نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر عهد مانا» ثبت شده است

سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

موکب رنگی پنگی

موکب رنگی پنگی : خرده روایت هایی از هنرمندان خلاق اربعینی، پیوستی به پادشاهان پیاده

موکب رنگی پنگی نویسنده: بهزاد دانشگر انتشارات: عهد مانا

موکب رنگی پنگی : خرده روایت هایی از هنرمندان خلاق اربعینی، پیوستی به پادشاهان پیاده

 

موکب رنگی پنگی
نویسنده: بهزاد دانشگر
انتشارات: عهد مانا

معرفی:

یه موکب کوچیک پر از مداد رنگی، پارچه‌ها و کاغذهای رنگی، پر از عروسک‌های دست‌ساز و کاموا و یونولیت.
یه موکب پر از بازی و شوق و ذوق و سروصدای بچه‌ها. زنان و دختران هنرمندی که چندسالی است بدون هیچ پشتیبان و در یک حرکت خودجوش و مردمی خودشان را می‌رسانند به زیارت اربعین تا زائران کوچک این اجتماع باشکوه را دریابند.کودکان و خردسالانی که در میان این‌همه سروصدا و ازدحام جمعیت فراموش شده‌اند و کمتر کسی به آن‌ها فکر می کند.
موکب رنگی پنگی شامل خرده روایت‌هایی است از این هنرمندان خلاق.

بریده کتاب:

می‌گویم کلاً توی زندگی عشق خیلی شیرین است. وقتی آدم می‌خواهد ازدواج کند تا فرد جدیدی توی زندگیش می‌آید زندگی شیرین می‌شود.
من وقتی امام حسین علیه السلام را پیدا کردم زندگیم شیرین شد. شاید همان روز عاشورایی بود که یک مجلس مقتل‌خوانی رفتم. سِنی نداشتم. توی آن مجلس خیلی خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. شاید چند ساعت آن مقتل‌خوانی طول کشید و من هم داشتم گوش می‌کردم. بعد حس کردم که نظرت درمورد عالم عوض شد یعنی حس کردم بجز امام حسین علیه‌السلام واقعاً هیچ چیزی برایم ارزش ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۳۵ ق.ظ

تمنا

کتاب تمنا : آینده شناسی جامعه منتظر جهانی( مهدویت و انتظار)

کتاب تمنا نویسنده: رضا مصطفوی انتشارات: عهد مانا

کتاب تمنا : آینده شناسی جامعه منتظر جهانی( مهدویت و انتظار)

 

کتاب تمنا
نویسنده: رضا مصطفوی
انتشارات: عهد مانا

بریده کتاب(۱):

بنی اسرائیل دوران انتظار را با موفقیت و سلامت نسبی طی کردند اما پس از ظهور موسی (ع) دچار سستی و انحراف شدند و در اثر نافرمانی ایشان، با رحلت موسی پروژه ظهور منجی بنی اسرائیل نافرجام ماند.
بنی اسرائیل عصر موسی با وجود درک عمیق از روزگار انتظار، درک درستی از روزگار پس از ظهور نداشتند. چرا که می‌ پنداشتند کار منجی آن است که در یک لحظه و با عصا انداختنی دشمنانش را نابود و جهانی سرشار از لذت و عزت نصیب شان کند. غافل از آنکه با ظهور منجی، هجرت و جهاد و تلاشی سنگین و طاقت فرسا آغاز خواهد شد و نجات آنان در گرو تلاش و جهادی زمینی خواهد بود. از همین روی پس از ظهور موسی (ع)، به وی اعتراض می کردند که پیش از آمدنت آزار می دیدیم و اکنون نیز در سختی و گرفتاری هستیم.

 

عکس نوشته کتاب تمنا

عکس نوشته کتاب تمنا

عکس نوشته کتاب تمنا

عکس نوشته کتاب تمنا نوشته ی رضا مصطفوی

آشنا ترین انسان ها به زمان کسی است که از رویدادها شگفت زده نمی شود.

ویژگی یاران امام…
یاران امام باید یارانی باشند که چون و چرا نشناسند.
تنها امام معصوم و کلامش را حقیقت بدانند،
هر چند آن کلام مورد پسند و نفعشان نباشد؛
هر چند امر به شکست و بازگشت باشد.

چگونگی یاری امام بسته به زمان ها و مکان ها و احوال گوناگون است.

دوران غیبت کبری،اوج آموزش، آزمایش و غربالگری خداوند حکیم است.

امامان معصوم (ع) تنها زمانی دست به جا به جایی قدرت می زنند که یاران و جامعه را حاضر و آماده ببینند.

کسی که هنگام یاری ولی خود بخوابد با لگد دشمن بیدار می شود.

سنت الهی را می توان نرم افزارهای حاکم بر سخت افزارهای جهان نامید.

بریده کتاب(۲):
در اندیشه شیعی، قدرت تنها ابزار است و نه غایت و هدف. با قرائت شیعی حتی در شکل پویا و فعال آن، زمینه سازی برای ظهور و بر پایه ی جامعه جهانی مطلوب، هیچ نیازی به تصرف سرزمین، گروه یا انهدام جامعه ای خاص ندارد.
ظهور به معنای تسلط فرد یا گروهی خاص بر جامعه جهانی نیست و هیچ گروهی کدخدای جهان نخواهد بود. ظهور به معنای تسلیم همگان از جمله خود منجی موعود در برابر حقیقت و عدالت است.

بریده کتاب(۳):
یاران امام باید یارانی باشند که چون و چرا نشناسند.تنها امام معصوم و کلامش را حقیفت بدانند. هرچند آن کلام مورد پسند و نفعشان نباشد.
هرچند امربه شکست و بازگشت باشد. چگونگی یاری امام نیز، بسته به زمان ها و احوال و مکان ها گوناگون است.

بریده کتاب(۴):
از نظر ائمه اطهار (ع) کنار زدن سلاطین جور، ساده ترین بخش کار بود. بخش اصلی، برپایی حکومتی الهی با همراهی یاران ویژه  و آمادگی اجتماعی بود. نبود یاران صالح پرخاصیت و نیز نبود آمادگی فکری و فرهنگی مردم، دغدغه ی اصلی امامان معصوم (ع) بود که در بسیاری از روایات با صراحت یا اشارت بیان شده است.

بریده کتاب(۵):
در دوره ی نوین تمدن، به دلیل پیشرفت چهره ی منطقی و عقلانی اسلام، برنامه ها و تلاش های رسانه ای غرب، آن را هدف گرفته و مسلمانان را به جان هم انداخته است. از دل جامعه ی اسلامی چه فرقه ها و چه نحله های جورواجور و رنگارنگی با پشتیبانی سازمان های جاسوسی قدرت های بزرگ بیرون نیامده است و بهائیت نمونه هایی ازآن درجهان تسنن وتشیع است.

بریده کتاب(۶):
حق خوشبختی در دنیا و آخرت، حقی است که خداوند برای بشر خواسته، و خواستن و نخواستن آن را در اختیار خود او قرار داده است.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۰۹:۳۵
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ب.ظ

پایگاه سری

پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند...روایتی از جنگ کردستان

داوود امیریان پایگاه سری عهد مانا

پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان

 

یگاه سری
نویسنده: داوود امیریان
انتشارات: عهد مانا

خلاصه:

این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند.
جعفر وناصر دو رفیق و همراه، در یک عملیات به نوجوانی برخورد می کنند که راهنمای آنها در پیدا کردن پایگاه سری موشکی می شود.
اما داستان دوم روایت نوجوانی است که فرار می کند و اتفاقی سوار بر قطاری می شود، که به سمت جبهه در حرکت است.

صدای موج دریا,بهترین موسیقی
آرش از صدای موج دریا لذت می برد، انگار بهترین موسیقی عمرش را می شنید.
#پایگاه سری
بریده کتاب(۱):

مهدی به وسط محوطه رسید. با نگرانی، به چپ و راست چشم گرداند. هیچ صدایی جز وزش باد نمی امد.
آهسته و خفیف گفت : کرامت! کرامت! هی. بچه ها کجایید؟
قطره ای بر پیشانیش چکید. فکر کرد که برف است با دست
پاکش کرد. اما وقتی به دستش نگاه کرد، از وحشت یخ زد.

قبر شهدا,قطره آب
قبر شهدا، با قطرات باران شسته می شد.
#پایگاه سری
بریده کتاب(۲):

اتوبوس به خیابان اصلی پیچید. مسافرانی که در صف ایستاده بودند، با خوشحالی چشم به اتوبوس سبز رنگ دوطبقه دوختند که حالا لک و لک کنان نزدیک می شد. جنب و جوش میان مسافران افتاد. پیر مردی از وسط صف بر سر نوجوانی که سعی می کرد خودش رابی خیال نشان دهد و در همان حال موذیانه و آهسته به اول صف نزدیک شود، فریاد کشید :
-آهای بچه، برو ته صف. ص۱

راه درست زندگی,انتخاب راه
کوزه ای را که پی آب برند
عاقبت می شکند در ره آب…
#کتاب پایگاه سری
بریده کتاب(۳):

اصغر قضیه مجتبی دیده بان شهید را تعریف کرد. نقشه سوراخ شده را به آن ها نشان داد و گفت: ((برادر افشاری احتمال می ده که نقطه ی مورد نظر پایگاه موشکی باشد. یعنی سایت موشکی.)) ص۵۲

آب,کوزه,تشنگی
کوزه ای را که پی آب برند
عاقبت می شکند در ره آب…
#کتاب پایگاه سری

معرفی بیشتر به روایت کلیپ…

نمایشگر ویدیو
00:00
 
00:00
 
 
 

 

بریده کتاب(۴):

صدای ناصر از آن سوی شیشه آمد :
_ هی! چه کار می کنی؟ باز کن ببینم برادر هیچکاک!
صادق در را باز کرد. ناصر پرید تو ماشین:
– چه کار می کنی هیچکاک؟
صادق با درماندگی گفت ناصر جان! قربون هیکل زهوار در رفته ات برم. کم سر و صدا کن. سوژه از دستم در می ره
– کدوم سوژه؟
صادق به رزمندگانی که جلوی صحنه نشسته بودند و غرق تماشا بودند اشاره کرد. ص۵۳

عشق حسین
عشق حسین، ما را به این وادی کشانده…
#پایگاه سری

بریده کتاب(۵):

جعفر نگاهی دیگر به نقشه ی سوراخ شده و نقشه ی چاپی منطقه کرد و گفت: ((پس باید تنگه ی ((کانی کالو اری)) را رد کنیم. از تنگه ی دست راست بگذریم و از کوه کبودک به چپ بریم.  درسته؟

بهترین موسیقی
اتگار بهترین موسیقی عمرش را می شنید،
آرش از صدای موج دریا لذت می برد.
#پایگاه سری

بریده کتاب(۶):

ستون سه نفره به راه افتاد. ناصر به لباسش اشاره کرد و گفت :((با پوشیدن این لباس کردی لهجه ام داره عوض می شه.))
جعفر گفت: ((هیس! بابا مگر نگفتم ساکت.))

عقریه های ساعت,ارزش وقت
عقربه های ساعت، هم چنان گردش می کردند.
#پایگاه سری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

عزیز

کتاب عزیز : پیمانه هایی شیرین از فضائل امام عصر، امام عزیز...

کتاب عزیز عهد مانا بهزاد دانشگر امام زمان

کتاب عزیز : پیمانه هایی شیرین از فضائل امام عصر، امام عزیز…

 

کتاب عزیز
نویسنده: بهزاد دانشگر
انتشارات: عهد مانا

خلاصه :

کتاب برگرفته شده از کتاب معروف مکیال المکارم نوشته آیت الله سیدمحمد تقی موسوی می باشد که در مورد شناخت امام عصر، ویژگی های امام، نتایج دعا برای امام و …. می باشد.

بریده کتاب(۱):

فرشتگانی که با نوح بودند در کشتی، فرشتگانی که با ابراهیم بودند در آتش، آنهایی که با موسی بودند در شکافته شدن دریا، آنهایی که با عیسی بودند در زمان رفتنش به آسمان. چهارهزار فرشتهء نشان داری که با پیامبر اکرم بودند. سیصد و سیزده فرشته ای که با پیامبر بودند در بدر. چهارهزار فرشته ای که فرود آمدند در کربلا برای یاری امام حسین و به آنها اجازه داده نشد.
همه شان در زمین منتظرند تا قیام قائم شروع شود تا همگی به یاریش بشتابند.

بریده کتاب(۲):

همانا ما یاد شما را فراموش نمی کنیم و اگر نبود، البته که گرفتاری ها شما را فرا می گرفت و دشمنان ریشه کن تان می کردند. مولایی که هرصبح و شام و هرلحظه و آن به یاد شیعیانشان هستند. پس ما چگونه بنده ای باید باشیم که بعد از هر نماز، توی قنوت هایمان، روز عید و روز خوشحالی مان برای وجود مبارکشان دعا نکنیم؟ ص(۶۵)

بریده کتاب(۳):

برادران یوسف نه دیوانه بودند، نه کند ذهن. عاقل بودند و چیز فهم. یوسف را دیدند، با او صحبت کردند، با او معامله کردند، رفت و آمد داشتند، اما او را نشناختند، با اینکه در تمام این احوالات، او برادرشان بود.
یوسف، عزیز مصر بود که با پدرش فقط هیجده روز فاصله داشت. اما یعقوب نبی از او بی خبر بود، تا روزی که خدا اجازه داد او خودش را معرفی کند. وقتی گفت: من یوسف هستم، برادرانش او را شناختند. امام ما درست مثل یوسف در میان امتش رفت و آمد می کند، در بازارهایشان راه می رود، برفرش هایشان پا می گذارد. ولی هیچ کس او را نمی شناسد. انکارش می کنند و می گویند: کو؟ کجاست؟ ص (۳۸)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۵۲ ق.ظ

بگو راوی بخواند

بگو راوی بخواند : طلب گشایش چشم سر را داشت، چشم دلش باز شد...

 

بگو راوی بخواند : مجید پورولی کلشتری، نشر عهد مانا

 

 

کسی هست که سخت‌ ترین آزارها را به طفلی سه ساله، آن هم اگر دختر باشد برساند و بخندد؟؟

زخم بر جانش نشاندن را کسی توان دارد؟!

از شامیان اگر بپرسیم، خواهند گفت: دختر حسین (ع) همه این‌ها را دیده… گونه نیلی… پاهای زخمی…

اگر شاهد قوی‌تر بخواهیم؟! از خرابه‌های شام هم می‌توان سوال کرد.

به نام دین خدا، خون خدا را بر خاک ریختند.

 

معرفی:

این کتاب، غم‌نامه حضرت رقیه (س) است. از نمایشنامه این کتاب می‌توان برای ساخت یک نمایش که آه از نهاد هر سنگدلی هم بر می‌آورد، استفاده کرد. این غم‌نامه روایت‌گر پسر جوانی ست به نام عمران که با پدرش ابراهیم به شام می‌آیند؛ عمران کور مادرزاد است و از چند نفر شنیده که در شام دختری سه ساله هست که چشم‌های او را طبابت می‌کند. در شام عمران با روایت‌هایی از این دختر سه ساله از زبان چند شامی روبرو می‌شود.

مجید پورولی کلشتری نویسنده این کتاب است.

این غم‌نامه در ۶۴ صفحه توسط انتشارات عهد مانا به قیمت ۳۰۰۰ تومان چاپ شده است.

– آیا ما طفلان حسین بن علی نیستیم؟!
– آری، جرم بزرگ تان همین است که گفتی!

خلاصه:

این کتاب درباره جوانی نابینا به نام عمران است که برای شفا گرفتن به شام هدایت می‌شود تا حضرت رقیه (س) را ببیند و از دستان گره‌گشای این دردانه امام حسین (ع) شفای چشمانش را بگیرد، اما وی زمانی به شام می‌رسد که حضرت رقیه سلام الله علیها از داغ و غصه به شهادت رسیده‌اند.
عمران از طریق شامیان، از جفاکاری که نسبت به اهل بیت روا شده و واقعه کربلا باخبر می شود و کم کم خود نیز داغدار این سوگ عظیم می‌گردد.
او در می‌یابد که طبیب سه ساله چشم‌هایش زیر خاک خفته و او باید سیه پوش این واقعه باشد.
در آخر عمران از این که هنوز کور است و چشم‌هایش شامیان خائن و جفاکار را نمی بیند، راضی است. او اگر چه چشم هایش را بدست نیاورده، اما بصیرتی نو نسبت به امام حسین علیه السلام و واقعه عاشورا و اهل بیت علیهم السلام بدست آورده است.

آیا مسلمانی چنین است؟!
که حجت خدا در میان تان باشد و شما به غیر اقتدا کنید!

یک جرعه نقد:

کتاب “بگو راوی بخواند” به صورت نمایشنامه با دیالوگ‌ها و توصیف صحنه‌هایی است. نویسنده سعی کرده تا به صورت کوتاه بعضی از روایت‌های تلخ اسرای کربلا و ماجراهای حضرت رقیه (س) را بیان کند. روایت‌هایی از زبان شامیان؛ که خودشان مرتکب آن جرم و جنایت‌ها شده‌اند. دیالوگ‌ها به صورتی است که مخاطب را به عمق فاجعه می‌کِشاند. صحنه‌ها برای مخاطب متصور می‌شوند که این نشان از قوی بودن دیالوگ‌ها دارد.

اما در برخی جاها مشاهده می‌کنیم که از دیالوگ‌هایی صرف نظر شده است؛ به نظر می‌آید این کار برای خلاصه‌تر شدن غم‌نامه صورت گرفته اما برای مخاطب این‌گونه است که ذهن او را به دیالوگِ ناگفته مشغول می‌سازد و اهمیت صحنه، کمی از دست می‌رود.

در آوردن چنین غم‌نامه جان‌سوزی که حال هر انسانی را دگرگون می‌کند کار هنرمندانه‌ای است که مخاطب را تا دل ماجرا می‌برد.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۵۲
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۰۰ ق.ظ

المصارع

کتاب المصارع : مقتل اباعبدالله الحسین(ع)، تصویرسازی کوتاه ولی عمیق از دشت کربلا

کتاب المصارع مقتل اباعبدالله الحسین(ع) امام حسین(ع) محرم نشر عهد مانا سید محمدیحیی غیاث علوی

کتاب المصارع : مقتل اباعبدالله الحسین(ع)، تصویرسازی کوتاه ولی عمیق از دشت کربلا

 

المصارع : سید محمدیحیی غیاث علوی، نشر عهد مانا

المصارع : سید محمد یحیی غیاث علوی، نشر عهد مانا

قلاده مرگ برای فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دختر جوان است.
#کتاب المصارع

معرفی:

کتاب المصارع به قلم توانمند جناب سید محمد یحیی غیاث علوی و ناشر توانا انتشارات عهد مانا با بیش از ۲۰۰۰ نسخه چاپ.
موضوع اصلی حسین ابن علی، امام سوم، ۴_۶۱ ق.
عنوان کتاب مقتل کوتاه اباعبدلله الحسین(ع)…
کتابی که از پیشگویی از امیرالمومنین آغاز می شود و با فراز و فرودهای دعوت های کوفیان و شهادت مسلم و حرکت آقا اباعبدلله به سمت کوفه ادامه می یابد. و در قسمت های آخر کتاب به شهادت تک تک یاران و در آخر شهادت ارباب می رسیم.

اهل کوفه نبودن یعنی بدانیم، تا وقتی حسین (ع) نیامده، مسلم ولی امر است.
#کتاب المصارع
#سید محمد یحییغیاث علوی

خلاصه:

کتاب المصارع، کتابی ظاهراً کوچک ولی بزرگ، کتابی به بزرگی عاشورا، که بیانگر جهاد امام و بد عهدی کوفیان است. مظلومیت مسلم و آزادگی حر را به تصویر می کشد، وفاداری یاران را اثبات می کند و شجاعت قمر بنی هاشم را به رخ می کشد. مصیبت اهل حرم دیده می شود و درآخر تو می مانی و ندای هل من ناصرا ینصرنی…

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد، آرزومند نگاری به نگاری برسد.
#کتاب المصارع
#سید محمد یحیی غیاث علوی

برداشت:

آقای علوی با قلم توانمندشان در جای جای کتاب به دغدغه های امام پرداختند، امر به معروف، احیای دین جدشان و… و در نهایت شکوه شهادت مولایمان حسین را به تصویر می کشد.

نقد:

کتابی خلاصه و مجمل، در نهایت زیبایی و دقت که من را با دغدغه ها و مصیبت های امامان آشنا کرد. شاید بارها و بارها کتاب ها و مقاتل مختلفی راجب کربلا خوانده باشم و یا بارها و بارها مداحی ها و نوحه هایی را از زبان ذاکران شنیده باشم اما این کتاب برایم تازگی داشت و شاید بهتر بگویم این کتاب خیلی خلاصه و زیبا برایم تصویر کربلا را کشیده بود.
توصیه می کنم حتما یه جای دنج پیدا کنید و این کتاب رو مطالعه کنید.

آنگاه تربتی گرفت و درشیشه نهاد وبه ام سلمه داد وگفت: هرگاه خون شد، بدان کا من کشته شده ام.
#کتاب المصارع
#سید محمد یحیی غیاث علوی

بریده کتاب(۱):

حسین(ع) آمد و بر سر علی ایستاد. روی بر روی او نهاد. اشک از دیدگانش روان گشت و گفت:《بعد از تو خاک بر سر دنیا…》صدای حسین(ع) به گریه بلند شد و کسی تا آن زمان صدای گریه ی اورا نشنیده بود. زینب(س) خواهر حسین(ع) شتابان بیرون آمد…ص ۲۳۳

بریده کتاب(۲):

زینب(س) گفت: ای اباعبدلله! پدر و مادرم به فدایت! خود را آماده کشته شدن کرده ای!… آنگاه به صورت خود زد، گریبان چاک کرد و بیهوش افتاد. حسین(ع) برخاست و آب بر صورت او ریخت. ای خواهر شیطان شکیبایی ات را نرباید، از خدا بترس و به شکیبایی از جانب خدای تسلی جوی… ص ۱۵۲

خون را به طرف آسمان پاشید و گفت: چون خدا می ببند، آنچه بر من آمده ،آسان است.
کتاب_المصارع
سید محمد یحیی غیاث علوی

بریده کتاب(۳):

حسین (ع) به جوانان فرمود:
《به این جماعت آب بدهید و سیرابشان کنید. اسبان را نیز سیراب کنید…》حر همچنان در مقابل حسین(ع) ایستاده بود…ص ۱۰۳

بریده کتاب(۴):

حسین(ع) اصحاب خود را نزدیک غروب جمع کرد و گفت:
《… من یارانی شایسته تر و بهتر از یاران خود نمی شناسم… خدا از جانب من به همه شما جزای خیر دهد… همه شما را اذن دادم، بروید! بیعت و تعهد از شما برداشتم… اکنون شب است و تاریکی شما را فرا گرفته است…》ص ۱۴۴

حسین گریست و گفت: کرب وبلا ، جای اندوه وبلا
کتاب_المصارع
سید محمد یحییغیاث علوی

بریده کتاب(۵):

زهیر بن قین برخاست و گفت:
《 دوست دارم کشته شوم، باز زنده شوم، باز کشته شوم و همچنین هزار بار تا خداوند کشتن را از تو و جوانان اهل بیت تو باز گرداند. ص ۱۴۳

بریده کتاب(۶):

حسین (ع) گفت :«از کجا می آیی ای مرد اسدی؟»
گفت:«از عراق»
فرمود: «مردم عراق را چگونه پشت سر نهادی؟»
گفت:«ای فرزند پیامبر خدا! دل هایی را پشت سر گذاشتم که با تو بودند و شمشیرهایی را که با بنی امیه…» ص۹۰

بیشتر… اگر دوست داری خادم امام حسین (ع) باشی، آداب زیبایش را بخوان

جملاتی ناب:

  • اینجا(کربلا) خوابگاه مرکب ها و جایگاه بر خاک افتادن شهیدان است. گذشتگان بر ایشان سبقت نمی گیرند و آیندگان به ایشان نمی رسند.
  • به طرف آسمان پاشید و گفت: چون خدا می بیند، آنچه بر من آمده آسان است.
  • حواس تو آرام گرفته است و نفس هایت آهسته گشته اامست و سرت بر بالای نیزه رفته است.
  • سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو می دانی مردی را می کشند که روی زمین پسر پیغمبری غیر او نیست.
  • ای فرزند دختر پیامبر خدا! دل هایی را پشت سر گذاشتم که با تو بودند و شمشیر هایی را که با بنی امیه…
  • قلاده مرگ برای فرزندان آدم چونان گردنبند بر گردن دختر جوان است.
  • اهل کوفه نبودن یعنی بدانیم تا وقتی حسین (ع) نیامده مسلم ولی امر است.
  • هرکس به من ملحق شود شهید گردد و هرکس تخلف ورزد به رستگاری نرسد، والسلام. امام حسین (ع)
  • آنگاه تربتی گرفت و در شیشه نهاد وبه ام سلمه داد وگفت: هرگاه خون شد بدان که من کشته شده ام.
  • حسین گریست و گفت: کرب و بلا، جای اندوه و بلا
  • خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد، آرزومند نگاری به نگاری برسد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۰۹:۴۶ ق.ظ

امیر من

امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین...

امیر من : شناختی مختصر ولی عمیق از امیر کربلا، امیری به نام حسین…

 

امیر من : نرجس شکوریان فرد، عهد مانا

 

دانلود

 

 

بریده کتاب(۱):

هق هق گریه هم را خاموش نمی کنم!
جلوی اشک هایم را نمی گیرم!
به خودم دلداری نمی دهم تا آرام شوم!
اما خدایا! فقط حسین است که می تواند برای تو همه ی زندگی اش را ببخشد.

 


 

دانلود

 

 

عکس نوشته کتاب امیر من

هر چه غیر محبت غیر اوست، دود است و هیچ!…

خودت را با سرگرمی ها، کوچک و پست نکن!…

لذت دنیا نگذاشت تا به دانایی شان عمل کنند…

دلشان لذت دنیا می خواست… لذت رنگ شده…

حسین را حسین نشناسان نکشتند… دنیا پرستان کشتند…

تنها صالحین هستند که حتی در اوج قدرت، ظلم نمی کنند و یاور مظلومند…

ایمانی که با عمل همراه نباشد ایمان نیست، ورد زبان است…

شمشیر کشیدند…
ضعف و ترسشان مقابل پسر فاطمه ایستاندشان…

زن ها پایه ی تربیت هستند…

کار این امت درست نخواهد شد مگر با شهادت من و اسارت خانواده ام…

بخشنده ترین این دیار حسین علیه السلام است،مشکلت را فقط حسین حل می کند!

می دانی چه چیزی مهم است؟
یک پشتیبان مهربان! اگر عزم بر آبادی روح و جانت داشته باشی،
کربلا خوب وعده گاهی و حسین خوب میزبانی است…
تو را دارم چه غم دارم
حسین جانم حسین جانم…
 

بریده ای از کتاب:
نمی دانست چه گونه حرفش را بزند. از هر کس پرسیده بود نشانی حسین بن علی را داده بودند!
بخشنده ترین این دیار حسین است.
-مشکلت را فقط حسین حل می کند!
-از من می شنوی جز با حسین با کسی دیگر در میان نگذار!
حسین را که ببینی خودش کارت را سامان می دهد!
-این جا بی خود نگرد، خانه ی پسر علی از آن سوست!

بریده کتاب :
ابالفضل العباس بر بام خانه ی خدا ایستاد و خطبه خواند، روز هشتم ذیحجه.
سرها بالا را نگریستند و صدای رسای عباس را شنیدند:
این خانه به برکت قدوم جد حسین شد قبله…
حال شما ناسپاسی می کنید و راه خانه را بر امام می بندید…

همانا حکمت خداست و گرنه شما می دیدید که این خانه ی خداست که به سمت حسین مشتاقانه می شتابد… و حجرالاسود است که برای تبرک، به سمت دستان حسین پرواز می کند…

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۴۶
نمکتاب ...
شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۸، ۰۶:۵۷ ب.ظ

امام رئوف

 
 
امام رئوف : ای حرمت ملجاء درماندگان دور مران از درو راهم بده...

امام رئوف : ای حرمت ملجاء درماندگان دور مران از درو راهم بده…

 

 

ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده...

#امام_رئوف
#نرجس_شکوریان_فرد
#عهد_مانا
#اهل_بیت
#جوان

من عادت کرده ام برکت روزی ام را، از یک خوب بگیرم
یک بخشنده، یک مهربان، یک رئوف!
اول وقت که روزت را با یک انسان کریم شروع کنی، هیچ شری نیست که خیر نشود
من در ایران به دنیا آمدم؛ در خانه ی یک کریم
من خانه زاد امام رئوفم، امام رضا علیه السلام

 

ما که امام ندیده ایم. کنارش زانو نزده ایم. همسفره اشان نشده ایم. ما که آرزو به دلم . ما که مردم آخرالزمانیم... شاید عمرمان به ملاقات مهدی فاطمه (عج) هم نرسد. اما وصف العیش نصف العیش خیال روی تو در هر طریق همره ماست خیال بود در منزل شما کنار شما سر سفره ی شما

دانلود کلیپ "امام رئوف از آپارات نمکتاب

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

 

 نشر حداکثری پیام

یک ایران است یک امام رئوف....

می خواهیم به جوانانمان معرفت اهل بیت را هدیه بدهیم.

شما هم در نذری میلاد شریک می‌شوید؟

شماره کارت رسالت(نذورات): 5041721039933271

 

دانلود کلیپ از آپارات نمکتاب

 

 

 

عکس نوشته های کتاب امام رئوف
خنده-امام رئوف-کتاب-داستان کوتاه
زندگی-عکس نوشته-کتاب امام رئوف
ماندن-عکس نوشته-کتاب امام رئوف-داستان
معیار-فریب-کتاب امام رئوف
یاد- فراموش-کتاب امام رئوف-عکس نوشته
زنده شدن-حرم امام رضا-کتاب امام رئوف
کتاب امام رئوف-نرجس شکوریان فرد-داستان هایی از زندگی
کتاب امام رئوف-امام رضا ع-داستان کوتاه
محبت-لحظه-کتاب امام رئوف-نرجس شکوریان فرد
کتاب امام رئوف,عکس نوشته
کتاب امام رئوف-امام رضا-داستان کوتاه

 

 

 

عکس هنری کتاب امام رئوف

عکس هنری کتاب امام رئوف

عکس هنری کتاب امام رئوف نوشته ی نرجس شکوریان فرد

 

امام رئوف : ای حرمت ملجاء درماندگان دور مران از درو راهم بده...

بریده کتاب(۲):

آمده بود برای دعوت از امام! خیلی دوست داشت که مهمان خانه اش، امامش باشد.
مقابل امام که نشست خجالت می کشید اما ذوق و لذتی که داشت زبانش را گویا کرد:
– یابن رسول الله! مهمان خانه ی ما می شوید؟ ما دلمان می خواهد پذیرای شما باشیم حتی یک وعده!
لبخندِ صورت امام دلش را قرص کرد. تپش قلبش بیشتر شد از این حال، که امام فرمودند:
– شرط دارد!
قلبش ایستاد. چه کند اگر نشود؟
– سه شرط دارد!
لبانش از هم فاصله گرفت و منتظر ماند:
– برای من غذایی از بیرون تهیه نکنی، همان غذایی که در خانه هست برای من هم سر سفره بگذار…
سر تکان داد و صدای قلبش دوباره بلند شد.
– دوم اینکه هر چه در خانه موجود است همان باشد غذای ما…
لبانش طرح لبخند گرفت.
– سوم اینکه خانواده ی خودت را برای پذیرایی از من به زحمت نیندازی!
دست گذاشت روی چشمش، روی قلبش، روی دهانش و پرسید:
– می آیید.
شنید:
– میآیم!
مسند امام رضا، ج۱، ص۲۹۱٫
…….
امام بیاید، زحمت می رود.
امام بیاید، کم ها، زیاد می شود!
امام بیاید، غصه ها تمام می شود، لبها پرخنده می شود، دلها شاد می شود.
امام! برای ما جز رحمت، زحمتی ندارد.
فدایت شوم…
یک وعده، یک سفره، یک لحظه، یک روز، یک عید، یک مناجات
یک نماز، یک هرچه خودتان اراده می کنید…
مهمان ما می شوید؟
به هزار شرط هم که باشد.
می پذیریم!
شرط های شما، رحمت است!

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۸ ، ۱۸:۵۷
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کیمیاگر

کیمیاگر : به دنبال کیمیا سفر کرد تا آنجا که کیمیاگری دلش را ربود.

کیمیاگر : به دنبال کیمیا سفر کرد تا آنجا که کیمیاگری دلش را ربود.

 

کیمیاگر : رضا مصطفوی، نشر عهدمانا

 

 

 

دانلود

 

بریده کتاب(۱):

یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد. حتی فرصت نکرد لحظه ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقت بیدار شدن، هنوز چشم هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه اورا دیده بود و نه حتی میدانست نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه میتوانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت:پس اگر همسر جابر نیست، چرا او را آقا خطاب کرد…

عکس هنری کتاب کیمیاگر

عکس هنری کیمیاگر

عکس هنری کتاب کیمیاگر

عکس هنری کتاب کیمیاگر نوشته ی رضا مصطفوی

 

 

عکس نوشته کتاب کیمیاگر

عکس نوشته کتاب کیمیاگر

 

عکس نوشته کتاب کیمیاگر

یک شب قبل از آمدن این جوان در خواب دیدم که ستاره های آسمان ریخته بودند توی حیاط خانه.
من غرق ستاره ها بودم و از سمت ماه صدایی به من گفت : «کیمیا را عرضه کن! »
حقیقت هیچ گاه در اکثریت نبوده است.
کاش جابربن حیان دنبال اکسیری می افتاد که به ما انسان ها بزند و آدممان کند . ما فقط هیزم های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان پست تریم، اگر غافل باشیم…
خدا انسان را از خاک آفرید و به او گفت : خاک با کیمیا طلا می شود و از آن روز انسان در جستجوی کیمیاست.

بیشتر ببینیم:
عکس بسیار زیبا و هنری کتاب کیمیاگر

خدا انسان را از خاک آفرید و به او گفت : خاک با کیمیا طلا می شود و از آن روز انسان در جستجوی کیمیاست.
در این خانه کیمیایی هست که تو مامور به یافتن آن شده ای، اما نه به همین سادگی.
جهان هرگز از لطف خدا خالی نمی شود. همواره باید حجتی تایین شده از سوی خدا بر زمین باشد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

موراجون و دنیای بعدی

موراجون و دنیای بعدی: آموزش درک درست  مفهوم زندگی از دیدگاه دین.

موراجون و دنیای بعدی: آموزش درک درست مفهوم زندگی از دیدگاه دین.

موراجون و دنیای بعدی : حمیدرضا اشترانی و سعیده روشن ضمیر ، نشر عهدمانا

معرفی:

مجموعه داستان مورچه متفکر شیوه تفکر در مسیر درک اعتقادات درست دینی را به کودک شما می آموزد.
و آنان می توانند حقایق عالم و وجود خودشان را به درستی درک کنند.
این روش تربیتی، خودکشفانه نام دارد.
این داستان مسیری در چینش مواد تفکری در پیش روی کودک قرار می دهد تا او بتواند جهانی را که در آن زندگی می‌کند به شکل صحیح و منطقی ببیند و درست و دقیق بفهمد.

بریده کتاب:

گذشت و گذشت.
گندم، حرف های موراجون را باور کرد و از آب و غذا های لا به لای خاک ها و ریشه هایم می خورد. آن دو، گندم را مسخره می کردند و می گفتند: «به جای این کار ها بیا با هم به خاک لم بدهیم. با سنگ ها یه قل دوقل بازی کنیم.»
موراجون از روی دل سوزی، گاه گاهی به آن ها سر می زد. تا شاید بتواند آن ها را کمک کند. لوبیا و عدس با خود فکر می کردند ممکن است موراجون درست بگوید، اما خاک های اطرافشان را به صورت او می پاشیدند و به او اجازه ی صحبت نمی دادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...