نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

سه شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

پرنیان

پرنیان: کتابی با پاسخ های زیبا برای کسانی که حاضرند درباره حجاب بخوانند

پرنیان: کتابی با پاسخ های زیبا برای کسانی که حاضرند درباره حجاب بخوانند

پرنیان ،محمدرضا خانی، انتشارات مهر دلدار

یک نفر پاسخ دهد
* خدا بزرگتر و مهربان تر از ان است که مثلا بخاطر چند تار مو و … انسان را مجازات کند…
* چادری ها خودشان از همه بدترند …
* حجاب سلب کننده ی حق آزادی زن می باشد و به نوعی او را محبوس و زندانی می کند…

برشی از کتاب:
تمدن غرب چنین وانمود می کند که می خواهد برای انسان لباس بدوزد اما در حقیقت به جای آن که لباس بر تن او کند او را برهنه ساخته است و هیچ کس جرات نمی کند فریاد برآورد که لباسی در کار نیست و حاصل این همه مد و پارچه و چه چه؛ برهنگی انسان است.(ص۶۱)

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

اسماعیل

اسماعیل

اسماعیل

معرفی کتاب:

اسماعیل چشمانی زاغ و صورتی زیبا دارد .
جوان است و عاشق؛ یعنی عاشق می‌شود…
مزه عشق را که می فهمد کارش به جایی می کشد که دست از همه زندگی اش می کشد و…. شورو رشد اسماعیل را با خواند  این کتاب حس می‌کنید…

خلاصه کتاب:
«اسماعیل» رمانی با محوریت انقلاب است که شخصیت اصلی آن جوانی است که به طور ناگهانی وارد فضای انقلاب اسلامی می‌شود و با تحولاتی که در او رخ می‌دهد، مسیری متفاوت از گذشته‌ را در پیش می‌گیرد.
امیرحسین فردی در این رمان، تصویر پسرک چشم‌ زاغی به نام اسماعیل را ترسیم می‌کند که در روزگار پیش از انقلاب همچون دیگران است،
بی هیچ تمایز و تشخصی به قهوه‌خانه می‌رود،
جوانی می‌کند
عاشق می شود
و بعد به دنبال کار می‌گردد…
بعداز شکست عشقی بدون هیچ برنامه ی از پیش تعیین شده،  اسماعیل قصه ی ما به کتابخانه مسجد راه می‌یابد و درهای تازه‌ای به رویش گشوده می شود
حالا زمانه زمانه انقلاب است و اسماعیل با دوستان مسجدی‌اش کارهای بزرگی را انجام میدهد تا…


برشی از کتاب:
دیگر نمی توانست نگاه نکند؛ نه صبح ها و نه ظهرها. گویا اختیار دست خودش نبود. آن دو مقطع زمانی برایش از همه ساعات و دقایق و حضورش در شعبه بانک مهم تر بود. باید هر طور که شده بود سر بلند می کرد و به خیابان نگاه می کرد تا ارام می گرفت. چند لحظه و چند دقیقه مانده به آن لحظه های خاص، تپش قلبش شروع می شد. داغی گونه هایش را احساس می کرد. دیگر نه چیزی را می دید نه صدایی را می شنید. دست و دلش به کار نمی رفت، بی اختیار و بی قرار به آن سوی ده متری سعادت چشم می دوخت. دو چشم دیگر هم، در آن دقیقه و لحظه نوازشگرانه به او می نگرند و می گذرند؛، این احساس بی قراری در او شدیدتر شد. تشنه دیدار آن دو چشم نوازشگر شده بود. آن دو با نگاه هایشان به هم سلام می دادند، در قلب هم رسوخ می کردند، رفته رفته در سرش صدایی می پیچید،یک نفر می پرسید و دیگری همان سوال را تکرار می کرد.
-تو کی هستی؟
-تو کی هستی؟
در آن لحظه های کوتاه، در آن ثانیه های گریز پا، آن دو جفت چشم به اندازه یک عمر به هم می آویختند؛ با تمنایی بی پایان در عمق هم غور می کردند و با هم، با زبان نگاه حرف می زدند. وقتی آن چشم هایی که به رنگ عسل بودند، شیرین ترین نگاه ها را به او می کردند و می رفتند، آن گاه برهوت و تنهایی شروع می شد، از اوج قله، به قعر دره می غلتید. نمی دانست این اتفاق چگونه افتاد. آن دو چشم مهربان از کجا پیدایشان شد. دو چشمی که گویا از ازل آشنای او بودند. صاحب آن دو چشم آشنا دختری بود با قدی متوسط، صورتی گرد و سفید، با موهایی بلند و گندمگون. ناخواسته پایبند شده بود.(ص۷۵)

نقد رمان اسماعیل: رمانی با داستان روان، شخصیت ­های واقعی ، نزدیک به حس و حال جوانان امروزی، دوری از مفاهیم سخت.

 

نقد رمان اسماعیل ، کتاب اسماعیل نوشته امیرحسین فردی

اسماعیل داستانی است تمام نشدنی، فراتر از زمان گذشته و حال و آینده. جاری در تمام دهه­ ها و زنده در کشوری که نسل جوان دارد. پر شور است و پویا، آرزومند است و بی­ پروا.

اسماعیل جوان رشید و خوش برورویی است که کسی به او رو نیاورده تا بتواند خودش را پیدا کند و معنای زندگی را دریابد. تنهاست در عین آن­که میان دوستانش پرسه می­ زند.
لات است و لوطی­ منش، او مثل همه، جوانی کردن با آزادی را دوست دارد و تن به هیچ قید و بندی نمی ­دهد.

اگر برای زندگیش هم تدبیری می­ کند: از روی ناچاری و فقط گاه­ گاهی است
و  اما داستان ما، برخلاف داستان­ های خارجی، خدا دارد و خدا همیشه تقدیر می ­کند جهان را. مخلوقات در کنار برنامه­ ریزی­ ها و تدبیرها­یشان، همیشه زیر سایه تقدیرهای الهی هستند و این می ­شود که اسماعیل به مانع دوست دخترش می­ رسد و کتک مفصلی که از پدرِ دختر می­ خورد.

جریان زندگی اسماعیل تغییر پیدا می­ کند تا آخر جلد دوم که به نام گرگ سالی چاپ شده است.
همان ­قدر که این کتاب برای جوان ­هایی که مثل اسماعیل یله­ اند، شیرین است و جذاب، برای دیگر جوان­ ها ساده است و خسته کننده.

خیلی­ ها مثل اسماعیل سرگشته و حیران و لاقیدند و انگار دارند داستان خودشان را می ­خوانند و می خواهند بدانند اسماعیل چه می­ کند و به کجا می ­رسد پایانش.

و نویسنده پایان را باز می­ گذارد و ادامه داستان را در جلد دوم (گرگ ­سالی) که آن هم با پایان باز تمام می­ شود ادامه می ­دهد و کاش امیر حسین فردی زنده بود تا ادامه بدهد تا مشتاقان، تشنه­ ی سرانجام اسماعیل نمانند.

به هر حال روانی داستان، واقعی بودن شخصیت ­ها ، نزدیک بودن به حس و حال جوانان امروزی، دوری از مفاهیم سخت، درون­خوانی اسماعیل، توصیفات دقیق، از مشخصات بارز این کتاب است.

چه خسته بشوید، چه با شوق باشید حتما رمان اسماعیل را بخوانید.
جوان­ ها که حتما،
معلمین و مربیان و مبلغین هم با دیدگاه تربیتی حتما حتما.
نمونه زیبایی از تفسیر آیه «یهدی من یشاء» در این کتاب هست و «انّا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» هم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۲۵ ب.ظ

بازگشت خورشید

بازگشت خورشید

بازگشت خورشید

معرفی کتاب:

از کشور روسیه آمده بود

تازه شیعه شده بود

وقتی مرا دید با اصرار یک عکس از امام خمینی خواست.

وقتی تصویررا دادم، مرا بغل کرد وبوسید و حسابی تشکر کرد.

خیلی تعجب کردم از اینکه یک خارجی اینقدر به امام ما ارادت دارد

خجالت کشیدم، من یک ایرانی ام …

این کتاب زیبارابرداشتم…

برشی از کتاب:

-آقا اگر فرانسه اجازه ندهد ما آنجا بمانیم چه کاری باید انجام داد؟

-هیچی می رویم به یک کشور دیگر.چیزی که فراوان است کشور.یکی از دوستان امام با تعجب گفت:(( اگر کشور بعدی اجازه ندهد، چیکار باید کرد؟))امام دوباره لبخندی زد و گفت: (( باز هم می رویم یک کشور دیگر.تازه مردم بهتر متوجه مظلومیتمان می شوند. اصلا بیایید یک کاری بکنیم!))

همه با تعجب نگاهشان به امام بود.

-بیایید همین جا فکر کنیم و مقصد بعدی را مشخص کنیم.

آرامش امام باعث تعجب همه شده بود. همه باهم خندیدند. هرکس چیزی میگفت: ((آقا برویم آمریکا، فکرش را بکنید شما در آمریکا باشید . شاه دق مرگ می شود!))

دیگری گفت:(( آفریقا هم خیلی قشنگ است. می رویم با مردم آفریقا زندگی می کنیم.)) صدای مهماندار هواپیما همه حواسهای را به طرف خودش کشاند.

-ما وارد آسمان کشور فرانسه شده ایم. تا نیم ساعت دیگر به پاریس می رسیم.ساعت ۱۴:۲۰دقیقه است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۱۷:۲۵
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…

کتاب فتح خون ، به قلم شهید آوینی

داستان کربلا به روایت شهید آوینی را هرگز از دست ندهید: فتح خون

معرفی:
فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…. آرزوهایی که همیشه در سرمان دور می زند. خودت را در کربلا ببین در صفحه های سخت … انتخاب آسان نیست… دو راهی – شک و یقین- مرگ و زندگی- .. با امام بودن یک آرزو نیست، یک تصمیم است کتاب را که خواندی تصمیمت را بگیر.


 

بریده ای از کتاب:
عجب تمثیلی است که علی مولود کعبه است….یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن .اما ظاهر گرایان از کعبه نیز تنها سنگش را میپرستند .سخن آنان است که اسلام آوردند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند….کنج فراقتی و رزقی مُکفی …دل خوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان میگذرد اما ریشه اش در دل نیست ،در باد است.

بریده ای از کتاب:
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند
وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم
چه بسیارند اهل دین…

عکس نوشته های کتاب فتح خون

عکس نوشته های کتاب فتح خون

 

 

 

 

فتح خون : عشق همراه با تلنگر در قالب تاریخ، تحلیل و متون ادبی

فتح خون، شهید مرتضی آوینی

ناتمام ماندن کتاب فتح خون و شهادت نویسنده، تحلیل خاصی در پی داشت: گویا عمق پیام کتاب چیزی نبود که از دریچه‌ی برگ‌های کاغذی به مخاطب برسد.
بلکه خون شهید پیام را رساند و جاودانه کرد‌.
توصیف واقعه کربلا به قلم شهید آوینی، یک روایت صرفا تاریخی نیست.
که تاریخ را نویسندگان بسیاری نوشته‌اند!
بلکه راوی، قلم و احساس را به تمام و کمال درخدمت گرفته، تا اثری کاملا متمایز و بی‌بدیل به جای بگذارد.
از یک سو مستندات تاریخی را روایت می‌کند و از سوی دیگر نگاهی تحلیلی دقیق و در عین حال ادبی بر آن دارد.
آن هم از جنس تلنگر.
تفاوت این دو قلم در کنار یکدیگر که از پس هر روایت آمده است، کشش نوشتار را افزون کرده است.
متن کتاب اگر در به کار بردن کلمات جدید و کم کاربرد، امتناعی ندارد، لیکن از خوانش متعارفی بهره برده است.
استفاده از پیام‌های قرآن، نهج البلاغه و کلمات معصومین نه تنها موجب قوام و اصالت معنایی آن شده، بلکه بر زیبایی ادبی و هنری نوشته نیز افزوده است.
در این کتاب سعی شده اسامی افراد که در تاریخ مستند شده‌اند، یک به یک به کار رود .لیکن حجمِ کمِ کتاب، گنجایش این تعداد اسامی را ندارد.

والسلام علیکم و رحمه الله….

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۹ شهریور ۱۳۹۷، ۰۸:۱۲ ب.ظ

فرمانروای مه

دکان باز کرده بود
"هر کس هر چه من بگویم انجام دهد، به هر چه دلش بخواهد می رسد، هر کاری دلش بخواهد می تواند انجام بدهد و کم کم هر جایی که بخواهد می تواند برود."
مرد و زن، جوان و کودک مریدش شده بودند و دستوراتش را انجام می دادند و البته نتایجی هم گرفته بودند...

 

برشی از کتاب(۱):

. راستی سودابه تنها اومدی؟
- نه محمود منو آورد.
- فقط یه سوال! اون خانمی که صورتشو انگار با گچ سفید سفید کرده بودن چی؟ اون چیکار کرده؟
- سودابه می خندد و می گوید: اون به خاطر کینه ای که با افراد گروه داره، به این صورت در اومده، خیلی کینه اییه.هیچ کس از موضوع چشم بصیرتت نباید خبردار بشه، یادت باشه. ص۳۶۶

 

برشی از کتاب(۲):

فرشته به من اشاره می کند که به اتاق بچه ها بروم. دنبالش می روم. می گویم: چیزی شده؟
- نمی خواستم مامانم و زن دایی چیزی بفهمن. امروز سودابه به من زنگ زد.
- پس چرا به من چیزی نگفت؟
- بعد از اینکه با تو صحبت کرد،به من زنگ زد.گفت: امروز حضرت زهرا تو جسمش حلول کرده،انگار به تو هم گفته.
- با تعجب می گویم:چی!مطمئنی گفت حضرت زهرا؟
- آره چند مرتبه هم گفت.
- ولی به من گفت: یه فرشته تو جسمش حلول کرده، بدجوری قاطی کرده.این قدر این روزا دروغ می گه که خودش یادش می ره به کی چی گفته.
- چطور به خودش اجازه می ده این حرفا رو بزنه؟
- باید باهاش چیکار کنیم؟
- کاش می دونستم
- راستش دیگه نمی تونم درست قبولش کنم. اصلا حالا بیشتر ردش می کنم تا قبول ص۶۷۰

 

 

رمان جذاب,رمان متفاوت,رمانی درباره فرقه ها'فرقه شناسی'رمان فرمانروای مه'

فرمانروای مه ، نویسنده : مهدیه­ ارطائفه

فضای مه ،گرفته اگرچه ظاهرا لطیف است

اما ماندن در آن وحشتناک و وهم ­آور است؛

فضایی است که قدرت دید انسان را کور می ­کند.

و تو مست طراوت آن از پس و پیش و بالا و پائینت بی­ خبر می­ مانی.

و نه می­ بینی و نه کسی می ­تواند تو را دریابد.

خلاصه کتاب فرمانروای مه :

داستان زنی است که ادعای ارتباط با عالم غیب دارد.

مردم را (چه متدین و چه بی ­دین) دور خودش جمع می­ کند با اطلاعات و اذکار و اورادی که می­ دهد،

خبرهایی که از چند و چون زندگی افراد می­ رساند و حالات و اداهایی که در می ­آورد.

در رمان فرمانروای مه ، افرادی که در پی دریافت بیشتری از دین هستند و یا دنبال راه حلی برای راحتی ارتباط با مفاهیم دینی و یا …

دور او جمع می­ شوند و او با اذکاری که می ­دهد

و آن­ها مقید به انجامش هستند کاری می ­کند که گاهی نوری، خوابی، صدایی می­ شنوند و …

جالب این­جاست که اطرافیان نقص ­ها و بدی­ های زیادی هم در او می­ بینند اما چشم­ پوشی می­ کنند،

تا جایی که خودشان، همسر و فرزندان و زندگی­شان دچار خسارت­ های زیادی می ­شود اما باز هم بیدار نمی­ شوند.

با توجه به وضعیت موجود جامعه، هر جن و انسی، فرقه و گروه و تشکیلات و ادعا راه انداخته است

و مردم ما متأسفانه به دلیل عدم شناخت درست و ساده ­لوحی و دوری از مفاهیم اسلامی و همراهی با مفاهیم غربی بسیار زیبا، فریب می­ خورند و با ضررهای سنگینی هم مواجه می­ شوند،

خواندن این رمان توصیه می ­شود. کتاب فرمانروای مه ، رمانی است از زندگی چند خانواده اسیر در فرقه …

پیام اصلی :

گام های شیطان در منحرف کردن مسیر هر قشر

پیام فرعی:

_ اگر مسیر حق را نشناسی قطعا در مسیر باطل قرار می گیری و شکار می شوی.

_ مسیر انحراف را دشمن از زنان شروع می کند چون لطیف تر هستند و در صورت عدم کنترل این احساس و لطافت، شیطان بر او سوار می شود.
_ مسیر روشن است همان طور که آفتاب می تابد ولی آنهایی که خودشان را به خواب می زنند شیطان برایشان ورودی پیدا می کند.
_ انسان باید دنبال مسیر متقن و اصل باشد.
_ کسانی که دیگران را به غیر اهل بیت دعوت می کنند را باید تکفیر کرد.
_ اعمال و اذکار باید به نیت تطهیر نفس باشد نه دیدن نور و غیره .
_ باید بندگی کرد اگر اصلاح باشد که امام زمان (عج) را ببینی، می بینی.

نقاط ضعف و قوت کتاب فرمانروای مه:

  • قلمی قوی ندارد و زواید زیاد دارد. تکراری بحث می کند.
  • لقمه حلال و دنبال حق بودن واقعی باعث روشن شدن راه می شود.
  • با طولانی بودن متن کتاب نویسنده می خواهد بگوید گام های شیطان آهسته و پیوسته است شیطان خسته نمی شود و برای انحراف ما گام های مداوم برمی دارد، بی حساب وارد نمی شود و برای هرکسی خاص خودش برنامه دارد.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۷ ، ۲۰:۱۲
نمکتاب ...
شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

جانستان کابلستان

رضا امیرخانی نوشته است بخوانید و لذت ببرید...

برشی_از_یک_کتاب ✂️

ما هم‌واره گرفتار جنگ بوده‌ایم...
شما ایرانی‌ها نمی‌دانید جنگ یعنی‌چه...
جنگ شما‌ فقط لب مرزها بود...
جنگ ما در خانه‌هامان هم آتش می‌زد...
خانه جنگی بود...
ام‌روز نسل جوان افغانی، یعنی یک جوان سی و پنج ساله، به جز جنگ هیچ ندیده است...
می‌فهمید یعنی‌چه؟ یعنی او اصل نمی داند آشتی یعنی چه... آرامش یعنی چه...
پشتون و هزاره و تاجیک و ازبک، شیعه و سنی، سی سال هم را زده‌اند...
افغان این میانه معنایی نداشته است.
ما دچار پس‌مانده‌گی_فرهنگی شده‌ایم، آن وقت تو گپ فرهنگی می‌زنی؟!
می‌دانی سه سال تعطیلی لیسه (مدرسه) یعنی چه؟
بله... یعنی سه سال عقب_ماندگی ...
سه سال که مدرسه تعطیل شود، یک نسل درس نمی‌خواند...
بعد، این نسل به سن کار می‌رسد، نمی‌تواند کار نیکو کند...
بعد این نسل باید معلم شود برای نسل بعدی، اما سواد درست ندارد...
سه سال تعطیلی لیسه یعنی سی سال پس‌مانده‌گی...
حالا ما سی سال است که تعطیلیم ...

برای کسانی که دوستشان دارید به_اشتراک_بگذارید ♻️
#کتاب_بسیار_توصیه_میشود.
جانستان کابلستان
رضا امیرخانی

پوستر کتاب جانستان کابلستان را از اینجا دانلود کنید

 

 

 

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

خاطره یادت باشد...

 

اسم کتاب با طرح جلد خبر از نوشته ای متفاوت میداد

اما با این حال رغبتی به خواندن آن نداشتم

گوشه ای از اتاق روی زمین کنار دیگر کتاب های تلنبـار شده برای مطالعه گذاشتم

بین خواب و بیداری بودم دستی دراز کردم سمت کتاب

سین اول

سین دوم

به ترتیب فصل های کتاب با وجودم عجین میشد

خواب از سرم پریده بود و دیگر کتاب را نمیتوانستم زمین بگزارم

گاه هق هق گریه وادار به نشستنم میکرد و گاه از غرق شدن در کتاب دراز میکشیدم، در شیرینی لحظات یک تازه عروس و داماد شریک شده بودم ، زندگی چند ساله ای که به سرعت همین کتاب خواندن میگذشت. هنوز غرق درشناختن حمید داستان بودم که شهادت فرصت نداد

 

کتاب تمام شد …..

اما من هم تمام شدم

 

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۲۳ ب.ظ

ناقوس ها به صدا در می آیند

 

رمانی پلیسی ، در مورد دلدادگی یک کشیش مسیحی :ناقوس ها به صدا در می آیند.

رمانی پلیسی ، در مورد دلدادگی یک کشیش مسیحی :ناقوس ها به صدا در می آیند.



ناقوس ها به صدا در می آیند
📚💐📚💐📚💐📚💐📚💐
#ابراهیم_حسن_بیگی

بعضی ها گنج دارند و باز هم در فقر و نداری زندگی می کنند.آن وقت کسان دیگری از این گنج بهره می برند. این کتاب نقشه آن گنج است.در بهره بردن از این گنج تردید نکن.

 

 

دانلود



ابراهیم حسن بیگی نویسنده ی توانمند و دست به قلمی است که داستان کتابش نه تنها خواننده را خسته نمی کند بلکه به راحتی، با بازی با کلمات، روح و روان خواننده را نیز به تسخیر در می آورد.
 داستان ناقوس ها به صدا در می آیند  داستانی جذاب در ارتباط با قدیسی بی نظیرِ جهان؛ حضرت علی علیه السلام است که:

 

کتاب بررسی ابعاد وجودی، سیاسی، معنوی شخصیت ایشان از منظر مخالفان و معاندانی چون عمرو عاص را به تحریر درآورده است.
یکی از نقاط قوت این داستان بیان از زبان یک کشیش مسیحی است
 و همه ی این ها حاصل هنر غیر قابل انکار ابراهیم حسن بیگی است.
حمایت انتشارات عهد مانا نیز در موفقیت این کتاب نقش موثری داشته است.
خواندن این کتاب 
چکیده ای کامل و بی نقص از سخنان ایشان را آسان می کند و فعل و انفعالات جهان و افکار روزمره جدا می سازد و حداقل اثرش، تشویق مخاطبان به خواندن #نهج_البلاغه است.
 

برای دانلود با کیفیت کتاب " ناقوس ها به صدا در می آیند" روی عکس کلیک کنید.

 


سیر داستان
 داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی می‌کند. او کتاب‌ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می‌ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می‌رسد، علاقه‌مند می‌شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک کشته می‌شود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می‌گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی می‌شود. کشیش به خاطر حفظ جان خود مجبور به ترک مسکو می‌شود و به بیروت می‌رود. او کودکی‌ها و بخشی از عمرش را در این شهر گذرانده و پسر، عروس و نوه‌اش در آنجا زندگی می‌کنند. علاوه بر این، او در پایتخت لبنان، دوستان و محققان فراوانی از جمله «جرج جرداق» نویسنده کتاب «الامام علی صوت‌العداله‌الانسانیه» را دارد که می‌توانند در کشف شخصیت امام علی (ع) به او کمک شایانی کنند. این کشیش روسی با مطالعه آثار فراوانی از نویسندگان مسیحی و اهل تسنن، امیر مؤمنان را به نیکی می‌شناسد و از موعظه‌ها و پندهای آن امام در سخنرانی‌های خود استفاده می‌کند. او همچنین، سخنان شیوای حضرت علی (ع) را سرلوحه زندگی خود قرار می‌دهد و توصیه‌هایی در باب مرگ و جهان پسین به فرزندش دارد. داستان با دستگیری جنایتکارانی که به خاطر به دست آوردن نسخه خطی، هم دست به قتل مرد تاجیک زده و هم از کلیسا و منزل کشیش سرقت کرده‌اند، خاتمه می‌یابد و کشیش که آرامش از دست رفته را بازیافته است، همراه با همسرش به مسکو برمی‌گردد؛ گویی که او تعالیم علی (ع) را به عنوان بهترین و ارزشمندترین سوغات بیروت به خانه برده است؛ چرا که چمدان حاوی کتاب‌ قدیمی و سایر آثار خریداری شده از سوی کشیش در فرودگاه جابه‌جا شده و او با چمدان دیگری به خانه رفته است.


برشی از کتاب: ✂️

 

جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش‌...

 
۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۳
نمکتاب ...
دوشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۱۷ ب.ظ

حاء سین نون

 
داستانی زیبا از اماممان : حا سین نون

داستانی زیبا از اماممان : حا سین نون

«حسن» را تا به حال زیاد برایت معنا کرده اند: ...نیکو،پسندیده،کریم،مظلوم ...

اما یک جور همه چیز تمامش را کسی به تو نچشانده ...طعم «امام» بودن را زیر زبان یکایک کلمات این کتاب حس میکنی...قدر بدان !
 
 
 
بریده ای از کتاب :
 
 
 
حسن علیه السلام قنوتش را بلند می‌خواند.به ناگاه از جایی که نمی‌بینم و نمی دانم تیری  از برابر چشمانم می گذرد و بر پهلوی حسن علیه السلام می‌نشیند و بر سجاده اش می اندازد.عدی ناخواسته نمازش را رها می‌کند و می‌شتابیم که او را دریابیم.حضرتش از زیر عبا و ردا زره پوشیده ....بازی پیچیده تر از تصور من است.حسن علیه السلام در نماز هم آسوده نیست گویا و این یعنی دشمن تا صف جماعت هم آمده.
 
 
 
سید علی شجاعی
 
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۷ ، ۲۱:۱۷
نمکتاب ...
جمعه, ۴ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

یوما

یوما : رمانی جذاب درباره دختری زیبا، دلربا، با اصل و نسب و بسیار ثروتمند

یوما : رمانی جذاب درباره دختری زیبا، دلربا، با اصل و نسب و بسیار ثروتمند

 

یوما ، مریم راهی، انتشارات نیستان

معرفی:
دختری زیبا و دلرباست اما نه طنّاز و عشوه گر،
با اصل و نسب و بسیار ثروتمند اما نه مغرور و متکبر.

خواستگاران زیادی دارد از ثروتمندترین مردان تا قدرتمندترین مردانی که دختران زیادی آرزوی ازدواج با آن ها را دارند ولی او نه دنبال ثروت است و نه قدرت و تمام خواستگارانش را جواب کرده و منتظر خورشید بختِ خود است، نه شمع های بی فروغ… 

 

خلاصه کتاب: کتاب «یوما» زندگی خدیجه دختر خویلد، همسر نبی خدا را روایت می‌کند. محبت مادری از ابتدا در سرش بود و برای همه مادر بود هم او که از اول «مادر» بود برای فامیل و اطرافیانش. زنی که مادر حضرت فاطمه (س) شد و خواست خدا بود که نسل پیامبر (ص) از ایشان و دختر ایشان باشد. دقیقا در زمانی که تمام مردان عرب داشتن دختر را مایه عیب و ننگ می‌دانستند.

 حضرت خدیجه

 

برشی از کتاب: رسول خدا در حالیکه بر رخسار رنگی از شگفتی دارد، دست بر دست خدیجه می‌گذارد خدیجه سربلند می‌کند و به زیر

 می‌افکن

دیگر تنهایی آزارم نمی‌دهد ... انگار تمام دنیا، یار و غم‌خوار من است.

خدیجه چشم از رسول خدا بر نمی‌دارد و او چشم از خدیجه. 

:رسول خدا دست خدا دست خدیجه را می‌گیرد گرم -

16فرزندمان دختر است... فاطمه ... نه تنها برای ما که برای تمام دنیا خوش است و خوش‌قدم ... صفحه 

 
۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...