نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سه شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

گزیده اشعار قیصر امین پور

گزیده اشعار قیصر امین پور: مجموعه ای زیبا برای طراوت روح

گزیده اشعار قیصر امین پور: مجموعه ای زیبا برای طراوت روح

گزیده اشعار قیصر امین­ پور ، انتشارات مروارید

معرفی:

یک مجموعه جمع و جور از مجموعه های پراکنده مرحوم قیصر امین پور که می تواند روح شما را تر و تازه و پاکیزه و پر نشاط نگه دارد.
می تواند به شما امید، و به تفکراتتان بال و پر بدهد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

گل فروش مسلمان

گل فروش مسلمان : مجموعه شعر سپید و سفید

گل فروش مسلمان : مجموعه شعر سپید و سفید

گل فروش مسلمان ، نویسنده مجید سعدآبادی، انتشارات شهرستان ادب

بریده ای از کتاب:

می دانم شب ها را بیشتر دوست داری

دوست داری خورشید هرگز طلوع نکند.

و نبینی

چهره ی کثیف مردانی که

تنها روسری خواهرت را

برای پاک کردن کفش هایشان برداشتند.

می خواهی صبح دیگر نیاید.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۶ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ب.ظ

در جستجوی خواهر

در جستجوی خواهر: داستان دخترکی جسور و بی باک

در جستجوی خواهر: داستان دخترکی جسور و بی باک

در جستجوی خواهر: نویسنده غلام محمدپور

معرفی:

این کتاب داستان دختری است زیبا با چارقدی گل گلی بر سر، سوار بر اسب و خنجری در پر شالش که از قتل و تجاوز و بی رحمی مغول به سوی گل های پاک دشت ها می گریزد.

بریده ای از کتاب(۱):

خان زیر لب زمزمه می کند :خدا نگهدارت ،زهرا مانند فرشته ای در میان گرد و غبار صحرا می تازد واز نظر ها دور می شود.

بریده ای از کتاب(۲):

خان به دختر چشم می دوزد ودر دل فکر می کند حتی قولان زن زیبایش هم در زیبایی به پای او نمی رسد .مرد مغول می گوید :این دختر اسب چموشی است که من از مهار آن عاجزمانده ام .

بریده ای از کتاب(۳):

یک لحظه چشمش به خانه که در حال سوختن بود می افتد و درهمان حال صدای دخترش در گوشش طنین می اندازدو زهرا میبیند که روی زمین کشیده می شود.

سرباز مغولی دست او را گرفته و به زور اورا روی زمین می کشد.احساس می کند به مرز ناتوانی رسیده است.بی اختیار فریاد می زند زهرا،از جا بلند می شود دخترم را کجا می برید نامردها،نانجیب ها،اسب ها دور می شوند درحالیکه احساس می کند قطعه ای از وجودش کنده می شود.

بریده ای از کتاب(۴):

او حالا میان ۵سوار نیرومند (برادرانش)که حلقه هایی از عشق هستند احساس آرامش . رویش دوباره می کند وبه غنچه های سرباز کرده ی صحرا لبخند می زند و گاه زیر لب زمزمه می کند«من خیلی خوشحالم . خوش بخت…من دوباره زنده می شوم،هیچ وقت نمی توانستم بهتر از این از خدا خواسته باشم.من خوشبخت ترین دختر روی زمینم»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۷ ، ۱۹:۰۷
نمکتاب ...
جمعه, ۹ آذر ۱۳۹۷، ۰۳:۱۷ ب.ظ

بهانه بودن

بهانه بودن: دل نوشته هایی به رنگ باران

بهانه بودن: دل نوشته هایی به رنگ باران

بهانه بودن ، نویسنده: محسن عباسی ولدی

بریده ای از کتاب:
آقا !
من تو را نمی خواهم که بیایی و دنیایم را آباد کنی.
من می خواهم تا تو باشی تا بهانه ای برای بودنم داشته باشم.
اگر تو نبودی، بهشت هم که پا به دنیا می گذاشت، باز هم دنیا جهنمی سوزان و سیاه یود.
من وجود تو را برای خودم اینگونه ثابت کرده ام:
چون دوست دارم زنده بمانم، پس او هست که من شوق ماندن دارم و هیچ دلیلی بیش از این به دلم نمی نشیند.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۵:۱۷
نمکتاب ...

برای دانلود بنر با کیفیت روی عکس کلیک کنید.

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۷ ، ۱۰:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۰ ب.ظ

بنر همایش

رای دانلود فایل ها در کیفیت اصلی روی عکس کلیک کنید.

 
بنر جلوی میز سخنران

 

 


 

 

 
 
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۷ ، ۱۹:۴۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲ آذر ۱۳۹۷، ۰۴:۳۳ ب.ظ

مرتضی مطهری

کتاب مرتضی مطهری : معلمی متفاوت و عالمی پر دغدغه، مطهری را با این کتاب خیلی دقیق بشناسید.

کتاب مرتضی مطهری : معلمی متفاوت و عالمی پر دغدغه، مطهری را با این کتاب خیلی دقیق بشناسید.

کتاب مرتضی مطهری ، نشر میراث اهل قلم

معرفی: یه خورده به خودت تکان بده، نترس لاغر نمی شی
آدم بزرگ شدن نیاز به همین تکان های کم داره.
این کتاب داستان یک بزرگ است که می شود برای ما الگو باشد

بریده ای از کتاب:
برای امتحان شفاهی استادی دانشکده رفته بود .
ممتحن کتاب را باز کرد و بحثی را مطرح کرد . مرتضی شروع کردبه توضیح، بحث از اشارات کشید به اسفار ملاصدرا .
ممتحن متعجب نگاهش کرد و گفت : صبرکن ! صبرکن ! از بیست که بالاتر نداریم بیا بیست! حالا ادامه بده تا استفاده کنیم . جاها عوض شده بود! استاد شاگرد بود و شاگرد استاد. (ص ۱۸)

۲ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۷ ، ۱۶:۳۳
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۴۷ ب.ظ

قبله مایل به تو

قبله مایل به تو : شعرهای از جنس آب

قبله مایل به تو : شعرهای از جنس آب

قبله مایل به تو ، نویسنده: سید حمید رضا برقعی
بریده ای از کتاب(۱):
من به لطف نگاهت ای باران سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هر بار از- سمت باب الجواد می آیم (صفحه۵۲)

بریده ای از کتاب(۲):
داشتم کنج حرم،جامعه را می خواندم- برگ در برگ مفاتیح پر از شبنم شد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت- یک قدم مانده به او،کار جهان مبهم شد.. ( صفحه۲۵)

بریده ای از کتاب(۳):
با همین چشم های خودم دیدم فزیر باران بی امان بانو.. -در حرم قطره قطره می افتاد،آسمان روی آسمان بانو
باز هم مثل کودکی هرسو…می روم در رواق تو در تو -دفترم دشت و واژه ها آهو..گفتم آهو ناگهان بانو..
شاعری در قطار قم مشهد..چای می خورد و زیر لب می گفت -شک ندارم که زندگی یعنی طعم سوهان و زعفران بانو (صفحه۲۶)

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۷ ، ۲۰:۴۷
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

هدیه ولنتاین

هدیه ولنتاین : داستان هایی جذاب و خواندنی

هدیه ولنتاین : داستان هایی جذاب و خواندنی

هدیه ولنتاین ، نویسنده سارا عرفانی
معرفی: همیشه نگاه ها به دنیا یکیست، تکراری و خسته کننده.
اما اگر بخواهی می توانی همه اتفاقات اطرافت را متفاوت ببینی، یک جور دیگر تجربه کنی و این شیرینی لذت بخش را در درونت جاری کنی…

بریده ای از کتاب(۱):
سیگاری گوشه ی لبم می ذارم و روشنش می کنم . تازه یاد گرفته ام که موقع رانندگی سیگار بکشم .
سیگار رو با دو انگشت گرفتی و اون رو با پشت دست دیگرت خاموش کردی . پریدم . از دستت کشیدمش و داد زدم : چه کار می کنی احمق ؟ پشت دستت رو که قرمز شده و سوخته بود ، آروم نوازش کردم .
گفتی : هر دفعه که بکشی ، اینطوری خاموشش می کنیم . قبوله ؟ گفتم : اصلا تهدید خوبی نیست برای اینکه نخواهی بکشم . قبول کن که روش درستی نبود . ولی من دیگه هیچ وقت…
یه ماشین می پیچه جلوی من و با سرعت زیاد، دور می شه .
اگه تو نبودی دنبالش می کردم و زشتی کارش رو نشونش می دادم . اما این دفعه به خاطر تو می بخشمش… به خاطر تو !

بریده ای از کتاب(۲):
صدای باز شدن در پارکینگ را که شنید، با سرعت صفحه هایی را که باز بودند، بست و از اینترنت بیرون آمد. کابل مودم را جدا کرد و به طرف اتاقش دوید.
از مدرسه که آمده بود، جلوی در خانه ی همسایه طبقه ی اول، کمی این پا و آن پا کرده بود.
شک داشت؛ اگر به مامان یا بابا حرفی می زدند خیلی برایش بد می شد. از طرفی نمی توانست اینترنت را بی خیال شود. زنگ زده بود و وقتی دختر همسایه در را باز کرده بود، مثل روزهای قبل، کابل مودم را برای یکی دو ساعت قرض گرفته بود.
هر روز با خودش می گفت: «امروز دیگه آخرین باره، فردا نمی گیرم.» اما وقتی وارد راهرو می شد و چشمش به در خانه ی همسایه می افتاد، وسوسه می شد که ایمیل هایش را چک کند و چند دقیقه ای با دوستانش گپ بزند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۰۰ ب.ظ

دختران به عفاف روی می آورند

دختران به عفاف روی می آورند: کتابی درباره انقلاب دختران آمریکایی با پشتوانه ۱۰۰ مصاحبه عمیق با دختران و زنان جوانِ امروز آمریکا

دختران به عفاف روی می آورند: کتابی درباره انقلاب دختران آمریکایی با پشتوانه ۱۰۰ مصاحبه عمیق با دختران و زنان جوانِ امروز آمریکا

دختران به عفاف روی می آورند ، نوشته وندی شلیت و نانسی دموس
معرفی:
وندی شلیت در کتاب «دختران به عفاف روی می آورند» سعی دارد ضمن مرور آنچه در حال حاضر در آمریکا در زمینه دختران و زنان رخ داده است، تصویر روشنی از ترویج بی بندوباری و آزادی جنسی که خواسته موج سوم فمینیسم است، ارائه کند و توضیح دهد که چگونه نسل جدیدی در آمریکا در حال شکل گیری است که خواسته هایش با گذشتگان متفاوت است،
نسلی که از این آزادی های بی حد و حصر به ستوه آمده و می خواهد طعم شیرین فطرت را دوباره بچشند.
سفرهای مختلف و مصاحبه های مکرر خانم وندی شلیت، خواننده را به این سمت سوق می دهد که گویی دختران امروز آمریکا با شورش های پراکنده می خواهند چیزی نباشند که والدینشان بوده اند. آن ها می خواهند سبک زندگی و نوع پوشش خود را تغییر دهند. آن ها در تلاشند باخویشتنداری، زندگی عاقلانه و عفیفانه ای را در پیش گیرند و روابط جنسی را تا شروع زندگی دایمی به تعویق بیندازند.
او می گوید: «در این کتاب از بیش از ۱۰۰ مصاحبه عمیق با دختران و زنان جوانِ ۱۲ تا ۲۵ ساله، ۱۵ مصاحبه با مردان جوان و بیش از ۳۰۰۰ ایمیل رد و بدل شده با جوانانی که بوسیله ایمیل یا سایتم با آن ها در ارتباط بودم، کمک گرفتم. هم چنین با مشاوران، روانپزشکان و جامعه شناسانی از سراسر آمریکا صحبت کردم، در کنگره هایی پیرامون خویشتن داری در لس آنجلس و واشنگتن دی سی شرکت کردم و از یک دبیرستان در جزیره لانگ (جنوب شرق نیویورک) که برنامه مجلس رقص پایان سال خود را لغو کرده بود، دیدن کردم.»

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...