نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۹ ب.ظ

فصل جوانی

کتاب فصل جوانی : چه فصلی ست فصل جوانی...چه پر باد است سر این جوان...

کتاب فصل جوانی : چه فصلی ست فصل جوانی…چه پر باد است سر این جوان…

 

کتاب فصل جوانی : قاسمعلی فراست، نشر عصر داستان

معرفی:

هر فصلی از زندگی شرایط خاص خودش را دارد. پسر باشی، پر انرژی باشی، جوان و سرحال باشی و آن وقت اگر مانعی مقابلت نباشد چنان می تازی که حتی شاید سرت را هم به باد بدهی.
این کتاب فصل های جوانی کردن یک پسر است. و شاید بتوان گفت نتیجه جوانی + عشق موتور

خلاصه:

شاگرد اول دبیرستان و عشق موتور محل، چه می‌خواست و چه شد! اول به عشق موتور ۲۵۰ از همه چیزش گذشت و به جبهه آمد فقط به خاطر موتورسواری اما نگرش‌ها و ارزش‌ها و باورهایش در مدت سه ماه چنان تغییر کرد که گویی سال‌ها در محضر اساتید عرفان و دین درس آموخته است یکی از عوامل این تحول عمیق او آشنایی با شهید دکتر مصطفی چمران بود.

بریده کتاب(۱):

جیم می شوم و به کوچه که می پیچم گاز آواز را می گیرم” بیا بریم شهر، کدام شهر، همان شهری که دلبر ناز داره آی بله…”
– هی ! خر خوان! صدای وحید است. بی خیال. وقتم را می گیرد. باید زودتر به خانه برسم و جایزه ام را نشان مامان بدهم و شیرینی اش را بردم پیش بهادر. بهادر یعنی موتور “تریل ۱۵۰”!بگو”۲۵۰”و…

بریده کتاب(۲):

شتابان پانسمانش را باز می کند و می پرسد: تو فیلمها دیدی چطور دکترها رگ پاره شده را می بندند؟
-آره اما آنها وسیله دارند. ضدعفونی می کنند. زخم بازویش را نگاه می کند و دست چپش را لای زخم می برد و دنبال رگ بریده می گردد و می گوید: در خواب همه اش به رگ پاره ام فکر می کردم و خواب اتاق عمل می دیدم. مصمم دنبال رگ می گردد و می گوید این تنها راه باقیمانده است. آن جور که هی باز کنیم و ببندیم مرگ تدریجیه. بالاخره هرکس خون محدودی دارد. می خندد و خوشحال می گوید بالاخره پیدایش کردم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۳۹
نمکتاب ...
شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۴۹ ب.ظ

شهید عزیز

شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر.

شهید عزیز : خاطراتی آموزنده ودلنشین از شهید مدافع حرم، محمود رادمهر.

 

 

شهید عزیز : مصیب معصومیان، انتشارات شهید کاظمی

بریده کتاب(۱):

می گفت پدر و مادر امامزاده های سیار هستند. هر وقت حاجت دارید، بروید پیششان و عرض حاجت کنید. آنها که دعا کنند، حتما مستجاب می شود. صفحه۹۰

بریده کتاب(۲):

در مأموریت ها وقتی بیکار می شدیم، بیشتر سرمان توی گوشی بود؛ ولی محمود همیشه با خودش کتاب می آورد و مشغول خواندن کتاب می شد. صفحه۹۵

بریده کتاب(۳):

آن روزی که تکفیری ها می خواستند خان طومان را از چنگ ما درآوردند و حمله شدیدی کردند، می شنیدم که محمود پشت بیسیم فریاد می زد”…أین رجبیون؟ أین رجبیون؟ امروز اول ماه رجب هست! بشتابید به سوی دشمن! خدا شما را صدا می زند! ندا فرستاده است! خدا امروز فرشتگانش را به زمین فرستاده است!” رجزهایش همه را به گریه شوق انداخته بود. چنان شور و حماسه‌ای در نیروها ایجاد شده بود که همه سر از پا نشناخته به سمت خط هجوم می بردند. صفحه۱۳۷

بریده کتاب(۴):

مدتی که از شهادت محمود گذشت، مجتبی پیگیری کرد و قرار شد دیداری با مقام معظم رهبری «حفظه الله» داشته باشیم….
خدمت ایشان که رسیدم، نامه ای را که از قبل نوشته بودم، تقدیم ایشان کردم. از ایشان خواسته بودم هیچ کس مانع رفتن فرزندانم به سوریه نشود و آنها بتوانند.
تا جان در بدن دارند از حریم اهل بیت «ع» دفاع کنند. حضرت آقا می‌دانستند محمودم شهید و محمدرضا هم در سوریه مجروح شده،
از من پرسید:«در رضایت بنده هم شرط است؟».
عرض کردم :«من از پسرانم راضی هستم، ان شاءالله شما از آنها راضی باشید!».
مجدداً حضرت آقا فرمودند:«خانم! رضایت من هم شرط است؟»
و در ادامه به فرزندانم اشاره کردند و فرمودند:«اینها ذخایر نظام جمهوری اسلامی هستند و باید به اسلام و نظام جمهوری اسلامی خدمت بکنند.»
دیگر کلامی نداشتم که در مقابل فرمایش ایشان بگویم. یاد سفارشات محمود افتاده بودم که همیشه تأکید داشت تا ما مطیع محض ولایت فقیه باشیم، دیگر اصراری به رفتن فرزندانم به سوریه نداشتم. صفحه۱۶۵

بریده کتاب(۵):

در دیداری که با مقام معظم رهبری «حفظه الله» داشتیم، عکس محمود را به علی دادم که ببرد خدمت حضرت آقا تا با دست مبارکشان پشت عکس را امضا کنند. علی عکس را نزد آقا برد و به آقا عرض کرد:«عکس بابایم را امضا می کنید؟».
آقا با لبخند دلنشینی فرمودند:«بله پسرم!».
و عکس را برداشتند و چند بار آن را نگاه کردند. عکسی بود که محمود با خنده به دوربین نگاه می کرد. آقا بار اول نگاهی به عکس انداختند و لبخندی زدند. بعد عکس را مقداری دورتر بردند و مجدداً لبخند زدند. بار سوم عکس را به چشمان مبارکشان نزدیک کردند و باز هم لبخند دیگری زدند. بعد با دست مبارکشان پشت عکس نوشتند” سلام خدا بر شهید عزیز” و سپس امضا فرمودند. صفحه۱۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۴۹
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۶ ب.ظ

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام : محمدحسین افشاری

معرفی:

انسان های بزرگ وظیفه شناسند و این احساس مسئولیت آنها را از دیگران متفاوت می کند. اگر می خواهی مسئولیت خود را نسبت به دنیای پیرامونت بدانی، رساله ی حقوقی امام، مجموعه ی کاملی را در اختیار تو قرار می دهد.

بریده کتاب:

حق مادرت این است که بدانی او آنگاه که هیچکس حمل کسی را بر دوش خود نمی پذیرفت تو را بر دوش خود پذیرفت و از میوه ی دلش به تو داد. آنگاه که کسی به تو چیزی از خودش نمی داد، با تمام اعضایش از تو مراقبت کرد. او باکی نداشت که خود گرسنه بماند ولی تو را غذا بدهد و نیز خود تشنه بماند ولی تو را سیراب نماید. خود در آفتاب بماند ولی تو را در سایه نگاه دارد ……
حق نیکی کننده به تو این است که از او تشکر نمایی و با نیکویی او را یاد کنی، و با گفتار نیک به او پاسخ گویی و او را با بهترین و پاک ترین دعایی که میان تو و خداست دعا گویی هرگاه چنین کردی از او در آشکار و پنهان سپاس گفته ای ….

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۴۶
نمکتاب ...
سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۰۶:۵۴ ب.ظ

دخترجوان و حقیقت پنهان

دخترجوان و حقیقت پنهان: روایت ازدواجی پر حادثه ولی بسیار شیرین

 

دخترجوان و حقیقت پنهان : حسینعلی عنابستانی، نشر کاتبان

 

معرفی:

سمانه ومصطفی زوج جوانی هستند که در روز ازدواجشان برای مصطفی دعوتنامه ای برای ادامه تحصیل در خارج از کشور می رسد و او چاره ای ندارد جز اینکه همان روز راهی سفر شوداین سفر موجب حوادثی می شود….

 

بریده کتاب:

پس از چند روز فائزه بهترین دوست دوران دبیرستانش را با مصطفی آشناکرد. آن دو با هرنگاه و گفت وشنود بیشتردلباخته هم می شدند زیرا سمانه این هیبت و بزرگواری را در سیمای هیچ مردی ندیده بود ومصطفی این همه نجابت وپاکی را در دختری.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۸ ، ۱۸:۵۴
نمکتاب ...
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۱۵ ب.ظ

چشمه جاری

کتاب چشمه جاری : اطلاعاتی ارزنده در قالب آیات، روایات و حکایات...مشقی برای زندگی

کتاب چشمه جاری : اطلاعاتی ارزنده در قالب آیات، روایات و حکایات…مشقی برای زندگی

 

کتاب چشمه جاری : معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان اوقاف

بریده کتاب(۱):

صاحب سینما دل خوشی از مسجد هدایت نداشت. مشتری های سینما با رونق گرفتن مسجد کم شدند. هر چه برنامه های مسجد بیشتر طرفدار پیدا می کرد، صاحب سینما هم فیلم های مستهجن تری نمایش می داد. بعدها کار به آنجا کشید که صاحب سینما دو هزار تومان به کلانتری رشوه داد تا در مسجد را ببندد؛…. صفحه ۱۳

بریده کتاب(۲):

یک بار جلوی آقا را گرفت و پرسید:« چرا رفتی وسط محله عرق فروش ها نماز می خوانی؟».
آقای طالقانی هم گفت:« مسلمان کردن آدم متدیّن زحمتی ندارد. او خودش نمازش را بهتر از من و شما می خواند. اگر بتوانم پای یکی از این ها را که دور و بر سینما و کاباره پرسه می زند به مسجد باز کنم، کاری انجام داده ام. صفحه۱۴

بریده کتاب(۳):

در آغاز دادگاه خود، با اعلام اینکه دادگاه را به رسمیت نمی شناسد تا پایان محاکمه سکوت اختیار کرد و سرانجام به اشد مجازات یعنی ۱۰ سال زندان محکوم شد. دادگاه تجدید نظر هم تا پایان با سکوت آقا برگزار شد….. صفحه ۴۵

بریده کتاب(۴):

عید را به همه تبریک گفت و فطریه اش را کنار محراب گذاشت، گفت:« من فطریه ام را برای کمک به فلسطینی‌ها می‌دهم و از همه می‌خواهم فطریه ی خود را برای کمک به آنها بدهند.»
در مسجد ولوله افتاد… خیلی ها بیشتر از فطریه شان پول دادند. صفحه53

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۱۵
نمکتاب ...
شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۱ ب.ظ

الگوهای تربیت کودکان

کتاب الگوهای تربیت کودکان : محمدعلی کریمی نیا، نشر پیام مهدی(عج)

خلاصه:

در این کتاب با بررسی برخی نمونه ها، اصول تعلیم و تربیت کودکان را در قالبی جذاب و دلنشین بصورت داستان های عبرت آموزی از سرگذشت دیگران بیان کرده است.
نقش خانواده، نقش وراثت، نقش پدر و مادر و توجه به کودکان یتیم، محبت به فرزندان، آموزش های دینی کودکان و احترام به شخصیت آنان، نقش معلم و تأثیرگذاری عوامل محیطی تشویق و پرهیز از خشونت و … مطالبی است که در این کتاب خواهید خواند.

بریده کتاب(۱):

امام سجاد علیه السلام، می فرماید: حق فرزندت به تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط دارد و بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول تربیت او هستی که او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی.
بافرزندت آنچنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه ی زیبایی جمال اجتماعی او باشد، و بتواند در شئون مختلف زندگی با عزت و آبرومندی زندگی کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۳۱
نمکتاب ...
جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ب.ظ

من برده هستم

من برده هستم : دفتر خاطرات کلوتی، برده ای متفاوت از سایر برده ها.

من برده هستم : دفتر خاطرات کلوتی، برده ای متفاوت از سایر برده ها.

 

من برده هستم : پاتریشیاسی. مک کسیاک، محراب قلم

خلاصه:

کلوتی دختر سیاه پوست ۱۰ـ۱۲ ساله ای که برده است ولی در حین باد زدن خانم ارباب که به پسرش درس می داد خواندن و نوشتن یاد گرفته و خاطراتش را می نویسد.
او تمام ذهنیات و اتفاقات روزمره اش را می نویسد. اگر بفهمند او را به جنوب منتقل می کنند که هیچکس نمی تواند از آنجا فرار کند و همانجا خواهد مرد و یا او را می کشند!
او به هیچکس چیزی نمی گوید تا اینکه با آمدن معلم خصوصی برای فرزند ارباب، او با طرفداران لغو برده داری آشنا می شود وبه آزادی بسیاری از بردگان کمک می کند اما هیچکس نمی فهمد که او در ابن کار دخالت دارد.

بریده کتاب(۱):

باید خیلی دقیق باشم ودر عین حال حواسم جمع باشد که کسی نفهمد، چون اگر اربابم بفهمد حتماً مرا شلاق میزند!
گه گاه شنیده ام ارباب هنلی گفته اگر برده هایش را در حال سواد آموزی ببیند، آن ها را تا حد مرگ کتک میزند و پوستشان را به برده داران در ایالات جنوبی خواهد فروخت.

بریده کتاب(۲):

خانم لیلی، اسپایسی را به طرز وحشیانه کتک زد، فقط برای اینکه یک گلدان کوچولو را شکسته بود اگر بفهمند که من خواندن و نوشتن می دانم، با من چه خواهند کرد؟ این فکر تنم را لرزاند.

بریده کتاب(۳):

با یک چوب روی زمین خاکی نوشتم «م» مثل مادر.
هنوز نوشتنم تمام نشده بود که خاله تی چنان کشیده محکمی به من زد که که اگر میزرا نگرفته بودم، به زمین می افتادم. حتی خانم لیلی هم هیچوقت به این شدت مرا کتک نزده بود!
خاله تی بلافاصله با پاهایش حروف را پاک کرد. کمی بعد بلاخره سرم از گیج رفتن باز ایستاد و برقش از بین رفت. آنچه در چشم های خاله تی دیده می شد ترس بود نه عصبانیت!
با صدایی گرفته پچ پچ کرد:« می دونی چه بلایی سر برده ها می آورند اگر موقع خواندن و نوشتن مچشون رو بگیرن؟؟»

بریده کتاب(۴):

احساس می کرد تحقیر شده است. از این که در مقابل همه شلاق خورده بود، خجالت می کشید. این که او همیشه در سوار کاری برنده می شد، اصلاً کمکی به او نکرد!
سوار کار یا غیر سوار کار، برنده یا بازنده، ارباب هنلی او را مثل همه شلاق زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۲۱ ق.ظ

داستان دو شهر

داستان دو شهر : چه پرتلاطم است زندگی عاشقانه ای که آغازش با انقلاب فرانسه باشد...

داستان دو شهر : چه پرتلاطم است زندگی عاشقانه ای که آغازش با انقلاب فرانسه باشد…

 

داستان دو شهر : چارلز دیکنر، نشر افق

معرفی:

برای خیلی ها جذاب است که بدانند شروع شکل گیری توسعه اروپا چگونه بوده است. این کتاب داستان دختری است که زندگی عاشقانه اش در تلاطم انقلاب فرانسه دچار تلاطم های زیادی می شود…

خلاصه:

داستان انقلاب فرانسه و اتفاقات آن است که چه بکش بکش و قتل و غارت و ظلمی شده است و تمدن اروپا روی خون، سر پا شده است. ولی در قالب زندگی دختری که پدرش ۱۸ سال ظالمانه و بی دلیل در زندان های فرانسه بوده و وقتی آزاد می شود به انگلیس میبردش. آنجا با مردی فرانسوی ازدواج می کند که انقلاب فرانسه اتفاق می افتد و وقتی برای کاری برمی گردند به پایتخت، با توطئه و دسیسه افراد مختلف و به ظلم دامادشان را به گیوتین می سپارند اما…

 

داستان دو شهر : داستان فرانسه قبل از متمدن شدن

 

داستان دو شهر ، اثر چارلز دیکنز

کتاب، داستان دختر زیبایی است که زندگی سختی دارد. پدرش را ندیده چون پدر هجده سال بی هیچ جرمی در زندان های فرانسه سر کرده است. نه فرانسه الان، فرانسه قبل از متمدن شدن. آزاد که می شود می رود انگلیس و دختر پیدایش می کند.
در این میان مردم در تدارک انقلاب فرانسه هستند که رخ می دهد. جوانی زیبا و خوش پوش با دختر ازدواج می کند اما بی دلیل اسیر انقلابیون می شود و در طی یک رفت و برگشت محکوم به مرگ می شود. اسم گیوتین را شنیده اید. یک تیغه بلند و قطور و دراز که از بالا گردن افراد را می زند… .

چند نکته دارد این داستان، یا بهتر بگوییم:  این رمان نویس مشهور در داستان دو شهر چند نکته می خواهد بگوید:

  • قبل از انقلاب فرانسه، اروپا در حالتی بود که داد مردم هوا بود، حاکمان ظالم بی دلیل و با هر دلیلی مردم را به زیر یوغ خودشان کشیده بودند.
  • انقلاب می شود، مردمِ محروم و معترض انقلاب می کنند تا به این ظلم پایان بدهند.
  • بعد از انقلاب فرانسه یا از همان ابتدای انقلاب اتفاق عجیبی رخ می دهد.
  • همان هایی که به ظلم معترض بودند وقتی که روی کار می آیند چنان وحشیانه و بی رحمانه ظلم می کنند که روی همه قاتلین را سفید می کنند.
  • نویسنده نشان می دهد که آدم های پست وقتی به قدرت می رسند مثل سگ هار می شوند. زن و مرد هم ندارد. درنده اند و بی صفت!
  • طرفداران تمدن اروپا قطعا این کتاب و کتاب جان شیفته را نخوانند چون تمام زیر و بمی که کاخ آرزوهایشان را بر آن بنا کرده اند به لرزه می افتد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۲۱
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ۱۰:۰۲ ق.ظ

دیروز بارانی

دیروز بارانی : سیدمهدی شجاعی و مجید مجیدی، نشر نیستان

 

خلاصه:

این کتاب دارای دو داستان است که داستان اول مربوط به دو پسر است که به دلیل مشکلات مالی و … مجبور به کار کردن می‌شوند و کارهای جالبی می‌کنند…
داستان دوم هم داستان یک معلم فداکار است که با رفتار و منش خوبش، اهالی و بچه‌ها را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و آن‌ها را به کتاب علاقه‌مند می‌کند، اتفاقاتی هم در این مسیر می‌افتد … .

بریده کتاب:

  • هاشم : راستی تو مدرسه رفتی؟
  • علی ماشاالله : آره خیلی رفتم.
  • هاشم : خیلی یعنی چند سال ؟
  • علی ماشالله : سالی نرفتم . همین جوری رفتم.
  • هاشم : پس بلدی بخونی؟
  • علی ماشاالله : نه…
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۰۲
نمکتاب ...
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۰۰ ب.ظ

کتاب راهی به آسمان

کتاب راهی به آسمان : حسن محمودی

 

 

معرفی:

چرا باید برای امام زمانمان دعا کنیم؟

بریده کتاب(۱):

عبدالحمید واسطی به امام باقر علیه السلام عرض کرد:
ما در انتظار امر فرج همه زندگی خود را وقف کردیم به گونه ای که برای بعضی از ما مشکلاتی را به همراه داشته است.
امام در پاسخ فرمود:
ای عبدالحمید: آیا گمان می کنی که خداوند راه رهایی را برای آن بنده ای که خود را وقف خداوند کرده باشد قرار نداده است. خداوند رحمت کند بنده ای را که امر ما را زنده دارد.
فکر نمی کنی دعای من و تو می تواند راه گشا باشد در احیای امر اهل بیت و راه را برای زنده کردن امرشان هموار سازد.

بریده کتاب(۲):

پیامبر گرامی (ص) فرمودند:
“کسی که کار خوب برای شما انجام داده آن را تلافی کنید ولی اگر چندی نیافتید…. برای او دعا کنید.”
حالا که تمام نعمتها به واسطه ولی عصر(عج) روزی ما شده است و ما از تلافی آن ها عاجزیم، حداقل می توانیم زبانی بچرخانیم و دعایی برای آن گوهر یگانه بکنیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۰
نمکتاب ...