نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵۲ مطلب با موضوع «7. چند رسانه ای(صوتی-تصویری) :: 7.1 تصویر :: عکس نوشته» ثبت شده است

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

و آنکه دیرتر آمد

و آنکه دیرتر آمد:  یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب

و آنکه دیرتر آمد: یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب

و آنکه دیرتر آمد: الهه بهشتی

معرفی:

هر وقت کسی از ما بپرسه که یک کتاب زیبا و خوندنی معرفی کنیم؛ بگه من حوصله ی کتاب خوندن ندارم؛ کتاب خوبی بده…
ما این کتابو معرفی می کنیم تا حالاهزاران نفر کتاب «و آنکه دیرتر آمد» رو از ما گرفتن و آخرش گفتن:
خییییلی جذاب بود!

و آنکه دیرتر آمد,معجزه,خدا

بریده کتاب(۱):

احمد گفت تکان نخور. عقرب روی پایت است. گیج خواب بودم، اما فهمیدم پایم از شیار بیرون آمده و عقرب بزرگی روی آن راه می رود. پایم را به داخل شیار کشیدم. عقرب به داخل آمده بود، اما به دور خود می پیچید. انگار درد می کشید. سرانجام خود را از شیار بیرون انداخت. احمد گفت: یادت باشد، تا آمدن سرور نباید پایمان را از شیار بیرون بگذاریم.

و آنکه دیرتر آمد,ارحم الراحمین

بریده کتاب(۲):

خیره ی صورتی شدم که پوستش گندمگون بود و روی گونه اش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بود؛ آنقدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بود و چشمانش مشکی و چنان گیرا که نه می توانستی در آن خیره شوی و نه از آن چشم برداری. روی گونه ی راستش خال سیاهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم. احمد هم خیره ی او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود. مرد گفت:…

و آنکه دیرتر آمد,از ته دل,صدایش کن

بریده کتاب(۳):

دوزانو نشستم و با چشمانم که به نیرویی عجیب روشن شده بودند خیره صورتی شدم که پوستش گندم گون بود و روی گونه هایش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بودند، آن قدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بودند و چشمانش مشکی و چنان گیرا که نه می توانستی در آن خیره شوی؛ نه از آن چشم برداری. روی گونه راستش خال سیتهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم. احمد هم خیره او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود.

خدا نزدیک است,تصویر زیبا,درباره خدا

بریده کتاب(۴):

به زحمت سر بلند کردم. مرد سفید پوش مردی میانسال و لاغراندام بود با سر و ریش خاکستری و ردایی ساده و سفید که پشت سر مرد جوان که به ما لبخند می زد، ایستاده بود. دندان های مرد جوان سفید و درخشان بودند. با صدایی پر تنین گفت: ” عجب سر و صدایی راه انداخته بودید. صحرا و آسمان از رسول الله(ص) گفتن شما به لرزه درآمده بود.”
احمد گفت: “صدایمان خیلی هم بلند نبود.”
جوان گفت: “هم بلند بود هم پرسوز.”
مگر صدای ما چقدر بلند بوده که آن ها از فاصله دور آن را شنیده اند؟

و آنکه دیرتر آمد,غایب بزرگوار,وجود امام

بریده کتاب(۵):

چشمانم را از بی حالی بستم و فکر کردم اگر صدای احمد به گوش خدا برسد و بخواهد او را نجات دهد، من هم نجات پیدا می کنم.
احمد گریان می گفت: “خدایا، خداوندا، تو را به عزت رسول الله(ص) قسم که ما را از این وضع نجات بده.”
با چنان سوزی نام حضرت رسول(ص) را می برد که دلم به درد آمد و بغضم گرفت. یعنی ممکن است این استغاثه به عرش برسد و خدا فریادرس ما شود؟

و آنکه دیرتر آمد,خدا نزدیک است,می بیند

بریده کتاب(۶):

مرگ پیش رویم بود. گریه مادر و به سر زدن بابایم را پیش نظرم مجسم کردم. یعنی جنازه ام را پیدا می کنند؟ ناگهان وحشتی عظیم من را به لرزه انداخت. نکند جنازه ام پیدا نشود؟ گرگ ها! اگر نجات نیابیم، زنده زنده خوراک گرگ ها می شویم. این فکر چنان وحشتناک بود که بی اختیار دست احمد را گرفتم. از نگاهم به منظورم پی برد.
گفتم: “کاش زودتر بمیریم.”
لب گزید. گریه اش گرفت. صورتش را میان دو دست گرفت و با صدایی بریده گفت: “بیا توصل کنیم.”
گفتم: “توسل؟ بی فایده است. کارمان تمام است.”
نالیدم و مشت بر سر زدم.
احمد گفت: “ناامید نباش. خدا ارحم الراحمین است. به داد بنده اش می رسد.”
احمد درست می گوید. به هر حال از هیچی که بهتر است.

و آن که دیرتر آمد, به داد ما برس


(لذت وافر مطالعه این کتاب را از دست ندهید. تجربه اش در ذهنتان ماندگار خواهد ماند.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۰۲ ق.ظ

پدر

پویش کشوری کتاب پدر

کتاب پدر : کتابی با داستان های بسیار جذاب و جملاتی ناب برای تحول در احساس و فکر و ساختن زندگی مان

📚 کتاب : #پدر
📝 نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد
🗂 نشر : #عهدمانا
✨موضوع: #جوان_اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام

پدر سایه‌ی سر است...
خصوصا این‌که پدر،
علی باشد...
همسر فاطمه...
من فرزند علی، امیرمومنان هستم....

 

دانلود کلیپ "پدر" از آپارات نمکتاب

 

 

کتاب پدر : کتابی با داستان های بسیار جذاب و جملاتی ناب برای تحول در احساس و فکر و ساختن زندگی مان

معرفی:

ستون خانه را…
«محکم ترین» جزء خانه می سازند..
تا هر کجا خواست فرو بریزد…
به ستون تکیه کند..
و بایستد..
هرجا خواستی بشکنی..
یاد «پدرت» بیفت..
که سالها قبل از توآمده است..
تا پناه سختی های روزگارت باشد..
واین کتاب..
حکایت «پدرانه هاست»..
تا تکیه کنی..
تا بایستی..

توضیحی مختصر:

از بین ۲۰۰۰۰ کتابی که مطالعه کرده بودیم، این کتاب جزو کتاب های منحصر به فرد بود،
کم حجم است، قلم و نوشتارش ذهنت را با خود انقدر همراه می کند که پس از بستن کتاب، فکرت را لای کتاب جا خواهی گذاشت.
من فکر میکنم این کتاب برای زیبا زندگی کردن نوشته شده…
آن را در ۳۰۰ مدرسه راهنمایی و دبیرستان به دانش آموزان معرفی نمودیم،
استقبال دانش آموزان بی نظیر بود ، تعداد زیادی این کتاب را خریدند و حتی بین دوستان و فامیل هایشان دست به دست شد و تعدادی زیادی آن را خواندند و عجیب اینکه همین نوجوانان که در عصر کلیپ و فیلم و بازی رایانه ای زندگی می کنند از ما می خواستند که کتاب های دیگری شبیه همین کتاب به آن ها معرفی کنیم.
در عرض ۳ ماهی که از چاپ آن می گذرد تقریبا ۱۵۰۰۰ نسخه از آن بفروش رفته،
این کتاب را باید بارها خواند و از تبلیغ و توضیح آن به دیگران دریغ نکرد،
دوستان خوش ذوق ما کلیپ و عکس هنری و عکس نوشته های زیبایی از آن تهیه کردند که آنها را در اختیارتان قرارمی دهیم

 

 

 

و اما لپ مطلب:

حیف است کتابی که انقدر می تواند در عمق جان انسان بنشیند و اثرگذار باشد تبلیغ نکنیم،
این فرصت یک ماهه پویش را دریابید
کلیپ، عکس نوشته، عکس هنری و بریده های زیبای این کتاب را برای بهترین دوستانتان ارسال کنید،
اگر به کسی هدیه می دهید سعی کنید این کتاب زیبا و معنوی را هم تقدیم کنید،
آن را. وی میز خانه تان بگذارید و به برادر و خواهر و مادر پدرتان توصیه کنید که بخوانند،
حتی اگر پرشور و نشاط هستید حتما این کتاب خاص و ویژه را به آشنایان و دوستان در فضای مجازی و مدرسه یا محله ، محل کار و … معرفی کنید و درصورت درخواست کتاب را برایشان تهیه کنید،
عکس هنری کتاب را روی پروفایلتان بگذارید و…

خب حالا میریم که داشته باشیم تعدادی بریده دلچسب:

بریده کتاب(۱):

دل خسته را می‌گویم که همه‌ی زار و نزار دنیا را ریخته دور و حالا دل، می‌خواهد، یک کسی را داشته باشد که نورانی باشد؛ سرعت نور حضورش و قدرت تابش وجودش، وجود را روشن کند، ذهن را آرام کند، تپش قلب را منظم کند، اشک چشم را راه بیندازید و…

بریده کتاب(۲):

وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می‌توانی زمزمه کنی:
-السلام علیک یا بابا، السلام علیک یا علی.

بریده کتاب(۳):

افتخار سکونت سه روزه در خانه‌ی خدا نصیب علی و مادر‌علی‌(ع) شد.
و این احترام هنوز باقی است. از تولد علی (ع) تا سه روز همه می‌توانند خانه‌نشین مساجد بشوند. یک فلسفه‌ی اعتکاف، قدرشناسی مقام امیرالمومنین است.

بریده کتاب(۴):

مگر پسر عمویت نمی‌گوید حبیب خداست و از طرف او آمده؟ پس چرا از خدا نمی‌خواهد فقر و نداری تان تمام شود؟ علی(ع) سکوت را شکست: خدا بندگانی دارد که اگر از خدا بخواهند دیوار را برایشان طلا می‌کند.
مرد یهودی در چشمان علی(ع) حقیقتی دیگر می‌دید. نگاهش از چشمان او به دیوار رسید؛ دیوار طلا شده‌بود و می‌درخشید.

بریده کتاب(۵):

وقتی خواستند از جلسه بیرون بروند، امام دوباره سخن‌گو را خواست و از او بیعت گرفت.
باز برای سومین‌بار…
سخن‌گو گفت:
ای امیرالمومنین، به خدا سوگند، ندیدم با کسی مثل من برخورد کنی. فرمود: من زندگی و سعادت تو را می‌خواهم؛ تو کشته شدن من را.
سخن‌گو متحیر شد.
ابن ملجم‌مرادی… همان بهترین اهل یمن، همان مبارز و جانباز جنگ صفین، همان که علی(ع) برای نماز صبح بیدارش کرد.

بریده کتاب(۶):

تکبر ریشه‌ی ریزش است.
خودت را ببینی و معلومات را، خودت را ببینی و عبادتت را، خودت را ببینی و توانمندی‌هایت را… مقابل امامت هم خواهی ایستاد.
خدا را که همه چیز بببینی، خودت می‌شوی محور.

عکس نوشته کتاب پدر

عکس نوشته کتاب پدر

عکس نوشته کتاب پدر

 

 
دفاع از حریم کوچک و بزرگ نمی شناسد…
آنقدر شخصیت زینب بزرگ است که می شود زینب کبری(ع)
علی وار بار آینده را به دوش بکش…
ضعف خودت را ببین قوت و قدرت خدا پیداست.
تاریخ نباید تکرار شود.
خدا به احترام قدومش دیوار خانه اش را شکافت…
تکبرریشه ریزش است.
حسرت ندارد! در خانه ی اهل بیت به روی همه باز است.
دنیایت را روی هوست نبند، که اگر کم و زیاد شود به زانو درمی آیی..
با خدا باش پیروز باش…
روزی تان را ازدست پدر عالم بگیرید.
مسلمان شده ای مبارک باشد. زبانی اما کافی نیست، دلی هم کافی نیست، عرصه ی عمل صالح، عرصه ی اثبات تسلیم تو مقابل خداست.
مثل سلمان باش، پا جای پای امام بگذار همه ی خودت را فدای امام کن…رشد می کنی!

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۲
نمکتاب ...
جمعه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

چای خوش عطر پیرمرد

چای خوش عطر پیرمرد: زندگینامه یک انسان خاص. نامش به گوشتان آشناست.

چای خوش عطر پیرمرد: زندگینامه یک انسان خاص. نامش به گوشتان آشناست.

چای خوش عطر پیرمرد : سیدسعید هاشمی

 

بریده کتاب:

قطار با صدای تلق و تلوق بلندی در حال حرکت به سمت استامبول بود. مدرس خسته شد. عبا و قبایش را درآورد و سراغ اثاثیه اش در واگن رفت. منقل را برداشت و مقداری زغال در آن ریخت. در گوشه ی واگن منقل را روشن کرد. نگهبان ها با تعجب کارهای او را نگاه می کردند و حرفی نمیزدند.


رییس نگهبان ها به ترکی به یکی از سربازهایش گفت:”این ها قهوه چی هم همراه خودشان آورده اند.”
مدرس زغال ها را روشن کرد و قوری را روی آن گذاشت تا آبش جوش بیاید. با لبخند به مترجمش امیر خیزی گفت:”الان چای آماده می شود”.
مدرس چند پیاله چای ریخت و به امیر خیزی و همراهانش داد. چند پیاله چای هم به نگهبان ها داد.
نگهبان ها با تعجب چای را می گرفتند و تشکر می کردند برای خودش هم چای ریخت و شروع به خوردن کرد. خوردن چای که تمام شد رییس آنها به ترکی به یکی از نگهبان ها گفت:”این قهوه چی چه چای خوش عطری دم کرده! تا به حال چنین چایی نخورده بودم!


“وقتی به استامبول رسیدند رییس نگهبان ها جلو آمد دست در جیبش کرد و به ترکی به امیر خیزی گفت:”این پول را بگیرید و به قهوه چی بدهید، ما مایل نیستیم که به او ضرری برسد.
“امیر خیزی تعجب کرد با خودش فکر کرد: “کدام قهوه چی؟ ما که این جا قهوه چی نداریم.”کمی که فکر کرد، فهمید منظور این نگهبان مدرس است.خنده ای کرد و گفت این آقا که قهوه چی نیست!

 

عکس پروفایل خاص, عکس نوشته جذاب

 

عکسنوشته بسیار زیبا از کتاب چای خوش عطر پیرمرد

هنر انجام وظیفه است. هنر این است که وظیفه ات را انجام دهی.
 


قهوه چی متفاوت این قهوه چی چه چای خوش عطری دم کرده…
 

قناعت از همه بیشتر کار می کند و اندازه بقیه پول می گیرد.
 

منت کشی از مردم!!!! نزد من کشیدن صخره ها و سنگ های سخت کوه،
بهتر از منت کشیدن از مردم زمان است.

 

اگر سختی نکشید زندگی برایتان سخت می شود. اگر سختی نکشید، زندگی برایتان سخت می شود.

 

گفتن حقیقت گفتن حقیقت و امضا کردن آن، پول نمی خواهد.

 

کار عار نیست، برای هیچ کس! کار برای هیچ کس عار نیست، کار جوهر زندگی است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۱:۳۷ ب.ظ

مادر

 

#مادر
#جوان_اهل_بیت
#نشر:عهدمانا
#نویسنده:نرجس_شکوریان



 

 

دانلود از آپارات نمکتاب

 

راست و درست زندگی کردن
قاعده‌های خوش‌بختی را در زندگی کسی دیدن
چند روزی، چند ساعتی، لحظاتی با یک عزیز بی‌همتا گذراندن،
در خانه‌ی او تکیه به دیوارش دادن و چشم دنبالش داشتن،
فکر و ذهن را میزبان صحبت‌هایش کردن،
دل را در کنارش بزرگ کردن ... تا بی‌نهایت...
یک آرزوست...
این کتاب لذت این آرزو را اندکی به جان می‌نشاند... اندازه‌ی قطره‌ای...
مهمان خانه‌ی مادر عالم شدن خوش‌آمد دارد...
خوش آمدید...
فیض نخست و خاتمه
نور جمال فاطمه...

 

 

 

 

عکس نوشته هایی هنرمندانه که یاد آور مادر است…

 

عکس نوشته هایی هنرمندانه از کتاب مادر

زندگی ات را به چه کسی هدیه می کنی؟
زندگی می کنی که چه کسی را خوشحال کنی؟
بعدش تمام زندگی ات را تقدیم چه کسی می کنی؟
بندگی خدا نکنی شرمنده می شوی...
بندگی خدا شرمندگی ندارد.
بندگی نفس و دنیا سرافکندگی می آورد.
بی قدر و قیمت می شوی اگر شیفته اسباب و وسایل بشوی .
باید تدبیر کنی، تلاش کنی و توکل
تا خدا توجه کند به سمت تو
و اگر باید و شایسته باشد، دنیا را خودش در اختیارت می گذارد تا با آن کارهای بزرک کنی.
خدا محبت را آفرید تا...
خلقت محبت را اگر دریابی…
از لحظه احظه بودنت در دنیا،
آن هم کنار خدا،
زیر نگاه نزدیک خدا،
پر فایده می شوی…
عصر جمعه دلگیر است یا طلایی؟
می گویند عصر جمعه دل گیر است.
اما
عصر جمعه یک فرصت طلایی است.
خدا زمان گذاشته که تو بیایی…
بخواهی…
مستجاب کند.
اللهم صل علی محمد و آل محمد…
اللهم عجل لولیک الفرج…
فقط همین!
نتیجه خوب گرفتن چگونه است؟
اگر دنبال نتیجه خوب هستید،
باید قدم در مسیر خوب بگذارید.

 

معنی فاطمه
جبرئیل گفت: نامش در زمین «فاطمه» است
در آسمان اما« منصوره»…
او در آسمان دوست دارانش را یاری می کند.
و روی زمین «فاطمه» است، چون شیعیان خود را از آتش جدا می کند.
امید داشتن و حرکت
باید جریان داشته باشی،
اگر راکد بمانی بوی تعفن می گیری.

 

مادر : بیایید چند روزی، چند ساعتی، لحظاتی، با یک عزیز بی‌همتا بگذرانیم.

مادر : بیایید چند روزی، چند ساعتی، لحظاتی، با یک عزیز بی‌همتا بگذرانیم.

 

بریده ای از کتاب(۱):
قبول کنید که سخت است خیلی چیزهایی را که درونت عوض شده ندیده بگیری و نشنیده‌‌ها را باور کنی. البته امید دارم بشود لذت زندگی را که برایم از بین رفته در همین‌جا پیدا کنم.

 


بریده ای از کتاب(۲):
یک خانه‌‌ کاهگلی بود از این قدیمی‌‌ها که وقتی واردش می‌‌ شوی از در و دیوارش انرژی‌‌های مثبت می‌‌خورد به سر و صورتت. به‌ قول دوستی، خانه روشن است انگار… اول حیاط بود، بعد هم اتاق‌‌ ها.
وسایل خانه خیلی کم و معمولی بود. اما یک چیزهای نابی از اهل خانه تعریف کرده بودند که حسّت حسرت این را می‌‌خورد؛ کاش حداقل یک‌ ساعتی می‌‌توانستم در فضای این خانه و اهل و عیالش مهمان باشم یا حداقل بشود یکی‌ دو ساعتی ماند و به دیوارهایش تکیه زد…

می‌‌دانی چه حالی می‌‌شوی وقتی در فضای پر تنشی که مثل تار عنکبوت دورت تنیده شده و داری میانش دست‌ و پا می‌‌زنی یکی بیاید برایت از آرامشی تعریف کند که رؤیایی است… خُب هوش‌ و حواست را می‌‌برد.


بریده ای از کتاب(۳):
البته من بگویم که اعتقادم این است: روحِ آرامش را هم، آدم‌‌ ها به اجسام می‌‌ دهند، وگرنه که شیء، شیء است. حتماً ساکنان این خانه یک هوایی داشتند مثل حال‌ وهوای اول صبح که آسمان شعف حضور طلایی خورشید را دارد.
داستان کتاب، همین حال و هوا را دارد… لذتش را می‌‌شود بعدها با چشمان بسته هم در ذهن زمزمه کرد…

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۳۷
نمکتاب ...
دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۲۹ ب.ظ

خادم ارباب کیست؟

خادم ارباب کیست؟

خادم ارباب کیست؟ : بهترین کتاب درباره راه و چاه خادم امام حسین (ع) شدن

خادم ارباب کیست؟ : بهترین کتاب درباره راه و چاه خادم امام حسین (ع) شدن

بریده ای از کتاب(۱):
«ما» هنر نداریم، اما «او» که هنر دارد، هنر او هم این است که اجناس به درد نخوری مثل ما – که هیچ کس حاضر نیست بخرد – را می خرد 
و با یک نگاهش کیمیا می کند: رسول ترک، کل احمد تهرانی و… محصولات این کارخانه اند.
راهش هم همین است که حافظ فرمود: «گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک در گه اهل هنر باشی» (صفحه ۳۷)

دانلود

۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۷ ، ۲۰:۲۹
نمکتاب ...
شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

موکب آمستردام

موکب آمستردام ، بهزاد دانشگر

موکب آمستردام : داستان هایی از جوانان اروپایی و اربعین حسینی

موکب آمستردام : داستان هایی از جوانان اروپایی و اربعین حسینی

معرفی: خرده روایت هایی از زائرانی که امام حسین را نه در کربلا و نجف و قم و مشهد و… بلکه در قلب اروپا یافته اند،
زائران دور دست سید الشهدا،
زائرانی که از اروپا به مقصد زیارت پیاده امام حسین (ع) رهسپار شده اند.
زائرانی که دریافته اند که عشق حسین، زمین و زمان و مکان نمی شناسد و چه بخواهیم و چه نخواهیم عالم گیر خواهد شد.
فقط باید خودت را به این دریای عظیم بسپری تا به ساحل آرامش برسی.
بریده ای از کتاب:
وصف نمایشگاهمان دیگر از هلند و شهرهایش گذشته و به دیگر کشورها رسیده ما نه تنها توی دیگر کشورهای اروپایی هم درخواست برگزاری نمایشگاه را داشته ایم بلکه از بقیه کشورها مثل آرژانتین هم درخواست داده اند نمایشگاه را برایشان کپی کنیم و بفرستیم تا آن جا هم برگزار شود…

اید کسی باورش نشود،ولی من ۲۱سال درمشهد همسایه ی امام رضا (ع)بودم،اما دراروپا بود که به اهل بیت گره خوردم.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فریاد رس

 

فریادرس ، بازنویسی و گردآوری: حسن محمودی

فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)

فریادرس: کتابی با داستان های کوتاه، زبانی دلنشین و واقعی درباره امام زمان (عج)

معرفی:
گاهی نگاهت مضطرب و غمگین است؛
دستانت نیازمند دستگیری کسی است؛
روحت گرفته و رنجور …
دنبال همراهی می گردی که به فریاد دلت برسد.
کتاب فریادرس نقطه ی نورانی دلت می شود، انشاء الله

 

بریده ای از کتاب:
بدون اینکه چیزی بپرسم، بی اختیار دنبال ایشان راه افتادم .اصلا فراموش کرده بودم که گم شده ام ؛ اشتیاقم برای انجام اعمال حج بیشتر شده بود ؛ آرامش، تمام وجودم را فراگرفته بود .
اعتماد عجیبی به آن آقا کرده بودم ،بوی عجیبی به مشام می خورد که در آن فضا، معنویت خاصی بخشیده بود . درآن شلوغی هیچ کس مزاحم من نشد وبه راحتی توانستم رمی جمرات را انجام دهم .
بعد از اعمال، آن آقا به سمتی رفت به دنبالش راه افتادم تا خیمه خودمان را دیدم ، تازه به یاد آورده بودم که من گم شده بودم . خیلی خوشحال بودم به زبان انگلیسی از او تشکر کردم و گفتم :
شما مرا نجات دادید واقعا نمی دانم چگونه از شما تشکر کنم، با بیانی فصیح و آرام گفت : « نیازی به تشکر نیست وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم . در طول عمر ما هم شک نکن.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…

کتاب فتح خون ، به قلم شهید آوینی

داستان کربلا به روایت شهید آوینی را هرگز از دست ندهید: فتح خون

معرفی:
فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…. آرزوهایی که همیشه در سرمان دور می زند. خودت را در کربلا ببین در صفحه های سخت … انتخاب آسان نیست… دو راهی – شک و یقین- مرگ و زندگی- .. با امام بودن یک آرزو نیست، یک تصمیم است کتاب را که خواندی تصمیمت را بگیر.


 

بریده ای از کتاب:
عجب تمثیلی است که علی مولود کعبه است….یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن .اما ظاهر گرایان از کعبه نیز تنها سنگش را میپرستند .سخن آنان است که اسلام آوردند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند….کنج فراقتی و رزقی مُکفی …دل خوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان میگذرد اما ریشه اش در دل نیست ،در باد است.

بریده ای از کتاب:
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند
وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم
چه بسیارند اهل دین…

عکس نوشته های کتاب فتح خون

عکس نوشته های کتاب فتح خون

 

 

 

 

فتح خون : عشق همراه با تلنگر در قالب تاریخ، تحلیل و متون ادبی

فتح خون، شهید مرتضی آوینی

ناتمام ماندن کتاب فتح خون و شهادت نویسنده، تحلیل خاصی در پی داشت: گویا عمق پیام کتاب چیزی نبود که از دریچه‌ی برگ‌های کاغذی به مخاطب برسد.
بلکه خون شهید پیام را رساند و جاودانه کرد‌.
توصیف واقعه کربلا به قلم شهید آوینی، یک روایت صرفا تاریخی نیست.
که تاریخ را نویسندگان بسیاری نوشته‌اند!
بلکه راوی، قلم و احساس را به تمام و کمال درخدمت گرفته، تا اثری کاملا متمایز و بی‌بدیل به جای بگذارد.
از یک سو مستندات تاریخی را روایت می‌کند و از سوی دیگر نگاهی تحلیلی دقیق و در عین حال ادبی بر آن دارد.
آن هم از جنس تلنگر.
تفاوت این دو قلم در کنار یکدیگر که از پس هر روایت آمده است، کشش نوشتار را افزون کرده است.
متن کتاب اگر در به کار بردن کلمات جدید و کم کاربرد، امتناعی ندارد، لیکن از خوانش متعارفی بهره برده است.
استفاده از پیام‌های قرآن، نهج البلاغه و کلمات معصومین نه تنها موجب قوام و اصالت معنایی آن شده، بلکه بر زیبایی ادبی و هنری نوشته نیز افزوده است.
در این کتاب سعی شده اسامی افراد که در تاریخ مستند شده‌اند، یک به یک به کار رود .لیکن حجمِ کمِ کتاب، گنجایش این تعداد اسامی را ندارد.

والسلام علیکم و رحمه الله….

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۲۳ ب.ظ

ناقوس ها به صدا در می آیند

 

رمانی پلیسی ، در مورد دلدادگی یک کشیش مسیحی :ناقوس ها به صدا در می آیند.

رمانی پلیسی ، در مورد دلدادگی یک کشیش مسیحی :ناقوس ها به صدا در می آیند.



ناقوس ها به صدا در می آیند
📚💐📚💐📚💐📚💐📚💐
#ابراهیم_حسن_بیگی

بعضی ها گنج دارند و باز هم در فقر و نداری زندگی می کنند.آن وقت کسان دیگری از این گنج بهره می برند. این کتاب نقشه آن گنج است.در بهره بردن از این گنج تردید نکن.

 

 

دانلود



ابراهیم حسن بیگی نویسنده ی توانمند و دست به قلمی است که داستان کتابش نه تنها خواننده را خسته نمی کند بلکه به راحتی، با بازی با کلمات، روح و روان خواننده را نیز به تسخیر در می آورد.
 داستان ناقوس ها به صدا در می آیند  داستانی جذاب در ارتباط با قدیسی بی نظیرِ جهان؛ حضرت علی علیه السلام است که:

 

کتاب بررسی ابعاد وجودی، سیاسی، معنوی شخصیت ایشان از منظر مخالفان و معاندانی چون عمرو عاص را به تحریر درآورده است.
یکی از نقاط قوت این داستان بیان از زبان یک کشیش مسیحی است
 و همه ی این ها حاصل هنر غیر قابل انکار ابراهیم حسن بیگی است.
حمایت انتشارات عهد مانا نیز در موفقیت این کتاب نقش موثری داشته است.
خواندن این کتاب 
چکیده ای کامل و بی نقص از سخنان ایشان را آسان می کند و فعل و انفعالات جهان و افکار روزمره جدا می سازد و حداقل اثرش، تشویق مخاطبان به خواندن #نهج_البلاغه است.
 

برای دانلود با کیفیت کتاب " ناقوس ها به صدا در می آیند" روی عکس کلیک کنید.

 


سیر داستان
 داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی می‌کند. او کتاب‌ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می‌ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می‌رسد، علاقه‌مند می‌شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک کشته می‌شود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می‌گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی می‌شود. کشیش به خاطر حفظ جان خود مجبور به ترک مسکو می‌شود و به بیروت می‌رود. او کودکی‌ها و بخشی از عمرش را در این شهر گذرانده و پسر، عروس و نوه‌اش در آنجا زندگی می‌کنند. علاوه بر این، او در پایتخت لبنان، دوستان و محققان فراوانی از جمله «جرج جرداق» نویسنده کتاب «الامام علی صوت‌العداله‌الانسانیه» را دارد که می‌توانند در کشف شخصیت امام علی (ع) به او کمک شایانی کنند. این کشیش روسی با مطالعه آثار فراوانی از نویسندگان مسیحی و اهل تسنن، امیر مؤمنان را به نیکی می‌شناسد و از موعظه‌ها و پندهای آن امام در سخنرانی‌های خود استفاده می‌کند. او همچنین، سخنان شیوای حضرت علی (ع) را سرلوحه زندگی خود قرار می‌دهد و توصیه‌هایی در باب مرگ و جهان پسین به فرزندش دارد. داستان با دستگیری جنایتکارانی که به خاطر به دست آوردن نسخه خطی، هم دست به قتل مرد تاجیک زده و هم از کلیسا و منزل کشیش سرقت کرده‌اند، خاتمه می‌یابد و کشیش که آرامش از دست رفته را بازیافته است، همراه با همسرش به مسکو برمی‌گردد؛ گویی که او تعالیم علی (ع) را به عنوان بهترین و ارزشمندترین سوغات بیروت به خانه برده است؛ چرا که چمدان حاوی کتاب‌ قدیمی و سایر آثار خریداری شده از سوی کشیش در فرودگاه جابه‌جا شده و او با چمدان دیگری به خانه رفته است.


برشی از کتاب: ✂️

 

جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش‌...

 
۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۱۷:۲۳
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

امید آخر

 

امید آخر: اگر می خواهی متوجه محبت امام به خودت شوی و از شوق گریه کنی داستان های این کتاب را بخوان.

امید آخر: اگر می خواهی متوجه محبت امام به خودت شوی و از شوق گریه کنی داستان های این کتاب را بخوان.

 

اگر روزی به آخر آخر امیدت رسیدی بدان که همه چیز را باخته ای.

اما اگر یک روز ،یک ساعت ،یک لحظه ، به امید آخر پیوند بخوری مطمئن باش زیباترین لحظات زندگی‌ات را تجربه خواهی کرد...

کتاب امید آخر تو را از رسیدن به سراشیبی یاس و ناامیدی باز می دارد.

 

برشی از کتاب: 

در یک آن یاد حرف شیعیان افتادم آنها می گفتند : ما امامی داریم که یکی از القاب او مغیث (فریاد رس)است. رو به آسمان کردم ،مضطرانه گفتم :خدایا !اگر شیعیان راست می گویند وامامشان واقعا مغیث است پس بگو،به فریاد من برسد واگر فریاد رس به داد من برسد ومرا از این مشکل رها کند ،من هم به او معتقد می شوم این ها را گفتم وبا تمام وجود فریاد زدم «یا مغیث ! یا مغیث!»

-آب دهانم را قورت دادم صدای دلنشینی را شنیده بودم ،بی اختیار صورتم را برگرداندم به یاد حرف های خطیب جمعه افتادم ،«چهره اش گندمگون ،ابروانش هلالی وکشیده ،چشمانش سیاه ودرشت وجذاب ...برگونه راستش خالی مشکین .» با صدایی لرزان گفتم :بله ،فرمود :دنبال چه کسی هستی ؟

قدرت تکلم نداشتم ،ابهت وهیبت آقا،انجام هر عملی را از من گرفته بود ،با اینکه بی اختیار چشمانم پر از اشک وتپش قلبم تند ترشده بود خیلی آرام گفتم :دنبال امام زمانم .فرمود:من امام تو هستم ،بلند شو ،دیگر فراق به پایان رسید.(ص57)

 

عکس نوشته هایی زیبا درباره حضرت مهدی (عج) از کتاب امید آخر

 

من همچنان در این عشق سوزان، همچون شمع ذره ذره وجودم ذوب می شد.
عکس پروفایل زیبا" پروفایل امام زمانی" عکس نوشته از کتاب تمنای وصال" تمنا وصال" عکس نوشته جذاب"
السلام علیک ایها امام الفرید
سلام بر تو ای امام تنها…
حضرت مهدی فریادرسی است که خداوند او را می فرستد تا به فریاد مردم عالم برسد.
چند سال خوشی توی این دنیا،ارزش ناخوشی ابدی را در آن دنیا نداره!
درست است که امام زمان زیارت عاشورا را خیلی دوست دارد.
اما ایشان از من دینداری را خواستند.

بیشتر…
دیدن کلیپ های ریبایی درباره امام مهدی عج

درست است که امام زمان زیارت عاشورا را خیلی دوست دارد.
اما ایشان از من دینداری را خواستند.
چشمانی که دوبار جمال مولایش را دیده باشد،
باید قیمتی باشد.
در جریان سید رشتی امام زمان سه بار به او فرمود:
چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا
این سه بار تکرار کردن نشانه اهمیت این مساله است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...