نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نشر عهد مانا» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۲۰ ب.ظ

تولد در لس آنجلس

کتاب تولد در لس آنجلس: یک نگاه خدا می تواند مسیر زندگی را تغییر بدهد. همراه شوید با یک تحول زیبا.

 

کتاب تولد در لس آنجلس: یک نگاه خدا می تواند مسیر زندگی را تغییر بدهد. همراه شوید با یک تحول زیبا.

کتاب تولد در لس آنجلس : بهزاد دانشگر، عهدمانا


🇧🇷برزیل برای بسیاری نماد فوتبال⚽️ و هیجان است.
برای بخشی از مردم، پله، زیکو و... نماد خوشگذرانی و عیش و نوش است
🎻 و برای بخشی دیگر، رقص و موسیقی های تند و پر هیجان.

🙆 من از دسته ی دوم بودم. به خصوص وقتی که با یک اتفاق جدید در شهر «ریو دوژانیرو» آشنا شدم: «کارناوال رقص.»

از وقتی با این کارناوال آشنا شدم،بی تاب دیدنش بودم. تا آن روز همه نوع عیش و نوش و خوش گذرانی را تجربه کرده بودم؛ اما حس می کردم این یک چیز دیگر است...

گروهی زن و مرد برهنه و مست که توی کوچه و خیابان می رقصند و می رقصند و همه فقط به دنبال لذت بیشتر می گردند...

 

بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه: ۱۶۰۰۰تومان
#سفارش از طریق👇
sefaresh_namaktab@

 

میخوایم این کتاب زیبا رو در شب های قدر بین جوونا پخش کنیم
از قافله خیر جا نمونی، هر کس به اندازه ی کَرَمِش😍

شماره کارت نذورات: 5041721039933271

 

 

دانلود کلیپ "تولد در لس آنجلس" از آپارات نمکتاب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۲۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تو را خانه ای هست

تو را خانه ای هست: داستان زندگی شیخ بهایی عالم بزرگ تشیع

تو را خانه ای هست: داستان زندگی شیخ بهایی عالم بزرگ تشیع

تو را خانه ای هست : کامران پارسی نژاد

بریده کتاب(۱):

از کلبه خارج شد. شمس الدین محمد مانده بود به دنبال همسرش خارج شود یا عبدالصمد را آرام کند. او را در آغوش گرفت. مادر بازگشت. ظرف را روی زمین گذاشت. بچه ها به داخل ظرف سرک کشیدند. پدر متحیر و آرام خود را به ظرف رساند. سه گلوله برفی درآن بود.
_فرزندانم،این آرد است. پخت آن خیلی طول می کشد. تا من برایتان نان بپزم، شما بخوابید. من بیدارتان میکنم…

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

سعید

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

سعید: نرجس شکوریان فرد

بریده کتاب(۱):

مادر در دلش، اعتقاد داشت به خانواده ی پیامبر؛ به اهل بیت. و الا که توسل و نذر در میان آن ها که اهل سنت بودند چندان رسم نبود.
اما مادر در سال های پیش هم برای حال تب دار دخترش متوسل شده بود به حضرت اباالفضل.
حتی بعضی مسیحی ها هم یک دل دارند که با حسین و ابالفضل مصفا می شود. و یک پنجره فولاد که خیلی ها دخیل بستن به آن را گشایش در کارشان می دانند.

 

بریده کتاب(۲):

ـ سرطان… بدخیم… گسترده… کاری از دست ما برنمی آید.
تمام دنیا با این حرف برای مادر شد یک قطره و ریخت از دستش ودر کویر گم شد! حال و روزی سراسر جانش را گرفت که فقط توانست زانو بزند و دست بر سر بگذارد.

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

 

بریده کتاب(۳):

اشک ریزان نشست بین جمعیت. دلش می خواست گم بشود میان کسانی که با نیتی متفاوت از او، با نگاهی عمیق تر از اندیشه او آمده بودند.
رفت بین مردمی که با بودنشان امید می دادند؛ جای درستی آمده است. صاحب این مسجد باید کسی باشد نه مثل همه، که این همه مشتاق و دلداده دارد، عزیزی که پناه است و این همه پناه خواه سمتش آمده اند. کریمی که با دست خالی به خانه اش آمده اند و خجالتی هم ندارند که نشان دهند دست خالی شان را به آقایشان.

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

بریده کتاب(۴):

اویس شده بود؛ دنبال پیامبر که نه، اما در پی ذریه ی پیامبر می گشت. آن هم دور از شهر و دیار خودش. گفته بودند برو و نمیدانست که پیش چه کسی باید برود. در مذهب آن ها این گونه تعلیم داده نشده بود. اما مادر به خوابش و نوایی که شنیده و آن چه که دیده بود، ایمان داشت.

 

دستگیری,امام مهدی,امام زمان
 
راه دنیا,آغاز و پایان
 
گریه,آغوش,اشک
 
امام رضا,مشهد الرضا,شب
ابالفضل,با صفا
 
پنجره فولاد,گشایش کار
دخیل بستن,پنجره فولاد
شهادت,زیبایی زندگی از دست می رفت
شهادت,زیبایی زندگی

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

حرف های آبدار

حرف های آبدار: مجموعه ای از قصه های طنز و پندآموز با زبانی ساده و روان از کتاب لطائف والطوائف

 

حرف های آبدار: مجموعه ای از قصه های طنز و پندآموز با زبانی ساده و روان از کتاب لطائف والطوائف

 

حرف های آبدار : نسترن عنبری، عهد مانا

بریده کتاب(۱):

راستی نگفتی نامت چیست؟
آبنوش! چی؟آبنوش؟چه اسم عجیبی!نام پدرت چیست؟
پدرم مرحوم شده. اسمش آبخیز بود. مرد بازهم با تعجب آبنوش را نگاه کرد. اسم مادرت چیه؟
_آبناز!
مرد ابرو بالا داد و گفت: جل الخالق!چه اسمهایی!
آبنوش که می خواست تعجب مرد را بیشتر کند، گفت: اسم برادرم آبچهر است. اسم خواهرم آبشاد. اسم مادربزرگم هم دریا…
با این حرف، مرد یکدفعه برگشت و…

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۵۹ ب.ظ

امام من

امام من : نرجس شکوریان فرد
امام من: داستان هایی کوتاه و جذاب برای آشنایی بیشتر با امام عصرمان و پاسخگویی به بسیاری از شبهات با جملاتی دلنشین

امام من: داستان هایی کوتاه و جذاب برای آشنایی بیشتر با امام عصرمان و پاسخگویی به بسیاری از شبهات با جملاتی دلنشین

معرفی:

من برای امام هستم، امام سایه سر من است.
من باید در کنار امام باشم تا امام در عالم حاکم باشد… محبت امام، شناختن امام، کمک به امام، عقل را رشد می دهد، دل را آرام می کند…
زندگی رضایت بخش یعنی با امام …
امام من …

 

*****

مجنون نشسته بود کنار دریا، روی شنهای ساحل ... مینوشت: لیلی.
با انگشتانش شنها را خط میانداخت: لیلی!
آب میآمد روی شنها را میپوشاند، وقتی که برمیگشت سمت دریا اسم لیلی پاک شده بود.
مجنون دوباره انگشت میکشید روی شنها و مینوشت: لیلی...
آب هجوم میآورد سمت ساحل و نام لیلی را پاک میکرد.. کسی او را دید. کارش را که دائم تکرار میکرد...
کسی پیش رفت و گفت: چرا این کار بیهوده را میکنی؟
مجنون نگاهش کرد. عمیق در چشمانش زل زد. چیزی ندید.. آن مرد هیچ نداشت... مجنون اما لب زد:
گر میسر نیست ما را کام او   عشقبازی میکنیم با نام او
حیات مجنون به همین بود: یاد لیلی

 

دانلود کلیپ " امام من" از آپارات نمکتاب

 

عکس نوشته ها و عکس هنری کتاب امام من را از اینجا می توانید مشاهده کنید

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۵۹
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۸، ۱۲:۱۳ ب.ظ

معرفی کتابهای یک نویسنده ی خلاق

 

 

معرفی کتابهای یک نویسنده ی #خلاق

#نرجس_شکوریان_فرد
 #عهد_مانا

👌جوان و نوجوان با خواندن این کتاب ها پاسخ بسیاری از سوالات و شبهاتی که به سراغش میاد و آزارش میده رو میگیره...
#پدر
 #مادر
#سو_من_سه
#از_کدام_سو
#هوای_من
#رنج_مقدس
#اپلای
#از_او
دانلود از آپارات نمکتاب👇
https://www.aparat.com/namaktab

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۱۳
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

گریه های مسیح

گریه های مسیح : مجید پور ولی کلشتری

معرفی:

افسر جوان اداره پلیس است در انگلستان..
وارد یک پرونده مخوف جنایی میشود..
و در میانه ی این هیجان‌ و‌تنش، کسی..دلش را میرباید..
و‌حرف های پیرمردی دوست داشتنی،..هوش از سرش می پراند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فرشته ای در برهوت

فرشته ای در برهوت : مجید پورولی کلشتری

معرفی:

دانشجویی که دربین تمااااااااام دخترهای مسلمان دانشگاه.. عاشق یک دختر سنی میشود!.. و سختی کار وقتی بالا میگیرد که میفهمد برای خواستگاری.. باید به یک روستای بسیاااااار دور و البته نا آشنا برود!!.. و تازه در آن روستاست که میفهمد برای بله گرفتن از عروس باید..

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۷، ۱۱:۰۲ ق.ظ

پدر

پویش کشوری کتاب پدر

کتاب پدر : کتابی با داستان های بسیار جذاب و جملاتی ناب برای تحول در احساس و فکر و ساختن زندگی مان

📚 کتاب : #پدر
📝 نویسنده : #نرجس_شکوریان_فرد
🗂 نشر : #عهدمانا
✨موضوع: #جوان_اهل_بیت
#امام_علی علیه السلام

پدر سایه‌ی سر است...
خصوصا این‌که پدر،
علی باشد...
همسر فاطمه...
من فرزند علی، امیرمومنان هستم....

 

دانلود کلیپ "پدر" از آپارات نمکتاب

 

 

کتاب پدر : کتابی با داستان های بسیار جذاب و جملاتی ناب برای تحول در احساس و فکر و ساختن زندگی مان

معرفی:

ستون خانه را…
«محکم ترین» جزء خانه می سازند..
تا هر کجا خواست فرو بریزد…
به ستون تکیه کند..
و بایستد..
هرجا خواستی بشکنی..
یاد «پدرت» بیفت..
که سالها قبل از توآمده است..
تا پناه سختی های روزگارت باشد..
واین کتاب..
حکایت «پدرانه هاست»..
تا تکیه کنی..
تا بایستی..

توضیحی مختصر:

از بین ۲۰۰۰۰ کتابی که مطالعه کرده بودیم، این کتاب جزو کتاب های منحصر به فرد بود،
کم حجم است، قلم و نوشتارش ذهنت را با خود انقدر همراه می کند که پس از بستن کتاب، فکرت را لای کتاب جا خواهی گذاشت.
من فکر میکنم این کتاب برای زیبا زندگی کردن نوشته شده…
آن را در ۳۰۰ مدرسه راهنمایی و دبیرستان به دانش آموزان معرفی نمودیم،
استقبال دانش آموزان بی نظیر بود ، تعداد زیادی این کتاب را خریدند و حتی بین دوستان و فامیل هایشان دست به دست شد و تعدادی زیادی آن را خواندند و عجیب اینکه همین نوجوانان که در عصر کلیپ و فیلم و بازی رایانه ای زندگی می کنند از ما می خواستند که کتاب های دیگری شبیه همین کتاب به آن ها معرفی کنیم.
در عرض ۳ ماهی که از چاپ آن می گذرد تقریبا ۱۵۰۰۰ نسخه از آن بفروش رفته،
این کتاب را باید بارها خواند و از تبلیغ و توضیح آن به دیگران دریغ نکرد،
دوستان خوش ذوق ما کلیپ و عکس هنری و عکس نوشته های زیبایی از آن تهیه کردند که آنها را در اختیارتان قرارمی دهیم

 

 

 

و اما لپ مطلب:

حیف است کتابی که انقدر می تواند در عمق جان انسان بنشیند و اثرگذار باشد تبلیغ نکنیم،
این فرصت یک ماهه پویش را دریابید
کلیپ، عکس نوشته، عکس هنری و بریده های زیبای این کتاب را برای بهترین دوستانتان ارسال کنید،
اگر به کسی هدیه می دهید سعی کنید این کتاب زیبا و معنوی را هم تقدیم کنید،
آن را. وی میز خانه تان بگذارید و به برادر و خواهر و مادر پدرتان توصیه کنید که بخوانند،
حتی اگر پرشور و نشاط هستید حتما این کتاب خاص و ویژه را به آشنایان و دوستان در فضای مجازی و مدرسه یا محله ، محل کار و … معرفی کنید و درصورت درخواست کتاب را برایشان تهیه کنید،
عکس هنری کتاب را روی پروفایلتان بگذارید و…

خب حالا میریم که داشته باشیم تعدادی بریده دلچسب:

بریده کتاب(۱):

دل خسته را می‌گویم که همه‌ی زار و نزار دنیا را ریخته دور و حالا دل، می‌خواهد، یک کسی را داشته باشد که نورانی باشد؛ سرعت نور حضورش و قدرت تابش وجودش، وجود را روشن کند، ذهن را آرام کند، تپش قلب را منظم کند، اشک چشم را راه بیندازید و…

بریده کتاب(۲):

وقتی که اول ورودی کنار در می ایستی و مقابلت او است. فقط یک جمله می‌توانی زمزمه کنی:
-السلام علیک یا بابا، السلام علیک یا علی.

بریده کتاب(۳):

افتخار سکونت سه روزه در خانه‌ی خدا نصیب علی و مادر‌علی‌(ع) شد.
و این احترام هنوز باقی است. از تولد علی (ع) تا سه روز همه می‌توانند خانه‌نشین مساجد بشوند. یک فلسفه‌ی اعتکاف، قدرشناسی مقام امیرالمومنین است.

بریده کتاب(۴):

مگر پسر عمویت نمی‌گوید حبیب خداست و از طرف او آمده؟ پس چرا از خدا نمی‌خواهد فقر و نداری تان تمام شود؟ علی(ع) سکوت را شکست: خدا بندگانی دارد که اگر از خدا بخواهند دیوار را برایشان طلا می‌کند.
مرد یهودی در چشمان علی(ع) حقیقتی دیگر می‌دید. نگاهش از چشمان او به دیوار رسید؛ دیوار طلا شده‌بود و می‌درخشید.

بریده کتاب(۵):

وقتی خواستند از جلسه بیرون بروند، امام دوباره سخن‌گو را خواست و از او بیعت گرفت.
باز برای سومین‌بار…
سخن‌گو گفت:
ای امیرالمومنین، به خدا سوگند، ندیدم با کسی مثل من برخورد کنی. فرمود: من زندگی و سعادت تو را می‌خواهم؛ تو کشته شدن من را.
سخن‌گو متحیر شد.
ابن ملجم‌مرادی… همان بهترین اهل یمن، همان مبارز و جانباز جنگ صفین، همان که علی(ع) برای نماز صبح بیدارش کرد.

بریده کتاب(۶):

تکبر ریشه‌ی ریزش است.
خودت را ببینی و معلومات را، خودت را ببینی و عبادتت را، خودت را ببینی و توانمندی‌هایت را… مقابل امامت هم خواهی ایستاد.
خدا را که همه چیز بببینی، خودت می‌شوی محور.

عکس نوشته کتاب پدر

عکس نوشته کتاب پدر

عکس نوشته کتاب پدر

 

 
دفاع از حریم کوچک و بزرگ نمی شناسد…
آنقدر شخصیت زینب بزرگ است که می شود زینب کبری(ع)
علی وار بار آینده را به دوش بکش…
ضعف خودت را ببین قوت و قدرت خدا پیداست.
تاریخ نباید تکرار شود.
خدا به احترام قدومش دیوار خانه اش را شکافت…
تکبرریشه ریزش است.
حسرت ندارد! در خانه ی اهل بیت به روی همه باز است.
دنیایت را روی هوست نبند، که اگر کم و زیاد شود به زانو درمی آیی..
با خدا باش پیروز باش…
روزی تان را ازدست پدر عالم بگیرید.
مسلمان شده ای مبارک باشد. زبانی اما کافی نیست، دلی هم کافی نیست، عرصه ی عمل صالح، عرصه ی اثبات تسلیم تو مقابل خداست.
مثل سلمان باش، پا جای پای امام بگذار همه ی خودت را فدای امام کن…رشد می کنی!

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۰۲
نمکتاب ...
جمعه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

چای خوش عطر پیرمرد

چای خوش عطر پیرمرد: زندگینامه یک انسان خاص. نامش به گوشتان آشناست.

چای خوش عطر پیرمرد: زندگینامه یک انسان خاص. نامش به گوشتان آشناست.

چای خوش عطر پیرمرد : سیدسعید هاشمی

 

بریده کتاب:

قطار با صدای تلق و تلوق بلندی در حال حرکت به سمت استامبول بود. مدرس خسته شد. عبا و قبایش را درآورد و سراغ اثاثیه اش در واگن رفت. منقل را برداشت و مقداری زغال در آن ریخت. در گوشه ی واگن منقل را روشن کرد. نگهبان ها با تعجب کارهای او را نگاه می کردند و حرفی نمیزدند.


رییس نگهبان ها به ترکی به یکی از سربازهایش گفت:”این ها قهوه چی هم همراه خودشان آورده اند.”
مدرس زغال ها را روشن کرد و قوری را روی آن گذاشت تا آبش جوش بیاید. با لبخند به مترجمش امیر خیزی گفت:”الان چای آماده می شود”.
مدرس چند پیاله چای ریخت و به امیر خیزی و همراهانش داد. چند پیاله چای هم به نگهبان ها داد.
نگهبان ها با تعجب چای را می گرفتند و تشکر می کردند برای خودش هم چای ریخت و شروع به خوردن کرد. خوردن چای که تمام شد رییس آنها به ترکی به یکی از نگهبان ها گفت:”این قهوه چی چه چای خوش عطری دم کرده! تا به حال چنین چایی نخورده بودم!


“وقتی به استامبول رسیدند رییس نگهبان ها جلو آمد دست در جیبش کرد و به ترکی به امیر خیزی گفت:”این پول را بگیرید و به قهوه چی بدهید، ما مایل نیستیم که به او ضرری برسد.
“امیر خیزی تعجب کرد با خودش فکر کرد: “کدام قهوه چی؟ ما که این جا قهوه چی نداریم.”کمی که فکر کرد، فهمید منظور این نگهبان مدرس است.خنده ای کرد و گفت این آقا که قهوه چی نیست!

 

عکس پروفایل خاص, عکس نوشته جذاب

 

عکسنوشته بسیار زیبا از کتاب چای خوش عطر پیرمرد

هنر انجام وظیفه است. هنر این است که وظیفه ات را انجام دهی.
 


قهوه چی متفاوت این قهوه چی چه چای خوش عطری دم کرده…
 

قناعت از همه بیشتر کار می کند و اندازه بقیه پول می گیرد.
 

منت کشی از مردم!!!! نزد من کشیدن صخره ها و سنگ های سخت کوه،
بهتر از منت کشیدن از مردم زمان است.

 

اگر سختی نکشید زندگی برایتان سخت می شود. اگر سختی نکشید، زندگی برایتان سخت می شود.

 

گفتن حقیقت گفتن حقیقت و امضا کردن آن، پول نمی خواهد.

 

کار عار نیست، برای هیچ کس! کار برای هیچ کس عار نیست، کار جوهر زندگی است.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...