و چهارمین دفتر از مجموعه‌ «کتاب‌های پرسمان» است که در سال ۱۳۸۸ توسط دفتر نشر معارف در ۲۸۶ صفحه منتشر شد.

این کتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه است که با نگاهی انتقادی به مسائل اجتماعی می‌پردازد. گفتنی است که این کتاب در ادامه کتاب “جوانی در ۱۸۰ ثانیه” نگاشته شده است.

 

 

بریده کتاب(۱):

مشکل اصلی من ازحدود یک سال پیش شروع شد. پدرو مادرم به دلیل اینکه من تنها فرزند خانواده هستم و ضمناً وضع مادیشان هم خوب است، دخترخاله ام را که در خانواده ای متوسط زندگی می کند و هم سن خود من است، به سرپرستی قبول کردند. ازآن تاریخ به بعد، خانه ی آرام و ساکت ما که در طول روز، کسی جز من در آن زندگی نمی‌کرد، تبدیل به محل زندگی پسری شد با دختری که به مراتب از شیطان حرفه ای تراست!
البته فکر می‌کنم همه این بدبختی ها به خاطر این است که من مقداری زیبا هستم. فکر می‌کنم اگر این موهای طلایی و پوست روشن را نداشتم، حتماً این مشکل سرم نمی آمد.

 

عکس نوشته کتاب می شکنم در شکن زلف یار

عکس نوشته کتاب می شکنم در زلف یار

عکس نوشته کتاب می شکنم در شکن زلف یار

کس نوشته کتاب می شکنم در شکن زلف یار نوشته ی حسین سرو قامت

دوستی می گفت حرف مثل کلینکس است، یکی را که بگویی، دیگری هم پشت سرش می آید.

زمان متوقف نیست….
می گذرد؛
بی آنکه تاملی کند که ما ارزش آن را می دانیم یا نه!

شما هم اگر یادداشت های روزانه کنفسیوس را ورق بزنید شاید به این جمله برخورد کنید که:
“به تعلیم و تربیت آکادمیک بسنده کردن، وقت تلف کردن است.
بزرگان هر جامعه ای باید با رفتار خویش مردم را تربیت کنند…”

زندگی سکه ای است که دو رو دارد،
گاه این روی خویش را به ما می نمایاند، گاه روی دیگرش را.

ما پیرامون خویش حصاری کشیده ایم
و نمی خواهیم قدمی از آن بیرون بگذاریم.
در حالی که تا این حصار را نشکنیم،
امکان ندارد به آنچه می خواهیم برسیم.

شما هم اگر یادداشت های روزانه کنفسیوس را ورق بزنید شاید به این جمله برخورد کنید که:
“به تعلیم و تربیت آکادمیک بسنده کردن، وقت تلف کردن است.
بزرگان هر جامعه ای باید با رفتار خویش مردم را تربیت کنند…”

جامعه ای زنده است که در میان افراد آن، امید به آینده موج بزند.

امان از مشکل بی مشکلی،بعضی افراد انگار می گردند تا با فربه کردن آن اعصاب خود و دیگران را خرد کنند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

رویای یک دیدار (او سلمان شد)

 

📚رویای یک دیدار/ سید ناصر هاشم زاده

 

رویای یک دیدار : قصه نوجوان زرتشتی که برای یافتن حقیقت  تنها به خارج مسافرت می کند.

رویای یک دیدار : قصه نوجوان زرتشتی که برای یافتن حقیقت تنها به خارج مسافرت می کند.


ما مسلمانیم اما "سلمان" نیستیم.
سلمان انقدر عزیز زمین و آسمان بود که اهل_بیت او را از خودشان می دانستند.
این کتاب فوق العاده زیبا ،فوق العاده عمیق و جهت دهنده و حرکت بخش کمی ما را به سلمان نزدیک می کند.

 

معرفی:

عاشق نور زندگی متفاوت دارد.
نور کاری به این ندارد که آیینت زرتشت است، ایرانی هستی یا نه…
نور به دلت نگاه می‌کند.
به اشتیاقت.
آدمی اگر عاشق شود، متحمل بیابان‌ها هم می‌شود. زخم زبان یهودی را به جان می‌خَرَد، گرسنگی را نمی‌بیند و حتی به اسارت تن می‌دهد. این معجزه عشق است!
که عشق، “روزبه” را “سلمان” کرده است.

جوانی متفاوت و برومند بود، از خانه که فرار کرد دنبال یک رویا رفت تا با دیدارش آرامش را پیدا کند، کسی که زندگی تکراری و یکنواختش را لذت‌بخش کند. سیصد سال شب و روز متفاوت را تجربه کرد تا…
این داستان واقعی را پس از خواندن به دیگران هم خواهید داد.
کتاب رویای یک دیدار در ۱۶۷ صفحه توسط انتشارات عهد مانا در سال ۱۳۹۷ به چاپ رسیده است.
این کتاب روایتگر جوانی پارسی و برومند به نام روزبه است که خانواده او از موقعیت ممتازی در دوران ساسانیان برخوردارند. روزبه، زرتشتی است و مشتاق طراوت و نور. تا اینکه این اشتیاقش او را به سوی “فرار از خانه” پیش می‌بَرَد…

خلاصه:
کتاب رویای یک دیدار روایتی ست تاریخی از گوشه‌ای از زندگی سلمان فارسی.
زمانی که روزبه نوجوان به دنبال نور، از آیین زرتشت به مسیحیت گرویده می‌شود. این شوق در روزبه او را وادار می‌کند تا از خانه اشرافی پدر بگریزد و سختی بیابان‌ها و یهودیان و گرما و سرما را تحمل کند تا عاقبت به سرچشمه آب حیات برسد و بشود “سلمان منا اهل البیت”.

🧀برشی از کتاب:
آیا درراه راهزنان اموالت راغارت کرده اند ؟از سرزمین پارس که چنین ژولیده و فقیرانه بیرون نیامده ای ؟
نگاهی به چشمان کشیش انداخت نگاهی که تاعمق نگاه کشیش پیش می رفت .
-هرچه داشتم مسیح از من گرفت .
-مسیح ؟
-آری  او از همه راهزنان تیز تر ومهارت دار است .او پدر ومادرم را ازمن گرفت ومرا سرگشته بیابان ها کرد .(ص 126)

 

 

او سلمان شد: مسیر تاریخی انسانی که می خواهد از صفر بگذرد و به بی نهایت برسد

 

او سلمان شد ، سید ناصر هاشم زاده

سلمان یک فصل بهاری از زندگی انسان هاست. سلمان یک فرد نیست، مسیر تاریخی انسانی است که می خواهد از صفر بگذرد و به بی نهایت برسد و پا در گل زمین نماند. 

نوجوانی زرتشتی که جایگاه دینی، اقتصادی و سیاسی بالایی در میان زرتشتیان و حکومت دارد، اما فطرت حق طلبش نمی گذارد که به ثروت و لذت بسنده کند. در جوانی از خانه فرار می کند ، تا به هدف خلقت برسد.

روزبه(سلمان) که دین زرتشت دلش را راضی نمی کند و سوال های فکرش را پاسخ نمی دهد، راهی کلیسا می شود و پیش راهب هایی که حد فاصل بین حضرت عیسی تا آخرین پیامبر هستند شاگردی می کند. از کلیسای این شهر تا کلیسای شهرهای دیگر می رود. تنها و بی خانواده، اما راضی نمی شود. تا اینکه خودش در لباس آخرین وصی به آخرین پیامبر دنیا می رسد و سلمان، محمدی می شود. خستگی ناپذیر، دل سپرده به ندای فطرت و گریزان از راحت طلبی، متفکر و متوجه به اصل خلقت، راهی شهرها و کشور های دیگر می شود.
او یک حق جوی زرتشتی است که جزو حق طلبان مسیحی و یاران محمد مصطفی(صل الله علیه وآله) می شود و جزو یاران حضرت حجت (ارواحنا له الفداه) در آخرالزمان. (سلمان جزو ۳۱۳ نفر اصحاب حضرت هستند.)

داستان کتاب کشش خوبی دارد هرچند قلمی که نویسنده انتخاب کرده باعث شده است، ابتدا عده ای به راحتی با کتاب انس پیدا نکنند. هر چند کمی که از داستان می گذرد دلبسته می شوی و حتی چند جایی دلت می خواهد که با تفصیل بیشتری از اصل موضوع مطلع شوی. البته شاید دور بودن فضای تاریخی رمان باعث این خلاصه گویی ها شده باشد.

به هر حال کتابی ست که افراد درون گرا، دوستان معنوی خوان و اهل فکر، جوانان ی که متفاوت بودن را طالبند و می خواهند یک جوانی پر بار و نتیجه بخش داشته باشند، می توانند این رمان را چندین بار بخوانند که قابل است.

پایان نقد اول

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

راز عطش ساقی

کتاب راز عطش ساقی: تحلیل یک انتخاب؛ چرا سقای کربلا تشنه ماند؟؟؟

 

کتاب راز عطش ساقی
انتشارات: سدید
نویسنده: سیدعلی اصغر علوی

معرفی:

سال ‌هاست در روضه سقا به این اتفاق به ظاهر کوتاه اما بلند و ژرف می‌ اندیشم: در آن لحظه عطش ‌نوش در جان زلال ساقی چه جریان داشت؟ راز عطش ساقی چه بود؟ اباالفضل‌العباس چگونه و با کدام منطق و الگو از این انتخاب سربلند بیرون آمد؟ سهم ما از این انتخاب زلال چیست؟ چگونه در مواقع سخت تصمیم گیری، به برکت حضرت عباس روسپید باشیم؟ به راستی چه پشتوانه ‌ای باید داشته باشی تا چنین هنرنمایی کنی؟

بریده کتاب:

اگر عباس باشی، آب نخوردن در اوج عطش به سادگی آب خوردن خواهد بود. اگر عباس باشی و در حسین ذوب شده باشی، مثل آب خوردن، آب نخواهی خورد. کربلا چه الگوی شگفتی است! آب نخوردنِ ساقی تشنه‌ لبش هم حکایت‌ ها دارد …

بریده کتاب(۲):

گاهی انسان تشنه است و آب هم نیست، انسان در آن تحمل می ‌کند، اما وقتی تحمل سخت ‌تر می ‌شود که آب در مقابل تو جاری باشد و تو ننوشی؛ در این صورت بیشتر تشنه خواهی شد. عباس می ‌خواست به لب ‌های تشنه امامش شبیه شود؛ برای همین خواست تشنه ‌تر شود …

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ماه در آینه

کتاب ماه در آینه
نویسنده: رضا مصطفوی
انتشارات شهید کاظمی

معرفی:

نامه رهبر انقلاب، چنان جوانان اروپا را به هم ریخت، که آمار فروش قرآن بالا رفت…
دشمنان ترسیدند و نامه در سایت‌های خارجی بایکوت شد..
چندین سال بعد، جوانان عرب شروع کردند به بولد کردن #آقا خامنه‌ای…
و توییتر پر شد از شور و عشق آن‌ها…
اگر بخشی از این کتاب‌ به دست ‌آن‌ها می ‌رسید، آن را جهانی می ‌کردند…
این کتاب، که خواندنش حسرت خیلی‌ هاست را از دست ندهید..

خلاصه:

از غرب تا شرق
از مسلمان تا مسیحی
همه و همه
اعتراف کرده‌اند به بزرگی‌ او
پاکی او
قدرت او…
این کتاب روایتی است از ماهی که دوست و دشمن، آینه ‌ای شدند و صادقانه از او گفته ‌اند.
ماه کشورمان را در این آینه بشناسید.

بریده کتاب:

در سال ۱۳۸۶ وقتی ایشان برای رهبری، انتخاب شدند عده‌ای به آیت ‌الله بهجت گفتند:
خامنه ‌ای جوان است برای رهبر شدن! آیت ‌الله بهجت فرمودند: همان یکبار که گفتند حضرت علی جوان است و ایشان را از خلافت منع کردند، برای هفت پشتمان کافی است…

بریده کتاب(۲):

آقای خامنه‌ ای تازه از سفر آمده بودند.
به خدمت امام رسیدند. همین که امام آقا را دیدند، فرمودند:
وقتی شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست، خیالم راحت شد. سپس فرمودند: هر موقعی که تو به سفر می ‌روی، من مضطرب هستم تا برگردی، خیلی سفر نرو!

بریده کتاب(۳):

اواخر جنگ بود که دشمن باز به هوس حمله به مرزهای ما افتاده بود و به یاری منافقین و کشورهای دیگر، دور تازه‌ای از حمله را آغاز کرده بود. در این هنگام آقای خامنه ای از حضرت امام اجازه گرفتند و با یک پیام تاریخی به ائمه جمعه سراسر کشور، همه آنان را به حضور در جبهه فراخواندند. همین حضور، وضعیت جبهه ها را تغییر داد. چون من خود شاهد بودم که آقا در جنوب قرارگاه و قرارگاه گردان به گردان را می ‌رفتند و با سرباز، بسیجی، پاسدار، ارتشی، فرمانده، غیر فرمانده می ‌نشستند و زانو به زانوی او صحبت می‌ کردند و در آنها روحیه نشاط و پایداری به وجود می ‌آوردند و دیدیم که در اثر همین دفاع‌ های مردانه رزمندگان اسلام صدام مجبور شد که بعد از هیاهو و گرد و خاک های زیادی آتش بس را بپذیرد و در رسیدن به اهدافش ناکام بماند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

عشق و دیگر هیچ

کتاب عشق و دیگر هیچ
نویسنده: نرجس شکوریان فرد
انتشارات حاج قاسم سلیمانی

معرفی:

از دنیای ماشینی امروز، از روزهای تکراری دنیای ما، از حال و هوای دودی گرفته شهر و آدم‌هایش گاهی جدا شدن نیاز است…
گاهی باید جدا شوی از زمین و زمان تا دستت برسد تا آسمان…
تا…عبدالمهدی…

 

دانلود از آپارات نمکتاب

خلاصه:

این کتاب، داستان پسری ‌است به نام فرهاد.
پسری که به خاطر یک اتفاق ساده، کارش به دادگاه کشیده می شود و در یک قدمی سال ها حبس، درحالیکه آینده ‌اش را پشت میله ‌های زندان می‌ بیند، ناگهان قاضی حکمی متفاوت برایش رو می کند…
حکمی فراتر از ذهن فرهاد، و هرکس دیگری…
این کتاب استثنایی را از دست ندهید…

 

دانلود از آپارات نمکتاب

بریده کتاب:

بعضی آدمها مایه درد سرند، از بس که تنبل و بی عرضه و سطحی ‌اند.
اما مهدی، تکیه گاه است.
فرصت هم غنیمت است و زود تمام می ‌شود.
او برای بچه ها از راه و روش خوشبختی می‌ گفت. بچه هایی که شاید هیچ‌ وقت نماز هم نخوانده بودند. اما می‌ دیدند یکی هست که مهربان است، و محبتش برای کل پادگان کافیست. می دیدند زیاد کار می ‌کند. اما نه غر می‌ زند و نه منت می گذارد. می ‌دیدند حواسش به همه هست. می ‌دیدند وقتی می ‌ایستد به نماز، حال صورتش هم عوض می ‌شود، چه برسد به درونش.
می‌ دیدند زیاد محبت می ‌کند؛ چون زیاد به خدا وصل است. تازه فهمیده بودند خداباوران مهربانند؛ و خداباوری یعنی خوشبختی‌.

بریده کتاب(۲):

کسی نمی‌ داند که نوجوانی، خودش یک درد است؛ مرز بین بچگی ها و ریش و سبیل است. من این مرز را هدر دادم. نه بچه ماندم، و نه به ریش سبیل رسیدم. همه ‌اش شد دعوا و درگیری بین دو تیم پایتخت نشینی که پول پارو کردند؛ و من را بین هیچ و پوچ تنها گذاشتند. من محصول برنامه نود و مجری ای هستم که شور می انداخت در دل من، بدون یک اندیشه و هدفی…

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...