نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۹۰ مطلب با موضوع «7. چند رسانه ای(صوتی-تصویری)» ثبت شده است

پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۴۲ ب.ظ

پوستر نمایشگاه شهدا به همراه متن روایتگری

 پوستر نمایشگاه شهدا

برای دریافت فایل باکیفیت روی تصویر کلیک کنید.

متن پی دی اف روایتگری شهدا را از اینجا دانلود کنید.

بسم رب الشهدا والصدیقین.

وقتی بحث از شهادت میشه، اکثر ما اون و یک چیز جدا از زندگی میدونیم.

در این نمایشگاه (در این لحظه) ما میخوایم یک مقدار از مفاهیم و معانی و عمق مسئله شهادت بگیم، که اصلاً چرا باید به شهید و شهادت فکر کنیم وخودمون و با اون مأنوس کنیم!

شهادت به مهنی مجاهدت تمام عیار در راه خداست، یعنی همون تلاش و جهاد و مبارزه، با کی؟

با هر دشمنی.

چه نفسمون چه دشمن اسلام.

و شهید مومنی ست که برایش اصل این است که کار را برای خدا انجام دهد.

همان طور که شهید حسن باقری می‌گوید: اگر خسته شدیم باید بدانیم کجای کار اشکال دارد وگرنه کار برای خدا خستگی ندارد، لذت بخش است.

و یا شهید ابراهیم هادی که می‌گوید: مشکل ما این است که برای رضای همه کار می‌کنیم جز خدا!

مثل الآن که ما درس میخونیم تا دکتر بشیم پول دربیاریم.

یا لباس می‌خریم با مارک خارجی تا دیگران بگن چه شخص باکلاسیه!

یا لوازم خونه می‌خریم مارک خارجی چون مارک ایرانی زود خراب میشه!

و مثال‌های بسیار دیگه که خودتون بهتر میدونید.

پس می‌بینید که ما چقدر دوریم از شهدا و سبک زندگیشون.

 

نکته‌ی دیگه اینکه جامعه‌ای که افرادش روحیه‌ی شهادت طلبی دارن هیچ گاه شکست نمی‌خورد

 

خدا نصرتش را به آدم‌های تنبل و بی‌مجاهدت نمی‌دهد. خدا از انسان‌های بیکاره و تنبل و بی‌خیال و لاابالی حمایت نمی‌کند؛ ولو مؤمن باشند.

خیلی از افرادی که راه شهادت پیش گرفتن از بسیاری از لذتهاشون گذشتن، از خونه و زندگیشون گذشتن، از خواب و خوراکشون گذشتن، شهید زین‌الدین کیلومتری می‌خوابید، سوار ماشین میشد می‌گفت چند کیلومتر مونده میگفتن ۲۰ تا همین قدر می‌خوابید!

شهید چمران به جایی میرسه که همرزماش میگن با چشم باز می‌خوابیده، شهید همت میگفتن وقتی کارهاش زیاد میشد انقدر نمی‌خوابید که موقع جلساتشون باید میگرفتنش تا نیفته.

... از راحتی زیر کولر و گرمای پای بخاری گذشتن، توی برف با ارتفاع ۱ متر جنگیدن. اسیر شدن دست و پاشون رو قطع کردن ولی دست از مجاهدتشون نکشیدن.

ما کجا از لذتهامون گذشتیم؟

همه وسایل توی خونمون جلو دستمونه توی رفاه و آسایش دست و پا می‌زنم و به همراهش، غر زدن‌های مکرر.

کجا سپر بلای کسی شدیم؟

کجا برای کسی آبرو گذاشتیم؟

کجا از بهترین و شیرین‌ترین خواسته هامون گذشتیم؟

لباسمون به جا خوراکمون به جا!

یکم خودمون با اونها مقایسه کنیم!

 

پرده اول:

به این خاطره از شهید همت توجه کنید، حتی روی استفاده از قابلمه تفلن خونش هم حساس بوده که زود خراب نشه و بخواد مرتب قابلمه بخره، این یعنی دوری از مصرف گرایی...

یا شهید چمرانی که از یک شب لذت بردن در رختواب گرم و نرمش میگذره که فقط با احساسش با پیرمرد فقیر که در سرمای خیابان خوابیده همراهی کنه و بعدم به شدت مریض میشه.

گاهی قرار نیست ما برای گذشتن از لذتهامون حتماً یک کار عملیاتی انجام بدیم با یک کار کوچیک حتی احساسی هم میشه از لذتهامون دل بکنیم.

گاهی کمی تفکر کنیم ببینیم کدوم لذت پای پروازمون رو بسته از همون شروع کنیم

 

پرده‌ی دوم:

یکی از کارهایی که باعث میشه ما راحت تر از لذتهامون دست بکشیم، تهذیب نفسه!

که یکی از شاکله‌های شخصیتی شهدا همین بوده.

و اکثرشون سفارش و تاکید داشتن بر این امر، چون سریع‌ترین راهیِ که باعث شد شهدا یک شبه ره صد ساله را طی کنن همین بود.

این جهاد بزرگ‌تر از هر جهادی در برابر دشمن ظاهری ایست.

هرکسی در برابر خواسته‌های درونی خودش بیشتر مقاومت کنه شجاعت بیشتری داره؛ و این شجاعت به دست نمیاد مگر با اراده‌ی دینی و ایمان قوی و دلی که با اخلاق الهی آشنا شده باشه.

چرا بعضی‌ها از جنگ با کفر فرار میکنن؟

چرا بعضی‌ها میترسن با آمریکا بجنگن؟ چی مانعشونه؟

همین شیطان درونی، همین که می‌خواهد دو روز بیشتر زنده بماند، راحت‌تر زندگی کند و راحت تر بخورد و بپوشد!

حتی دولت‌هایی که حرفشون و جلوی قدرت‌های استکباری نمیزنن و از مردم خودشون دفاع نمیکنن و مردمی که برعلیه قدرت‌های استکباری قیام نمیکنن، همه درگیر نفس خودشون و همین دو روز راحت تر زندگی کردن.

تو پرده‌ی دوم شهید ابراهیم هادی به دوستانش سفارش میکنه که روحیه‌ی تقوا را تو خودشون تقویت کنن دچار انحرافات نشن.

 

پرده سوم:

ولی با این حال باز هم عده‌ای از این جوان‌ها هستن که دچار انحراف میشن، این‌ها نه اینکه افراد بدی باشن، نه!

اصلاً همه‌ی انسان‌ها فطرتشون خداجو هست؛ و اگر بر اساس فطرتشون باهاشون هم صحبت بشی و حرف حق بزنی اونها هم به راه درستی که یا با عدم آگاهی یا غفلت از اون دور شدن برمیگردن.

سعادتی که حق هر انسانی است.

ویکی از خصوصیات شهدا اینه که دلسوزانه به کمک این افراد میرفتن.

مثل شهید ابراهیم هادی که میگه ما وظیفه داریم دست این را بگیریم و به دامن اباعبدالله بیندازیم، بقیه‌اش با خود آقاست.

پس ایمان داشتن و نشستن و نگاه کردن کاری و از پیش نمیبره، باید پشت این ایمان عمل باشه و در این زمانه که خدا نصرت قطعی میده. البته این و اضافه کنیم که همین ایمان باید درست باشه و همراه با بصیرت باشه، که ما را به بیراهه نکشاند.
 

 

پرده چهارم

حالا لازمه‌ی این ایمان و عمل، آگاهیه.

گفتیم که ایمان هم اگر بدون آگاهی یعنی همون بصیرت و نگاه از بالا به مسائل باشه، ما را دچار کج‌روی میکنه.

این آگاهی نه تنها در مسائل دینی هست، باید در ابعاد دیگه هم اتفاق بیفته.

به گفته حضرت آقا که از جوان‌ها میخوان تا آگاهی‌هاشون رو بالا ببرن و تاکید میکنن که تاریخ گذشته کشور و مطالعه کنید به خصوص دوره بعد از مشروطیت و زمان حکومت پهلوی رو.

دانستن همان اتفاقا که در گذشته افتاده و طبق کلام حضرت امیر که میفرمایند میوه عبرت آموزی از حوادث، پند گرفتن و مصونیت از خطاها و لغزش‌هاست.

و حضرت آقا که درجای دیگه گفتن مردمی که کتاب نخوانند ناگزیر از تکرار تاریخند.

پس اگر میخوایم اتفاقاتی که در گذشته به سرمون آمده را دوباره تجربه نکنیم، تلاش کنیم سطح آگاهیمون و بالا ببریم.

 

 

پرده پنجم:

انقلاب ما خیلی شبیه کربلا بود. یکی از اشباهتاش این بود خیلی‌ها که فکر شو نمی‌کردیم اومدن توی کربلا خیلی‌ها هم که فکرش رو نمی‌کردیم جا زدن.

توی انقلاب ماهم یه کسایی مرجع تقلید بودن مثل منتظری پشت امام رو خالی کردن، یه عده هم مثل طیب که گنده لات تهرانه و چاقو کش و شراب خور، با همین حالش فقط به خاطر ادبی که می‌کنه، نسبت به انقلاب و امام، عاقبت به خیر میشه و میره جزو شهدا.

پرده ششم:

گذشته‌ی تو خیلی ملاک نیست که کنار امام بودی یا نه، موقعیت الانت مهمه که با امام می‌آیی یا بدون امام می‌مانی!

سربازهای امام از کسایی در نمیان که نمی‌تونن از لذت هاشون بگذرن.

اونهایی انتخاب میشن که هشیارانه وبا تدبیر عمل می‌کنند.

اینا هستن که پای کار انقلاب می‌شوند.

هرکسی باید موقعیت خودش و بسنجه.

آقا میگن با توجه به موقعیت تصمیم بگیرید.

هرکسی نسبت به موقعیتی که داره رفتارش و بسنجه.

خیلی از ما هیجانات زندگیمون نمیذاره به جایگاهمون برسیم، به آینده اسلام فکر کنیم.

پرده هفتم:

ما زندگی خیلی از شهدا را خوندیم. که اگر به اونجا برسیم میتونیم به امام برسیم.

اونم این که شهدا خیلی آرمانگرا بودند.

آرمانگرا یعنی چی؟

یعنی اینکه آدم جایگاه خودش و بشناسه. وقتی تو این جایگاه و بشناسی وقتی تو میتونی بینهایت به رشد وکمال برسی.

اون وقت به چیزای کوچیک خودت و سرگرم نمی‌کنی.

خیلی قشنگ آقا گفته کسایی که خیلی راحت خودشون و قانع می کنن به لذت‌های دم دستی، هیچ قله‌ای برای بی‌نهایتشون ندارن.

کسی که میخواد سرباز اسلام بشه، کسیه که دنبال هدف‌های بزرگ میره.

پرده‌ی هشتم:

آقا توی گام قبل میگن اگر معرفتت رو عمیق کنی به قله‌های بزرگ می‌رسی و به درد امت و انقلاب می‌خوری.

چی میشه که ما این و فراموش می‌کنیم؟

دلیلش اینه دو تا چیز روی ذهن ما تأثیر میذاره، و این باعث میشه که اصلاً اون قله رو نبینیم که بخوایم به سمتش حرکت کنیم.

دو تا دلیل داره. اول اینکه حقیقت به درستی تو جامعه بیان همیشه، که یه چیز طبیعیه. همیشه در برابر حرکت حق یه سری جریان‌هایی میاد که نمیذاره صدای حق به گوش همه برسه. از این طرف مسائل اسلام با زبان شیرین و جذاب درست بیان همیشه برای جوون‌ها که اونها هم جذبش بشن.

و دشمن هم داره کار میکنه، تا این مسائل و در نگاه جوان کم رنگ کنه و جوان‌ها هم در اراده‌ی رسیدن به اونها سست بشن.

پرده نهم:

برای اینکه بدونیم چه تکلیفی داریم باید بدونیم انقلاب امروز به چی نیاز داره.

اینکه هر کدوممون، دانشجویی، دانش آموزی، طلبه‌ای، معلمی، ببینیم چه تکلیفی داریم؟ میگی خوب الآن چیکار کنم؟ برو بگرد تو زندگی شهدا ببین اونا چیکار کردن، ردانی پور طلبه بود، ابراهیم معلم بود.

ببینید شهدا یاران استاندارد امام زمانن.

مثل مقیاسن، میزانن، تو خودتو میتونی با اونها بسنجی. اگر خودت و مثل اونها کردی میتونی بفهمی تکلیفت چیه؟

شهدا از درس خوندشون از دکترش، کارگرش، معلمش، همه‌شون یه ویژگی داشتن، اونم بصیرت بود.

بصیرت یعنی در لحظه بتونی بهترین تصمیم وبر اساس موقعیتت بگیری.

پرده دهم:

حالا بصیرت پیدا کردیم، تکلیفم فهمیدیم، حالا چیکار کنیم؟

خیلی جالبه، شیطون در هر گامی میخواد ما را زمین بزنه، تا اون تکلیفی که به گردنمونه را انجام ندیم.

یه وقتایی ماها خوبم انتخاب می‌کنیم تکلیفمونم می‌فهمیم اما وقتی میایم تو میدون، از چند تا کار کمش و انجام میدیم!

یا یه کارو نصف و نیمه انجام میدیم.

یا به تهش که میرسه کامل کاملش نمی‌کنیم. فقط از سر اینکه کارو انجام داده باشیم جلو میریم.

تفاوت ما و شهدا همینه که اونها یک کارو که بهشون می سپردن خیلی جدی و کامل تا تهش انجام میدادن. شل بودن و سردستی کار کردن توکار شهدا نبوده.

پرده یازدهم:

تو جنگ خیلی شرایط سخت بود، ولی می‌بینی همین جوونا با دست خالی همه‌ی موانع ویکی یکی از سرراه برمی داشتن. بعد ما تو جنگ نرم کم میاریم.

چرا چون اون روحیه‌ی مبارز شهدا را نداریم.

حالا این نشأت گرفته از چیه؟ آقا خودشون میگن کسی روحیه‌ی مقاومت و ایستادگی داره که تقوای بیشتری داشته باشه. ما تو کارها و هدف هامون دچار یاس و تردید و خستگی میشیم، ولی شهدا با تقوایی که داشتن، تو هیچ مرحله‌ای کم نمیاوردن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۸ ، ۲۱:۴۲
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

روضه اصحاب چیست

روضه اصحاب چیست؟ : روضه اصحاب روضه غربت امام بود. امامت را غریب نگذاری...

روضه اصحاب چیست؟ نویسنده: سیدعلی اصغر علوی انتشارات: بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق

روضه اصحاب چیست؟ : روضه اصحاب روضه غربت امام بود. امامت را غریب نگذاری…

 

روضه اصحاب چیست؟
نویسنده: سیدعلی اصغر علوی
انتشارات: بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق

معرفی:

هر کسی که بر زمین می افتاد حسین فاطمه شتابان خودش را بالای سر او می رساند. روضه اصحاب روضه غربت امام بود. امامت را غریب نگذاری…

 

دانلود از آپارات نمکتاب

بریده کتاب:

درروز عاشورا عده ای ازقبل صحنه ها را تخمین نزده بودند وخود رامهیا نکرده بودند لذا دیر رسیدند به همین جهت است که به ما دستور داده اند”مهیای ظهور باشید چون ظهور ناگهانی اتفاق می افتد. ص۹۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

جوانی در ۱۸۰ثانیه

جوانی در ۱۸۰ثانیه : ۴۰ماجرای واقعی از واقعیت های مگوی زندگی...

جوانی در ۱۸۰ثانیه : ۴۰ماجرای واقعی از واقعیت های مگوی زندگی…

 

جوانی در ۱۸۰ثانیه
نویسنده: حسین سروقامت
انتشارات: نشر معارف

 

بریده کتاب(۱):

این مهم نیست که انسان دارا باشد یا ندار، آسوده باشد یا گرفتار، حتی آزاد باشد یا در بند.
اگر به رشته ی اتصالی با «او» پیوستید و از ته مانده ی آب گودال وجود خویش، نقبی به دریای فیض «او» زدید…
مطمئن باشید خوشبختید!

عکس نوشته های جذاب از کتاب جوانی در ۱۸۰ ثانیه

عکس نوشته کتاب جوانی در ۱۸۰ ثانیه

عکس نوشته های جذاب از کتاب جوانی در ۱۸۰ ثانیه

عکس نوشته های جذاب کتاب جوانی در ۱۸۰ ثانیه نوشته ی حسین سرو قامت

همین دنیا بهشت است، اگر هر کدام از ما محکم و درست و حسابی کار کنیم.
حقیقت,عدالت
حقیقت و عدالت همسایه ی دیوار به دیوارند!

بیشتر بدانیم:
آشنایی بیشتر با کتاب جوانی در ۱۸۰ ثانیه : ۴۰ ماجرای واقعی از واقعیت های مگوی زندگی…

اولین قدم برای حل مشکل
نخستین قدم برای حل هر مشکلی، سخن گفتن پیرامون آن است.
تا شکست نخوری طعم پیروزی را نمی چشی
اهمیت در این است که در جوان شکست و پیروزی، توام اشت.
تا شکست نخورد، طعم شیرین پیروزی را نخواهد چشید.
شیرینی عدالت
عدالت از عسل شیرین تر، از روغن نرم تر و از مشک خوش بو تر است !
یک دل عاشق
حسین بن علی (ع)تنها برای ما مسلمانان نیست.
برای هر کسی است که هنوز از خوبی های دنیا، یک دل عاشق برایش مانده است.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...

روایتگری سیر رسانه­ای حضرت زینب  سلام­ الله ­علیها

"کربلا در کربلا می ­ماند اگر زینب نبود"

کربلا در کورترین نقطه تاریخ در بیابانی دور افتاده رقم خورد و اگر حرکت "رسانه ای" حضرت زینب نبود هیچ چیزی از اسلام باقی نمی­ماند هرچند حسینی به گودال رفته باشد و حنجر علی اصغری شکافته شده باشد

چشم انداز حرکت رسانه­ای زینب حرکت جهانی امروز در اربعین و معرفی حسین به عالم است زیرا وقتی امام زمان ظهور می­کنند خود را به واسطه حسین معرفی می­کنند "ان جدی الحسین ..."

پس هر قدم همراهی ما با زینب کبری برای معرفی حسین گامی بلند و موثر در ظهور بقیه الله است

بسم الله بانو
به کارگاه آموزشی زینب کبری خوش آمدی

علت عظمت زینب تشخیص به موقع است چه قبل کربلا چه در کربلا و چه بعد از کربلا

و هرکس چنین کند حتی اگر دختر المومنین نباشد عظمت پیدا می­کند.

و همین انتخاب­ها بود که زینب را ساخت

و نشان داد زن در حاشیه تاریخ نیست

وقتی حسین به سمت کربلا حرکت آغاز می­کند همه چیز از اولویت خارج می­شود حتی طواف واجب....

و زنی به نام زینب این انتخاب­ها را زمانی تشخیص می­دهد که برخی بزرگان آن زمان تشخیص نداده­اند‌

بانو که زائر اربعینی اکنون که در مکانی هستی که زینب قدم زده باید همانند زینب هم عمل کنی

در هر قسمت این کارگاه یک کلمه نمایش داده شده که عنوان برجسته این حرکت است

 

بالای این کلمه یک آیه قرآن مربوط وجود دارد

سمت چپ دو عبارت از کربلای دیروز و سمت راست کربلای امروز و تکلیف ما

الحق من ربک فلاتکونن من الممترین
حق از جانب پروردگار توست پس از تردیدکنندگان مباش

در کربلای دیروز آن چیزی که باعث سقوط عمربن سعد شد تردید بود و درست در همین هنگام زینب با عزمی راسخ پا به میدان گذاشت چرا که شک نداشت حق از جانب پروردگار است پس تردید نکرد

هدف جنگ نرم این­ست که تو را در جایگاه پسرسعد قرار دهد ولی اگر زینب را ببینی در تردید نمی­ مانی

پرده دوم:
عبیدالله حرجعفی شخص مذبذبی بود که مدام بین لشکر حق و باطل جابه­جا میشد تا بالاخره در جبهه باطل....

ما از کربلا ناگزیریم
کربلای دیروز ب ما الگو می­دهد
عاقبت یا انتخابت انتخاب راه عبیدالله است
یا صلابت

دقت کنید چه کسانی بیشتر اهل ذکر مستحب­اند؟خانم­ها

احساس می­کنم مخاطب این جمله کلا خانم­ها هستند

این ما هستیم که باید بی­تزلزل راهی که از زینب کبری به دست ما رسیده است به جهان مخابره کنیم

پرده سوم:
پراکنده شدن

برای نلرزیدن از سردی دنیا مدام باید گرد شمع وجود امامی که نعم المولی و نعم النصیر است بچرخی

ضحاک شمشیرزن پابه رکاب کربلای امام، عصر عاشورا از دور امام پراکنده شد.

طوفان شایعات شمع وجود امام را نمی­تواند خاموش کند ولی مواظب باش تو را از گردش به دور امام پراکنده نکند

سر بازار فضای­مجازی هر شایعه­ای می­فروشند
همچون زینب باش و به هر قیمتی از دور امام مهربان عالم پراکنده مشو

 

پرده چهارم:
ترس از دشمن

ترس واژه عجیبی است از غیر خدا ترسیدن چه عاقبتی دارد؟

عاقبت ترسیدن از غیر خدا ما را در کربلا در چه موقعیتی گیر می اندازد

کربلای دیروز و امروز ندارد در هر دو لایخشون احد الا الله

از غیر خدا بترسی در کربلا میلغزی

آرامشی که سپاه حسین داشت ریشه اش نترسیدن از غیر خداست

مانند زینب باش با صلابت و بدون ترس تا پیام رسان خوبی برای امامت باشی

پرده پنجم:
دوری از ولی

حبیب باش و از دل کوفه خودت را به دل امامت برسان

 

زینب باش و برا اینکه فاصله ای بین تو و امام نباشد منزل به منزل سختی راه را بجان بخر

هر کلیک ما در فضای مجازی یک انتخاب است

آیا هر کلیک تو فریاد لبیک یا امام سر میدهد یا تورا از ولی دور می کند؟

نباید به تعداد هر یک از ما حسینی کشته شود تا مشخص شود ما مانند شمر عمل کرده ایم یانه
روی سینه ولی بود و فرسنگ ها دور از ولی....

 

پرده ششم:
تنهایی امام

اتصال به ریسمان الهی هم تکی نمیشود

جبهه کفر منسجم و از تفرقه ما امام تنها مانده است

هر کس پشت سنگر هر موبایل برای پرسه زنی هایش توجیه می آورد

عرصه جنگ نرم را خالی بگذاری امام تنها می ماند و شاید خاطره گودال تکرار.....

به این پرچم ها نگاه کن همه در جهت مخالف امامند....

پرده هفتم:گستاخی دشمن

خروجی تنهایی امام گستاخی دشمن است

اگر دل امام را آزردی دوچیز بدست آورده ای
یک.تنهایی امام
دو.گستاخی دشمن

زینب را نگاه کن همچون کوه ایستاده است هیچ تمسخری هیچ نگاه تحقیری دلش را نمی لرزاند

عاشورا هر چه امام بیشتر صبوری میکرد دشمن گستاخ تر میشد...
در کربلای جنگ نرم ما در کدام نقطه ایم مقابل هجمه ها ایستاده ایم و سپر شدیم مقابل طعنه ها و تجمل ها و تحقیرها یا بالای گودال ب تماشا نشسته ایم؟

خواهرم در فضای رسانه دل ب زینب بسپر تا گستاخی ها تو را از مسیر حق منحرف نکند...

پرده هشتم:اسارت

شاید ما فکر کنیم اسارت پایان رسالت زینب بود ولی اینگونه نیست

آغاز رسالت زینب بعد از غروب کربلا بود

پیروزی خون بر شمشیر هنر زینب بود

بانو جایگاهت را بشناس

باید روش تبلیغ بلد بود باید هنر رساندن داشت همانند زینب
مگر نیست که آیه بلغ ما انزل الیک خطاب به جد بزرگوارش نازل شد‌...

اسیر رسانه بودن برای فریاد کشیدن مکتب زینب هنر است

ولی غرق در روزمرگی رسانع شدن از بدترین اسارتهاست

 

پرده نهم:بصیرت
 اهل مکتب حسین بودن یا به زبان ساده تر برای اینکه حسین مارا انتخاب کند باید پیشانیمان مهر بصیرت خورده باشد
زینب در همه انتخابهایش بصیرت را معیار قرار داد
در مدینه ماندن هم مانند در کوفه ماندن بود
حسین در راه کربلا باشد و زینب در مدینه یا کوفه عین بی بصیرتی است

آنچه باعث شد مردان دور مسلم را خالی کنند بی بصیرتی زنهایشان بود وگرنه مردها هم نامه نوشتند و هم بامسلم بیعت کردند...
زن بابصیرت می تواند علاوه بر این که از دامانش مرد را به معراج برساند بلکه در فضای مجازی زینب امام زمان خویش باشد
و بر هر سختی که در این راه به او می رسد صبر کند وصبر علی ما اصابک....

پرده دهم:ایستادگی

زینب همه دارایی اش را هزینه کرد ولی دست از رسالتش برنداشت که هیچ مقاوم ایستاد

زینب یک شبه مقاوم نشر

به آیه نگاه کنید
شرط نشان دادن راه درست تقوا پیشه کردن است

اگر کسی یک عمر تقوا پیشه کرده باشد خدا راه درست را به او نشان خواهد داد

 

جنگ سایبری هم استقامت خاص خودش را میطلبد اگر ایستادگی کردی پای این مکتب زینب وار مانده ای

 

پرده یازدهم:
تحقیر دشمن
خانه عنکبوت را دیده ای؟شاید پر جلوه برای عکاسی باشد ولی سست ترین خانه هاست
و تمام وسعت این خانه ظاهر است و هیچ عمقی ندارد
عنکبوت از ب وسعت عالم هم تار تنیده باشد در چشم بهم زدنی نابود میشد
و این است معنای واقعی حقیر بودن دشمن:
این تحقیر نتیجه ایستادگی پای نیزه ی خورشید است
دشت بلا و جنازه ها را نبین معنای دیدن زیبایی که زینب فرمود و ما رایت الا جمیلا جاودانه شدن مکتب حسین است
بانو به اندک جهاد مجازی است نگاه نکن افق را ببین ما به تاسی از بانو زینب با تحقیر دشمن در دورترین نقاط ممکن پرچم لااله الا الله را به احتزار در میاوریم.لبیییک یامهدی
مهدی یاور حرکت ما باید در فضای مجازی باید بر گلوی استکبار باشد
کاخ دشمن کف روی آب است تحقیر به این بزرگی را رسانه ای میکنیم

 

 

پرده دوازهم:شکست دشمن
سرانجام باطل فنا است
هر چه دست و پا بزند اخرش محکوم به فناست
این وعده صدق قرآن است:ان الباطل کان زهوقا
شکست دشمنی که جماعت را به لعن علی کشانده بود هنر زینب بود:
زینب با تمام قوت این رسالت را به دوش کشید و چنان در دل کفر خروشید که عمود سلطنت کفر لرزید
زینب رسید و رساند
رسید:چون به راهش یقین داشت و استقامت کرد
رساند:چون هنر رساندن بلد بود (بهترین خطبه خوانی ها با عمیق ترین و غنی ترین مفاهیم)

زینب در شام غریبان مدفون نمیشود زینب در آتش خیمه ها متوقف که نه متولد می شود
بانو قدر خودت را بدان
ظرافتهایی که خدا ب تو بخشیده برای ماندن در شام غریبان دنیایت نیست تو انتخاب شده ای تا زینب حسین زمانه باشی
این را بخاطر بسپار چند سال آینده اسرائیل نخواهد بود ولی ما در کدام نقطه ایم؟آیا روسفید از این سربازی مجازی هستیم یا عمرمان را در این فضا هدر داده ایم

 

پرده سیزدهم:انا فتحنا لک فتحا مبینا
پیروزی در راه است:
حرکت اربعین که به وسعت جهان آنطور که باید رسانه ای شده کار زمین مانده من و توست بانو
اربعین امتداد پیام رسانی زینب است
و این رسالتی که امانت زینب است
و زینب خود امانت دار مادرش زهراست
ما باور کنیم قدرت اول دنیایم:

غرفه بعد تجدید عهد با زینب کبری است
که ما بانوان پای این مکتب می مانیم و این پیام را با سلاح رسانه به تمام عالم مخابره می کنیم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۳۵ ق.ظ

تمنا

کتاب تمنا : آینده شناسی جامعه منتظر جهانی( مهدویت و انتظار)

کتاب تمنا نویسنده: رضا مصطفوی انتشارات: عهد مانا

کتاب تمنا : آینده شناسی جامعه منتظر جهانی( مهدویت و انتظار)

 

کتاب تمنا
نویسنده: رضا مصطفوی
انتشارات: عهد مانا

بریده کتاب(۱):

بنی اسرائیل دوران انتظار را با موفقیت و سلامت نسبی طی کردند اما پس از ظهور موسی (ع) دچار سستی و انحراف شدند و در اثر نافرمانی ایشان، با رحلت موسی پروژه ظهور منجی بنی اسرائیل نافرجام ماند.
بنی اسرائیل عصر موسی با وجود درک عمیق از روزگار انتظار، درک درستی از روزگار پس از ظهور نداشتند. چرا که می‌ پنداشتند کار منجی آن است که در یک لحظه و با عصا انداختنی دشمنانش را نابود و جهانی سرشار از لذت و عزت نصیب شان کند. غافل از آنکه با ظهور منجی، هجرت و جهاد و تلاشی سنگین و طاقت فرسا آغاز خواهد شد و نجات آنان در گرو تلاش و جهادی زمینی خواهد بود. از همین روی پس از ظهور موسی (ع)، به وی اعتراض می کردند که پیش از آمدنت آزار می دیدیم و اکنون نیز در سختی و گرفتاری هستیم.

 

عکس نوشته کتاب تمنا

عکس نوشته کتاب تمنا

عکس نوشته کتاب تمنا

عکس نوشته کتاب تمنا نوشته ی رضا مصطفوی

آشنا ترین انسان ها به زمان کسی است که از رویدادها شگفت زده نمی شود.

ویژگی یاران امام…
یاران امام باید یارانی باشند که چون و چرا نشناسند.
تنها امام معصوم و کلامش را حقیقت بدانند،
هر چند آن کلام مورد پسند و نفعشان نباشد؛
هر چند امر به شکست و بازگشت باشد.

چگونگی یاری امام بسته به زمان ها و مکان ها و احوال گوناگون است.

دوران غیبت کبری،اوج آموزش، آزمایش و غربالگری خداوند حکیم است.

امامان معصوم (ع) تنها زمانی دست به جا به جایی قدرت می زنند که یاران و جامعه را حاضر و آماده ببینند.

کسی که هنگام یاری ولی خود بخوابد با لگد دشمن بیدار می شود.

سنت الهی را می توان نرم افزارهای حاکم بر سخت افزارهای جهان نامید.

بریده کتاب(۲):
در اندیشه شیعی، قدرت تنها ابزار است و نه غایت و هدف. با قرائت شیعی حتی در شکل پویا و فعال آن، زمینه سازی برای ظهور و بر پایه ی جامعه جهانی مطلوب، هیچ نیازی به تصرف سرزمین، گروه یا انهدام جامعه ای خاص ندارد.
ظهور به معنای تسلط فرد یا گروهی خاص بر جامعه جهانی نیست و هیچ گروهی کدخدای جهان نخواهد بود. ظهور به معنای تسلیم همگان از جمله خود منجی موعود در برابر حقیقت و عدالت است.

بریده کتاب(۳):
یاران امام باید یارانی باشند که چون و چرا نشناسند.تنها امام معصوم و کلامش را حقیفت بدانند. هرچند آن کلام مورد پسند و نفعشان نباشد.
هرچند امربه شکست و بازگشت باشد. چگونگی یاری امام نیز، بسته به زمان ها و احوال و مکان ها گوناگون است.

بریده کتاب(۴):
از نظر ائمه اطهار (ع) کنار زدن سلاطین جور، ساده ترین بخش کار بود. بخش اصلی، برپایی حکومتی الهی با همراهی یاران ویژه  و آمادگی اجتماعی بود. نبود یاران صالح پرخاصیت و نیز نبود آمادگی فکری و فرهنگی مردم، دغدغه ی اصلی امامان معصوم (ع) بود که در بسیاری از روایات با صراحت یا اشارت بیان شده است.

بریده کتاب(۵):
در دوره ی نوین تمدن، به دلیل پیشرفت چهره ی منطقی و عقلانی اسلام، برنامه ها و تلاش های رسانه ای غرب، آن را هدف گرفته و مسلمانان را به جان هم انداخته است. از دل جامعه ی اسلامی چه فرقه ها و چه نحله های جورواجور و رنگارنگی با پشتیبانی سازمان های جاسوسی قدرت های بزرگ بیرون نیامده است و بهائیت نمونه هایی ازآن درجهان تسنن وتشیع است.

بریده کتاب(۶):
حق خوشبختی در دنیا و آخرت، حقی است که خداوند برای بشر خواسته، و خواستن و نخواستن آن را در اختیار خود او قرار داده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۰۹:۳۵
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ

پایگاه سری

پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند...روایتی از جنگ کردستان

داوود امیریان پایگاه سری عهد مانا

پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان

 

یگاه سری
نویسنده: داوود امیریان
انتشارات: عهد مانا

خلاصه:

این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند.
جعفر وناصر دو رفیق و همراه، در یک عملیات به نوجوانی برخورد می کنند که راهنمای آنها در پیدا کردن پایگاه سری موشکی می شود.
اما داستان دوم روایت نوجوانی است که فرار می کند و اتفاقی سوار بر قطاری می شود، که به سمت جبهه در حرکت است.

صدای موج دریا,بهترین موسیقی
آرش از صدای موج دریا لذت می برد، انگار بهترین موسیقی عمرش را می شنید.
#پایگاه سری
بریده کتاب(۱):

مهدی به وسط محوطه رسید. با نگرانی، به چپ و راست چشم گرداند. هیچ صدایی جز وزش باد نمی امد.
آهسته و خفیف گفت : کرامت! کرامت! هی. بچه ها کجایید؟
قطره ای بر پیشانیش چکید. فکر کرد که برف است با دست
پاکش کرد. اما وقتی به دستش نگاه کرد، از وحشت یخ زد.

قبر شهدا,قطره آب
قبر شهدا، با قطرات باران شسته می شد.
#پایگاه سری
بریده کتاب(۲):

اتوبوس به خیابان اصلی پیچید. مسافرانی که در صف ایستاده بودند، با خوشحالی چشم به اتوبوس سبز رنگ دوطبقه دوختند که حالا لک و لک کنان نزدیک می شد. جنب و جوش میان مسافران افتاد. پیر مردی از وسط صف بر سر نوجوانی که سعی می کرد خودش رابی خیال نشان دهد و در همان حال موذیانه و آهسته به اول صف نزدیک شود، فریاد کشید :
-آهای بچه، برو ته صف. ص۱

راه درست زندگی,انتخاب راه
کوزه ای را که پی آب برند
عاقبت می شکند در ره آب…
#کتاب پایگاه سری
بریده کتاب(۳):

اصغر قضیه مجتبی دیده بان شهید را تعریف کرد. نقشه سوراخ شده را به آن ها نشان داد و گفت: ((برادر افشاری احتمال می ده که نقطه ی مورد نظر پایگاه موشکی باشد. یعنی سایت موشکی.)) ص۵۲

آب,کوزه,تشنگی
کوزه ای را که پی آب برند
عاقبت می شکند در ره آب…
#کتاب پایگاه سری

معرفی بیشتر به روایت کلیپ…

نمایشگر ویدیو
00:00
 
00:00
 
 
 

 

بریده کتاب(۴):

صدای ناصر از آن سوی شیشه آمد :
_ هی! چه کار می کنی؟ باز کن ببینم برادر هیچکاک!
صادق در را باز کرد. ناصر پرید تو ماشین:
– چه کار می کنی هیچکاک؟
صادق با درماندگی گفت ناصر جان! قربون هیکل زهوار در رفته ات برم. کم سر و صدا کن. سوژه از دستم در می ره
– کدوم سوژه؟
صادق به رزمندگانی که جلوی صحنه نشسته بودند و غرق تماشا بودند اشاره کرد. ص۵۳

عشق حسین
عشق حسین، ما را به این وادی کشانده…
#پایگاه سری

بریده کتاب(۵):

جعفر نگاهی دیگر به نقشه ی سوراخ شده و نقشه ی چاپی منطقه کرد و گفت: ((پس باید تنگه ی ((کانی کالو اری)) را رد کنیم. از تنگه ی دست راست بگذریم و از کوه کبودک به چپ بریم.  درسته؟

بهترین موسیقی
اتگار بهترین موسیقی عمرش را می شنید،
آرش از صدای موج دریا لذت می برد.
#پایگاه سری

بریده کتاب(۶):

ستون سه نفره به راه افتاد. ناصر به لباسش اشاره کرد و گفت :((با پوشیدن این لباس کردی لهجه ام داره عوض می شه.))
جعفر گفت: ((هیس! بابا مگر نگفتم ساکت.))

عقریه های ساعت,ارزش وقت
عقربه های ساعت، هم چنان گردش می کردند.
#پایگاه سری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۵۲ ق.ظ

بگو راوی بخواند

بگو راوی بخواند : طلب گشایش چشم سر را داشت، چشم دلش باز شد...

 

بگو راوی بخواند : مجید پورولی کلشتری، نشر عهد مانا

 

 

کسی هست که سخت‌ ترین آزارها را به طفلی سه ساله، آن هم اگر دختر باشد برساند و بخندد؟؟

زخم بر جانش نشاندن را کسی توان دارد؟!

از شامیان اگر بپرسیم، خواهند گفت: دختر حسین (ع) همه این‌ها را دیده… گونه نیلی… پاهای زخمی…

اگر شاهد قوی‌تر بخواهیم؟! از خرابه‌های شام هم می‌توان سوال کرد.

به نام دین خدا، خون خدا را بر خاک ریختند.

 

معرفی:

این کتاب، غم‌نامه حضرت رقیه (س) است. از نمایشنامه این کتاب می‌توان برای ساخت یک نمایش که آه از نهاد هر سنگدلی هم بر می‌آورد، استفاده کرد. این غم‌نامه روایت‌گر پسر جوانی ست به نام عمران که با پدرش ابراهیم به شام می‌آیند؛ عمران کور مادرزاد است و از چند نفر شنیده که در شام دختری سه ساله هست که چشم‌های او را طبابت می‌کند. در شام عمران با روایت‌هایی از این دختر سه ساله از زبان چند شامی روبرو می‌شود.

مجید پورولی کلشتری نویسنده این کتاب است.

این غم‌نامه در ۶۴ صفحه توسط انتشارات عهد مانا به قیمت ۳۰۰۰ تومان چاپ شده است.

– آیا ما طفلان حسین بن علی نیستیم؟!
– آری، جرم بزرگ تان همین است که گفتی!

خلاصه:

این کتاب درباره جوانی نابینا به نام عمران است که برای شفا گرفتن به شام هدایت می‌شود تا حضرت رقیه (س) را ببیند و از دستان گره‌گشای این دردانه امام حسین (ع) شفای چشمانش را بگیرد، اما وی زمانی به شام می‌رسد که حضرت رقیه سلام الله علیها از داغ و غصه به شهادت رسیده‌اند.
عمران از طریق شامیان، از جفاکاری که نسبت به اهل بیت روا شده و واقعه کربلا باخبر می شود و کم کم خود نیز داغدار این سوگ عظیم می‌گردد.
او در می‌یابد که طبیب سه ساله چشم‌هایش زیر خاک خفته و او باید سیه پوش این واقعه باشد.
در آخر عمران از این که هنوز کور است و چشم‌هایش شامیان خائن و جفاکار را نمی بیند، راضی است. او اگر چه چشم هایش را بدست نیاورده، اما بصیرتی نو نسبت به امام حسین علیه السلام و واقعه عاشورا و اهل بیت علیهم السلام بدست آورده است.

آیا مسلمانی چنین است؟!
که حجت خدا در میان تان باشد و شما به غیر اقتدا کنید!

یک جرعه نقد:

کتاب “بگو راوی بخواند” به صورت نمایشنامه با دیالوگ‌ها و توصیف صحنه‌هایی است. نویسنده سعی کرده تا به صورت کوتاه بعضی از روایت‌های تلخ اسرای کربلا و ماجراهای حضرت رقیه (س) را بیان کند. روایت‌هایی از زبان شامیان؛ که خودشان مرتکب آن جرم و جنایت‌ها شده‌اند. دیالوگ‌ها به صورتی است که مخاطب را به عمق فاجعه می‌کِشاند. صحنه‌ها برای مخاطب متصور می‌شوند که این نشان از قوی بودن دیالوگ‌ها دارد.

اما در برخی جاها مشاهده می‌کنیم که از دیالوگ‌هایی صرف نظر شده است؛ به نظر می‌آید این کار برای خلاصه‌تر شدن غم‌نامه صورت گرفته اما برای مخاطب این‌گونه است که ذهن او را به دیالوگِ ناگفته مشغول می‌سازد و اهمیت صحنه، کمی از دست می‌رود.

در آوردن چنین غم‌نامه جان‌سوزی که حال هر انسانی را دگرگون می‌کند کار هنرمندانه‌ای است که مخاطب را تا دل ماجرا می‌برد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۵۲
نمکتاب ...
جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

الی الحبیب

کتاب الی الحبیب : نکند یک وقت از امامت جا بمانی...سرمشقی برای همراهی، برای رسیدن

کتاب الیالحبیب حبیب بن مظاهر محرم علی اصغر علوی بسیج دانشجویی

کتاب الی الحبیب : نکند یک وقت از امامت جا بمانی…سرمشقی برای همراهی، برای رسیدن

کتاب الی الحبیب : علی اصغر علوی، بسیج دانشجویی

معرفی:

حبیب دیر آمد؛ اما آمد. بعضی ها دیر می آیند اما می آیند امامت را چشم انتظار نگذار خودت را به امامت برسان مهم این است که نه از امامت جلو بزن و نه دیر بیا و از امامت عقب بمانی…..

خلاصه:

سیداصغرعلوی, در الی الحبیب, حبیب‌بن مظاهر را از هشت زاویه بررسی می‌کند:
حبیب قرآنی
حبیب دین‌شناس
حبیب مبلغ
حبیب تشکیلاتی
حبیب رفاقت
حبیب رقابت
حبیب مهدی
حبیب
او را قله معرفی می‌کند و ابعاد زندگی‌اش را بررسی می‌کند تا امکان حسینی‌شدن به ما بدهد.
موقعیت‌شناسی حبیب, لبیک‌گویی‌اش, ختم قرآن یک‌شبه,
مقایسه نامه امام به او و محمدحنفیه و…موضوعاتی است که در کتاب مطرح می‌شود.

 

 

 

عکس زیبا و خاص از کتاب الی الحبیب

عکس زیبا و خاص از کتاب الی الحبیب

حبیب اهل اشاره است. نیاز به توضیح ندارد.
کافی است امام لبانش را تر کند و بفرماید: حبیب بشتاب!
آن وقت این حبیب است که با سر به آستان محبوب خواهد آمد.

بیشتر ببینیم: عکس نوشته هایی خاص و زیبا درباره محرم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ

المصارع

کتاب المصارع : مقتل اباعبدالله الحسین(ع)، تصویرسازی کوتاه ولی عمیق از دشت کربلا

کتاب المصارع مقتل اباعبدالله الحسین(ع) امام حسین(ع) محرم نشر عهد مانا سید محمدیحیی غیاث علوی

کتاب المصارع : مقتل اباعبدالله الحسین(ع)، تصویرسازی کوتاه ولی عمیق از دشت کربلا

 

المصارع : سید محمدیحیی غیاث علوی، نشر عهد مانا

المصارع : سید محمد یحیی غیاث علوی، نشر عهد مانا

قلاده مرگ برای فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دختر جوان است.
#کتاب المصارع

معرفی:

کتاب المصارع به قلم توانمند جناب سید محمد یحیی غیاث علوی و ناشر توانا انتشارات عهد مانا با بیش از ۲۰۰۰ نسخه چاپ.
موضوع اصلی حسین ابن علی، امام سوم، ۴_۶۱ ق.
عنوان کتاب مقتل کوتاه اباعبدلله الحسین(ع)…
کتابی که از پیشگویی از امیرالمومنین آغاز می شود و با فراز و فرودهای دعوت های کوفیان و شهادت مسلم و حرکت آقا اباعبدلله به سمت کوفه ادامه می یابد. و در قسمت های آخر کتاب به شهادت تک تک یاران و در آخر شهادت ارباب می رسیم.

اهل کوفه نبودن یعنی بدانیم، تا وقتی حسین (ع) نیامده، مسلم ولی امر است.
#کتاب المصارع
#سید محمد یحییغیاث علوی

خلاصه:

کتاب المصارع، کتابی ظاهراً کوچک ولی بزرگ، کتابی به بزرگی عاشورا، که بیانگر جهاد امام و بد عهدی کوفیان است. مظلومیت مسلم و آزادگی حر را به تصویر می کشد، وفاداری یاران را اثبات می کند و شجاعت قمر بنی هاشم را به رخ می کشد. مصیبت اهل حرم دیده می شود و درآخر تو می مانی و ندای هل من ناصرا ینصرنی…

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد، آرزومند نگاری به نگاری برسد.
#کتاب المصارع
#سید محمد یحیی غیاث علوی

برداشت:

آقای علوی با قلم توانمندشان در جای جای کتاب به دغدغه های امام پرداختند، امر به معروف، احیای دین جدشان و… و در نهایت شکوه شهادت مولایمان حسین را به تصویر می کشد.

نقد:

کتابی خلاصه و مجمل، در نهایت زیبایی و دقت که من را با دغدغه ها و مصیبت های امامان آشنا کرد. شاید بارها و بارها کتاب ها و مقاتل مختلفی راجب کربلا خوانده باشم و یا بارها و بارها مداحی ها و نوحه هایی را از زبان ذاکران شنیده باشم اما این کتاب برایم تازگی داشت و شاید بهتر بگویم این کتاب خیلی خلاصه و زیبا برایم تصویر کربلا را کشیده بود.
توصیه می کنم حتما یه جای دنج پیدا کنید و این کتاب رو مطالعه کنید.

آنگاه تربتی گرفت و درشیشه نهاد وبه ام سلمه داد وگفت: هرگاه خون شد، بدان کا من کشته شده ام.
#کتاب المصارع
#سید محمد یحیی غیاث علوی

بریده کتاب(۱):

حسین(ع) آمد و بر سر علی ایستاد. روی بر روی او نهاد. اشک از دیدگانش روان گشت و گفت:《بعد از تو خاک بر سر دنیا…》صدای حسین(ع) به گریه بلند شد و کسی تا آن زمان صدای گریه ی اورا نشنیده بود. زینب(س) خواهر حسین(ع) شتابان بیرون آمد…ص ۲۳۳

بریده کتاب(۲):

زینب(س) گفت: ای اباعبدلله! پدر و مادرم به فدایت! خود را آماده کشته شدن کرده ای!… آنگاه به صورت خود زد، گریبان چاک کرد و بیهوش افتاد. حسین(ع) برخاست و آب بر صورت او ریخت. ای خواهر شیطان شکیبایی ات را نرباید، از خدا بترس و به شکیبایی از جانب خدای تسلی جوی… ص ۱۵۲

خون را به طرف آسمان پاشید و گفت: چون خدا می ببند، آنچه بر من آمده ،آسان است.
کتاب_المصارع
سید محمد یحیی غیاث علوی

بریده کتاب(۳):

حسین (ع) به جوانان فرمود:
《به این جماعت آب بدهید و سیرابشان کنید. اسبان را نیز سیراب کنید…》حر همچنان در مقابل حسین(ع) ایستاده بود…ص ۱۰۳

بریده کتاب(۴):

حسین(ع) اصحاب خود را نزدیک غروب جمع کرد و گفت:
《… من یارانی شایسته تر و بهتر از یاران خود نمی شناسم… خدا از جانب من به همه شما جزای خیر دهد… همه شما را اذن دادم، بروید! بیعت و تعهد از شما برداشتم… اکنون شب است و تاریکی شما را فرا گرفته است…》ص ۱۴۴

حسین گریست و گفت: کرب وبلا ، جای اندوه وبلا
کتاب_المصارع
سید محمد یحییغیاث علوی

بریده کتاب(۵):

زهیر بن قین برخاست و گفت:
《 دوست دارم کشته شوم، باز زنده شوم، باز کشته شوم و همچنین هزار بار تا خداوند کشتن را از تو و جوانان اهل بیت تو باز گرداند. ص ۱۴۳

بریده کتاب(۶):

حسین (ع) گفت :«از کجا می آیی ای مرد اسدی؟»
گفت:«از عراق»
فرمود: «مردم عراق را چگونه پشت سر نهادی؟»
گفت:«ای فرزند پیامبر خدا! دل هایی را پشت سر گذاشتم که با تو بودند و شمشیرهایی را که با بنی امیه…» ص۹۰

بیشتر… اگر دوست داری خادم امام حسین (ع) باشی، آداب زیبایش را بخوان

جملاتی ناب:

  • اینجا(کربلا) خوابگاه مرکب ها و جایگاه بر خاک افتادن شهیدان است. گذشتگان بر ایشان سبقت نمی گیرند و آیندگان به ایشان نمی رسند.
  • به طرف آسمان پاشید و گفت: چون خدا می بیند، آنچه بر من آمده آسان است.
  • حواس تو آرام گرفته است و نفس هایت آهسته گشته اامست و سرت بر بالای نیزه رفته است.
  • سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو می دانی مردی را می کشند که روی زمین پسر پیغمبری غیر او نیست.
  • ای فرزند دختر پیامبر خدا! دل هایی را پشت سر گذاشتم که با تو بودند و شمشیر هایی را که با بنی امیه…
  • قلاده مرگ برای فرزندان آدم چونان گردنبند بر گردن دختر جوان است.
  • اهل کوفه نبودن یعنی بدانیم تا وقتی حسین (ع) نیامده مسلم ولی امر است.
  • هرکس به من ملحق شود شهید گردد و هرکس تخلف ورزد به رستگاری نرسد، والسلام. امام حسین (ع)
  • آنگاه تربتی گرفت و در شیشه نهاد وبه ام سلمه داد وگفت: هرگاه خون شد بدان که من کشته شده ام.
  • حسین گریست و گفت: کرب و بلا، جای اندوه و بلا
  • خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد، آرزومند نگاری به نگاری برسد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ق.ظ

امیر من

امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین...

امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین…

 

امیر من : نرجس شکوریان فرد، عهد مانا

 

دانلود

 

 

بریده کتاب(۱):

هق هق گریه هم را خاموش نمی کنم!
جلوی اشک هایم را نمی گیرم!
به خودم دلداری نمی دهم تا آرام شوم!
اما خدایا! فقط حسین است که می تواند برای تو همه ی زندگی اش را ببخشد.

 


 

دانلود

 

 

عکس نوشته کتاب امیر من

هر چه غیر محبت غیر اوست، دود است و هیچ!…

خودت را با سرگرمی ها، کوچک و پست نکن!…

لذت دنیا نگذاشت تا به دانایی شان عمل کنند…

دلشان لذت دنیا می خواست… لذت رنگ شده…

حسین را حسین نشناسان نکشتند… دنیا پرستان کشتند…

تنها صالحین هستند که حتی در اوج قدرت، ظلم نمی کنند و یاور مظلومند…

ایمانی که با عمل همراه نباشد ایمان نیست، ورد زبان است…

شمشیر کشیدند…
ضعف و ترسشان مقابل پسر فاطمه ایستاندشان…

زن ها پایه ی تربیت هستند…

کار این امت درست نخواهد شد مگر با شهادت من و اسارت خانواده ام…

بخشنده ترین این دیار حسین علیه السلام است،مشکلت را فقط حسین حل می کند!

می دانی چه چیزی مهم است؟
یک پشتیبان مهربان! اگر عزم بر آبادی روح و جانت داشته باشی،
کربلا خوب وعده گاهی و حسین خوب میزبانی است…
تو را دارم چه غم دارم
حسین جانم حسین جانم…
 

بریده ای از کتاب:
نمی دانست چه گونه حرفش را بزند. از هر کس پرسیده بود نشانی حسین بن علی را داده بودند!
بخشنده ترین این دیار حسین است.
-مشکلت را فقط حسین حل می کند!
-از من می شنوی جز با حسین با کسی دیگر در میان نگذار!
حسین را که ببینی خودش کارت را سامان می دهد!
-این جا بی خود نگرد، خانه ی پسر علی از آن سوست!

بریده کتاب :
ابالفضل العباس بر بام خانه ی خدا ایستاد و خطبه خواند، روز هشتم ذیحجه.
سرها بالا را نگریستند و صدای رسای عباس را شنیدند:
این خانه به برکت قدوم جد حسین شد قبله…
حال شما ناسپاسی می کنید و راه خانه را بر امام می بندید…

همانا حکمت خداست و گرنه شما می دیدید که این خانه ی خداست که به سمت حسین مشتاقانه می شتابد… و حجرالاسود است که برای تبرک، به سمت دستان حسین پرواز می کند…

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۴۶
نمکتاب ...