دکان باز کرده بود
"هر کس هر چه من بگویم انجام دهد، به هر چه دلش بخواهد می رسد، هر کاری دلش بخواهد می تواند انجام بدهد و کم کم هر جایی که بخواهد می تواند برود."
مرد و زن، جوان و کودک مریدش شده بودند و دستوراتش را انجام می دادند و البته نتایجی هم گرفته بودند...
برشی از کتاب(۱):
. راستی سودابه تنها اومدی؟
- نه محمود منو آورد.
- فقط یه سوال! اون خانمی که صورتشو انگار با گچ سفید سفید کرده بودن چی؟ اون چیکار کرده؟
- سودابه می خندد و می گوید: اون به خاطر کینه ای که با افراد گروه داره، به این صورت در اومده، خیلی کینه اییه.هیچ کس از موضوع چشم بصیرتت نباید خبردار بشه، یادت باشه. ص۳۶۶
برشی از کتاب(۲):
فرشته به من اشاره می کند که به اتاق بچه ها بروم. دنبالش می روم. می گویم: چیزی شده؟
- نمی خواستم مامانم و زن دایی چیزی بفهمن. امروز سودابه به من زنگ زد.
- پس چرا به من چیزی نگفت؟
- بعد از اینکه با تو صحبت کرد،به من زنگ زد.گفت: امروز حضرت زهرا تو جسمش حلول کرده،انگار به تو هم گفته.
- با تعجب می گویم:چی!مطمئنی گفت حضرت زهرا؟
- آره چند مرتبه هم گفت.
- ولی به من گفت: یه فرشته تو جسمش حلول کرده، بدجوری قاطی کرده.این قدر این روزا دروغ می گه که خودش یادش می ره به کی چی گفته.
- چطور به خودش اجازه می ده این حرفا رو بزنه؟
- باید باهاش چیکار کنیم؟
- کاش می دونستم
- راستش دیگه نمی تونم درست قبولش کنم. اصلا حالا بیشتر ردش می کنم تا قبول ص۶۷۰
فرمانروای مه ، نویسنده : مهدیه ارطائفه
فضای مه ،گرفته اگرچه ظاهرا لطیف است
اما ماندن در آن وحشتناک و وهم آور است؛
فضایی است که قدرت دید انسان را کور می کند.
و تو مست طراوت آن از پس و پیش و بالا و پائینت بی خبر می مانی.
و نه می بینی و نه کسی می تواند تو را دریابد.
خلاصه کتاب فرمانروای مه :
داستان زنی است که ادعای ارتباط با عالم غیب دارد.
مردم را (چه متدین و چه بی دین) دور خودش جمع می کند با اطلاعات و اذکار و اورادی که می دهد،
خبرهایی که از چند و چون زندگی افراد می رساند و حالات و اداهایی که در می آورد.
در رمان فرمانروای مه ، افرادی که در پی دریافت بیشتری از دین هستند و یا دنبال راه حلی برای راحتی ارتباط با مفاهیم دینی و یا …
دور او جمع می شوند و او با اذکاری که می دهد
و آنها مقید به انجامش هستند کاری می کند که گاهی نوری، خوابی، صدایی می شنوند و …
جالب اینجاست که اطرافیان نقص ها و بدی های زیادی هم در او می بینند اما چشم پوشی می کنند،
تا جایی که خودشان، همسر و فرزندان و زندگیشان دچار خسارت های زیادی می شود اما باز هم بیدار نمی شوند.
با توجه به وضعیت موجود جامعه، هر جن و انسی، فرقه و گروه و تشکیلات و ادعا راه انداخته است
و مردم ما متأسفانه به دلیل عدم شناخت درست و ساده لوحی و دوری از مفاهیم اسلامی و همراهی با مفاهیم غربی بسیار زیبا، فریب می خورند و با ضررهای سنگینی هم مواجه می شوند،
خواندن این رمان توصیه می شود. کتاب فرمانروای مه ، رمانی است از زندگی چند خانواده اسیر در فرقه …
پیام اصلی :
گام های شیطان در منحرف کردن مسیر هر قشر
پیام فرعی:
_ اگر مسیر حق را نشناسی قطعا در مسیر باطل قرار می گیری و شکار می شوی.
_ مسیر انحراف را دشمن از زنان شروع می کند چون لطیف تر هستند و در صورت عدم کنترل این احساس و لطافت، شیطان بر او سوار می شود.
_ مسیر روشن است همان طور که آفتاب می تابد ولی آنهایی که خودشان را به خواب می زنند شیطان برایشان ورودی پیدا می کند.
_ انسان باید دنبال مسیر متقن و اصل باشد.
_ کسانی که دیگران را به غیر اهل بیت دعوت می کنند را باید تکفیر کرد.
_ اعمال و اذکار باید به نیت تطهیر نفس باشد نه دیدن نور و غیره .
_ باید بندگی کرد اگر اصلاح باشد که امام زمان (عج) را ببینی، می بینی.
نقاط ضعف و قوت کتاب فرمانروای مه:
- قلمی قوی ندارد و زواید زیاد دارد. تکراری بحث می کند.
- لقمه حلال و دنبال حق بودن واقعی باعث روشن شدن راه می شود.
-
با طولانی بودن متن کتاب نویسنده می خواهد بگوید گام های شیطان آهسته و پیوسته است شیطان خسته نمی شود و برای انحراف ما گام های مداوم برمی دارد، بی حساب وارد نمی شود و برای هرکسی خاص خودش برنامه دارد.