نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۴۰ ب.ظ

بانوی آبی ها

 

 

 

خلاصه کتاب:
«شهلا ده بزرگی» در سال 1336 در اصفهان متولد شد، ولی پس از مدتی با خانواده به شیراز رفت. او از دوران کودکی و نوجوانی به پرواز و خلبانی علاقمند بود؛ تا این که روزی مدیر دبیرستان‌شان به‌ او اطلاع داد که ‌از شرکت هواپیمایی خواسته‌اند شاگردان ممتاز را برای آزمون ورودی رشتۀ هواپیمایی معرفی کنند. ده بزرگی در میان عدۀ بسیاری امتحان داده و پذیرفته شد. او یکسال فرصت داشت تا با ساختن هواپیماهای مدل، خود را آمادۀ آموزش پرواز کند. او در آزمون‌های مختلف ساخت مدل و حتی پرواز از دیگر مردان پیشی گرفته و به عنوان اولین زن ایرانی در رشتۀ خلبانی مدرک گرفت. با شروع جنگ او در پست‌های مختلف از جمله گشت‌زنی هوایی برای شناسایی دشمن فعالیت می‌کرد. او دو برادر خود را در جنگ تحمیلی از دست داد و برادر سومش نیز به شدت آسیب دید. ده بزرگی با تلاش بسیار توانست دورۀ پرواز با جت را نیز پشت سر بگذارد و اولین زن خلبان جت ایران شود. او پس از جنگ با خلبان دیگری ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. او در زندگی خود نشان داد که می‌توان زن بود و مردانه در میادین مختلف تلاش کرد.

برشی از کتاب:
استاد بلند گفت:کی حاضر است اولین نفر برای پرواز باشد؟
دستش را بالا برد: من
یکی از پسرها گفت: خانم ده بزرگی حالتان بد می شود ها
بدون لبخند نگاهش کرد و گفت:خب شما بفرمایید
_آمادگی ندارم.یعنی می ترسم
 پس اجازه دهید من سوار شم.
هنوز لبخند کمرنگی گوشه ی لبانش بود که ضربه ای سنگین به ساعدش خورد. رو گرداند. استاد با خشم نگاهش می کرد. داغ شد. گر گرفت. سوخت. چرا؟! من که خوب پرواز کردم؟!بغض در گلویش پیچید. نه نباید اشک هایش پایین می‌آمد. باورش نمی‌شد. تا به حال حتی از پدر و مادرش هم کتک نخورده بود. چه رسد به استادش.
- چرا نگاه می کنی؟! یک چیزی هم طلبکاری؟!این چه کاری بود که کردی؟!
- فرمودید بنشین ،نشستم!
- نشستی یا وا رفتی؟!
- استاد؟!
- ساکت. تورا چه به خلبانی! باید بروی خانه ی شوهر، ظرف بشویی،؛ کهنه ی بچه بشویی. تو را چه به خلبان شدن!
خود را محکم گرفته بود. نمی خواست گریه کند. در سرش افکار مختلف مثل ابرها به هم می پیچیدند. همه ی زحماتم به باد رفت. رد شدم، به همین سادگی. حالا جواب پسرها را چه بدهم؟! وای خدای من چقدر خوشحال می شوند.
- پباده شو.
پیاده شد.
- برو سر کلاس تا صدایت کنم. ص33

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۴۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۳۳ ب.ظ

بازی بازوی تربیت

بازی، بازوی تربیت: معرفی ۱۴۰ نوع بازی مناسب کودکان در سنین مختلف

بازی، بازوی تربیت: معرفی ۱۴۰ نوع بازی مناسب کودکان در سنین مختلف

 

بازی، بازوی تربیت : محسن عباسی ولدی، آیین فطرت

 

این کتاب حاوی 140 بازی از دوران نوزادی تا دوران نوجوانی است؛ بازی هایی که در فرهنگ بومی کشورمان ایران رواج داشته؛ اما آرام آرام به دست فراموشی سپرده می شود.

 

چند وقت پیش از این مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نگرانی چندبارۀ خود را از تهاجم فرهنگی غرب ابراز داشته و در همین راستا نسبت به ترویج بازی های سنتی تأکید ورزیدند. ایشان در این دیدار فرمودند: « ما بچّه های خودمان را که اَلَک دولَک بازی میکردند که تحرّک داشت و خوب بود، گرگم به هوا بازی میکردند که کار بسیار خوبی بود و ورزش بود و بازی و سرگرمی بود، یا این چیزی که خط کشی می‌کنند و لی لی می‌کنند - بازی بچّه های ما اینها بود - آورده ایم نشانده ایم پای اینترنت، نه تحرّک جسمی دارند، نه تحرّک روحی دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیله ی طرف مقابل. خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازی هایی که بنده حالا اسم آوردم و ده تا از این قبیل بازی [که ] بین بچّه های ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این ] یکی از کارها است، اینها را ترویج کنید.»

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۳۳
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۱۱ ق.ظ

اینک شوکران 1 (شهید مدق)

اینک شوکران۱ : مریم برادران، روایت فتح

در مورد کتاب
عاشق همدیگه بودن…
اما یکیشون دائم مریض بود و اون یکی دائم پرستار. اینقدر سختی های زندگیشون زیاد بود که آدم فکر میکنه اصلاً جایی برای شیرینی نمی مونه؛ مثل خیلی از ماها که سختی های زندگیمون شیرینی هاش رو محو کرده اما اونها اونقدر شیرین زندگی می‌کردن که ...
این داستان رو حتماً بخونید .

برشی از کتاب
شب سال تحویل بود تنها بودم .سفره انداختم و نشستم سر سفره . آلبوم عکساهان را نگاه کردم . همان جا کنار سفره خوابم برد . ساعت سه و نیم بیدار شدم . یکی می زد به شیشه پنجره ی اتاق . رفتم دم در . در را که باز کردم . یک عروسک پشمالو آمد توی صورتم . یک خرس سفید بود که بین دستهایش یه دسته گل بود . منوچهر آمده بود . نشستیم سر سفره . درکیفش را باز کرد و سوغاتی هایش را که برایم آورده بود درآورد . یک عالمه سنگ پیدا کرده بود به شکل های مختلف . با سوهان و سمباده صافشان کرده بود . رویشان شعر نوشته بود یا اسم من و خودش را کنده بود . ص 25

 

پوستر کتاب اینک شوکران را از اینجا دانلود کنید

پوستر کتاب اینک شوکران مدل 2

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۱۱
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۳۴ ب.ظ

آواز ابابیل

 

 

 


 

آواز ابابیل: داستان مردی که در چهار روز دوبار فرصت زندگی پیدا می کند؛ یک رمان سیاسی متفاوت.

آواز ابابیل: داستان مردی که در چهار روز دوبار فرصت زندگی پیدا می کند؛ یک رمان سیاسی متفاوت.

آواز ابابیل : مجید پورولی کلشتری، شهرستان ادب


 در مورد کتاب
عده ای براساس ارزش ها و اعتقاداتشان زندگی می کنند و عده ای براساس خواسته های دلشان. شاید در برهه ای از زمان شرایط چنان باشد که این دوگروه زندگی شبیه به همی داشته باشند اما غبار شرایط که بخوابد تفاوت ها آشکارمی شود. آواز ابابیل سعی دارد به تصویر بکشد گوشه ای ازاین تفاوت ها را..........

 



برشی از کتاب
ص28و27- یه روز از میون تمام تیر های دنیا یه تیر اومد وخورد به سرم.حافظه ام رو از دست دادم.گذشته ام رفت توی تاریکی این همه سال پیش یه پیرزن کرد عراقی بودم.دو ماه قبل یه تصادف تو نجف همه چی رو به ذهنم برگردوند خودم رو دوباره پیداکردم,اسمم, خاطراتم, خانواده ام,گذشته ام....
-تو تهران کسی رو دارید؟
اومدم دنبال همون آدم ها. وقتی رفتم یه مادرپیر داشتم ویه خواهر.کاش بتونم پیداشون کنم

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۳۴
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۵۴ ب.ظ

انسان 250 ساله




در مورد کتاب
"هر انسانی که ازعقل وحکمت برخوردار باشد،دریک حرکت بلندمدت،تاکتیک ها واختیارهای موضعی خواهد داشت. گاهی ممکن است به عقب نشینی حکیمانه دست بزند، اماهمان عقب نشینی هم ازنظرکسانی که علم وحکمت و هدف داری اورا می دانند،یک حرکت رو به جلومحسوب می شود. با این دید،زندگی امیرالمومنین(ع) بازندگی امام مجتبی(ع) بازندگی حضرت ابی عبدالله(ع) بازندگی هشت امام دیگر-تاسال 260-یک حرکت مستمراست.  این را بنده درآن سال متوجه شدم وبا این دید وارد زندگی آنها شدم. یک باردیگر نگاه کردم و هرچه پیش رفتم این فکر تایید شد."امام خامنه ای(مدظله العالی)


انسان ۲۵۰ ساله : زندگی ائمه از نظر رهبر انقلاب

انسان ۲۵۰ ساله : زندگی ائمه از نظر رهبر انقلاب

برشی از کتاب
در صحنه تعریف معنوی حضرت زهرا(س) وارد نمی‌شویم. لیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم است و آن، جمع بین زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایفش در خانه از یک طرف، و بین وظایف یک انسان مجاهد غیور خستگی‌ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهم بعد از رحلت رسول اکرم (ص) که به مسجد می‌آید و سخنرانی و موضع‌گیری و دفاع می‌کند و حرف می‌زند؛ و یک جهادگر به تمام‌معنا و خستگی‌ناپذیر و محنت‌پذیر و سختی‌تحمل‌کن است، از طرف دیگر. همچنین از جهت سوم، یک عبادت‌گر و بپادارنده نماز در شب‌های تار و قیام‌کننده لله و خاضع و خاشع برای پروردگار است و در محراب عبادت، این زن جوان مانند اولیای کهن الهی  با خدا راز و نیاز و عبادت می‌کند.
بعضی خیال می‌کنند این‌ها با هم منافات دارد. در حالی که از نظر اسلام، این سه چیز با یکدیگر منافات و ضدیت که ندارد، در شخصیت انسان کامل، کمک‌کننده هم است.
ص ۱۰۷، ۱۰۸

پوستر کتاب انسان 250 ساله
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۵۴
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۳۴ ب.ظ

آنا هنوز هم می خندد

 

 

 

 

داستانی دفاع مقدسی اما متفاوت و جذاب: کتاب آنا هنوز هم می خندد

داستانی دفاع مقدسی اما متفاوت و جذاب: کتاب آنا هنوز هم می خندد



در مورد کتاب
دیده ای بعضی ها دراوج غم می خندند و بعضی ها در اوج شادی اشکمی ریزند ؟
وقتی کتاب را می خواندم با چشمان اشکبار می خندیدم و با لبخنداشک می ریختم.
شوری اشکم با شیرینی لبخندم یکی شده بود.



بریده از کتاب
-چشمت چه سالی تخلیه شده؟
-زمان جنگ!
-ببینم...این طرف رو نگاه کن...چشمت رو باید دربیارم!
-خودم میتونم دکتر. اجازه بده.
-بیخود نیس می خاره. زیاد دست کاریش می کنی.
-فقط گاهی وقتا بجای کارت شناسایی ازش استفاده میکنم. درش بیارم دکتر!
-نه عزیز من! کار خودمه... چشمت درد و سوزش هم داره؟
-درد که نه بیشتر می خاره!
-مدل چشمت خیلی قدیمیه!
-پول می خواد مدلش رو ببرم بالا.
-میدونی چیه جناب آقای دارعلی...
-بله!
عصب های چشمت سالم هستن.
-نمی فهمم دکتر.
-اگه تو جنگ چشمت رو تخلیه نکرده بودن، همون موقع می شد پیوندشون زد... داری می خندی؟!
ص21 و
22

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۳۴
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۰۶:۲۶ ب.ظ

آن بیست و سه نفر

کتاب آن بیست و سه نفر: چقدر جذاب و خواندنی است روایت اسارت بیست وسه نوجوان ولی شیرمرد.

کتاب آن بیست و سه نفر: چقدر جذاب و خواندنی است روایت اسارت بیست وسه نوجوان ولی شیرمرد.

 

خلاصه کتاب
این کتاب، از آنجا که در برگیرنده خاطرات و رشادت های نوجوانان رزمنده و مقاومت آنان در اردوگاه های ارتش بعث است، ناگفته بسیاری از دوران اسارت دارد. نویسنده کتاب،که سابقه 15 سال روزنامه نگاری دارد، این کتاب را به شکل روایت داستانی و دارای تعلیق های داستانی بجا، نگاشته است.
آوردن یک عده نوجوان 15 ساله به کاخ صدام و واداشتن آنان به بیان اعترافاتی دروغین مبنی بر اجباری بودن اعزام رزمندگان نوجوان به جبهه های جنگ که می توانست افکار عمومی جهانیان را در جهت خواسته های رژیم بعث عراق تغییر دهد، موضوعی است که این کتاب را بی نظیر می کند.

 

برشی از کتاب
هرچه غیبت منصور طولانی‌تر می شد اضطراب ما هم بیشتر می شد.چند دقیقه بعد در زندان باز شد و منصور در حالی‌که می خندید آمد داخل.پرسیدیم:چی شد منصور؟ گفت:هیچی بابا! یه خانواده عراقی رو کمپلت آوردن زندان. پسر بزرگشون ترسیده بود هی می لرزید و گریه می کرد.سرباز عراقی من رو برد و نشونش داد.یکی زد توی سرش و بهش گفت: گاو گنده! این بچه ی ایرانی دوازده سالشه.نه ماه هست که اسیره. همیشه هم داره می خنده.اونوقت تو با این هیکل خجالت نمی کشی؟ بدون اینکه کسی کتک بزنه دار ی گریه می کنی؟پسره وقتی این رو شنید گریه اش بند اومد!ص330

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۲۶
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۴۸ ق.ظ

امپراطور عشق

امپراطور عشق / بهزاد بهزادپور / نیستان

 

امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب

امپراطور عشق : عاشقانه، واقعی و جذاب



در مورد کتاب

 

چه شاه باشی چه گدا فرقی نمی کنه چون عشق که پیدا بشه دختر شاه و پسر گدارو به هم وصل می کنه و اونوقت...
با هرخط این کتاب قلبت تند میزنه و شوکه میشی
این داستان عشقی است که افسانه نیست

 

برشی از کتاب

صدای رباح شر:  تردید می‌کنی بدبخت؟ آن‌که در خیمه خفته، کنیز توست، مال توست، در اختیار توست. به تو بخشیده‌اند تا کام تلخ خود را مانند دیگر مردان شیرین کنی، در عوض تو تردید می‌کنی؟!
[رباح هم‌چون مار زخم خورده، در خود می‌پیچد و رفته‌رفته چشم‌هایش برق می‌زند.]
صدای رباح شر:  تا امشب پایان نیافته عطش کشنده جوانیت را پایان بده. فقط چند قدم با تو فاصله دارد. بوی تنش را حس نمی‌کنی؟ ممکن است فردا صبح خلیفه پشیمان شود و او را از تو بگیرد. همه که مانند تو ابله نیستند.
[رباح به شدت می‌لرزد و ناگهان با شتاب رو به خیمه کرده و با گام‌های سریع به خیمه نزدیک می‌شود. لب‌‌های کلفتش می‌لرزد و هم‌چنان که گام برمی‌دارد نگاهش وحشی و وحشی‌تر می‌شود. در داخل خیمه حمامه با چشم‌هایی وحشت‌زده به صدای نزدیک شدن پاها گوش می‌دهد و مضطرب چشم‌هایش را بر هم می‌فشرد.]
صدای رباح خیر:  آری احمق مباش، برو به داخل خیمه تا او پیکر زخم خورده‌اش را به آغوش نامردت تف کند. برو و پیکر محتاج رأفتش را به زیر شلاق شهوت خود بگیر. برو و پیکر خالی از عشق او را تصاحب کن.
[رباح در حالی که از درد و عذاب پرپر می‌زند، پشت به خیمه می‌کند، ناگهان صدای رباح شر برمی‌خیزد.]
صدای رباح شر:  رباح عزیزم در چند قدمی تو کسی خفته که شاهزادگان یمن هم تصاحب او را در خواب نمی‌دیدند.

نقد رمان امپراطور عشق: کتابی که قابلیت جهانی شدن دارد.

نقد رمان امپراطور عشق نوشته ی بهزاد بهزاد پور
کتابی که پایانش آغاز یک زندگی ست…( کتابی کم حجم و دوست داشتنی.)
داستانی که قابلیت جهانی شدن دارد و ای کاش به زبان ­های مختلف ترجمه می شد.

جمله معروف: “اگر دین ندارید آزاده باشید”، مبنای تصویرسازی این داستان بلند است.

در زمان ه­ای که دین اسلام نبوده، بشر در توحش زندگی می­ کرده، ثروت و قدرت حرف اول را می­ زده است. کسی که خودش با تمام توان جسمی و جوانیش، غلام دیگری بوده، مقابل دختری پری روی و اشراف­زاده؛ قرار می گیرد و جوانمردی به خرج می­ دهد.

دختر را به عنوان برده به او می ­سپارند.
او زشت­ ترین برده­ هاست و دختر که از زیباترین­ هاست…،
اما او،
مرد است،
جوان است اما فرصت طلب نیست،
حرام زاده نیست،
آزاده است،
اسیر شهوت نیست.
چهره ­اش شب است اما خورشید روز مقابلش زانو می­ زند…

این کتاب تپش قلبی می­ دهد به جوانان

مخصوصا در زمانه­ ی  ما که جوانان اسیر امیال و هوس شده­ اند و قید دین را زده­ اند اما حسین فاطمه تأکید دارد که اگر دین ندارید آزاده باشید.

معنای آزادگی را می­ توانید در کتاب امپراطور عشق به چشم ببینید.

 

 

پوستر کتاب امپراطور عشق 1

پوستر کتاب امپراطور عشق 2

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۴۸
نمکتاب ...
شنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۷، ۱۱:۰۵ ق.ظ

افعی کشی


افعی کشی / مهدی کرد فیروزجایی / کتابستان

 

افعی کشی

افعی کشی


خلاصه داستان:
یکی از اموری که این روز ها بسیاری ا ز مردم را به خود مشغول کرده ، مسأله سحر و جادو و رمالی ودعا نویسی است. این که افرادِ شاخص این حوزه چقدر صادق و درستکار ند واز روش های معتبر علمی و حقیقی پیروی می کنند، نیازمند تحقیق بیشتر است.
در داستان افعی کشی فرشید و فریده زوجی هستند که با مشکلات عدیده ای در زندگی روبرو شده اند که در ریشه یابی مسائل شان سحر و جادویِ دیگران را مؤثر دیده، برای رفع آن نزد پیر بابا، پیر مردی که ظاهرا دارای قدرت باطل کردن این قسم طلسم هاست، می روند.

 اینکه سحر چطور به زندگی این زوج ورود کرده و پیربابا آن را چگونه باطل می کند، را می توانید در رمان افعی کشی بخوانید.


 برشی از کتاب(۱):

زن سر از کشکول برمی دارد و با پشت دست چپ، چشم‌هایش را می مالد و رو به فرشید می گوید: فریده ولت کرده رفته!
فرشید چشم خانه گشاد می کند: درسته، ولی تو از کجا می دونی؟
زن باز سر بر کشکول می برد. لحظه ای نمی گذرد که به صورت خود می زند و می گوید: «اوخ، اوخ». و بعد رو به فرشید می کند: طاقتش رو داری بشنوی؟
فرشید نفس عمیقی می کشد و می گوید: مساله ای نیست. من گرگ بارون دیده ام. الان فقط بگو می تونی کاری کنی که برگرده سر خونه و زندگی ش؟
زن می گوید: دور تا دور خونه ات، چهار گوشش آب جادو ریخته شده
فرشید بر سرش می کوبد و می گوید: درسته! ای خدا؛ من هم می گم جادو شدیم، ولی کسی گوشش بدهکار نیست. این یکی می گه تو بی عرضه ای؛ اون یکی می گه چشم و گوش زنت زیادی باز شده. خدا لعنت کنه اون عوضیو که خونه خرابم کرده.(ص ۲۰)

 

رمان افعی کشی ، نویسنده: مهدی کرد فیروزجایی

این کتاب، داستان زندگی سست شده مردی به نام فرشید است که خانوادگی قید دین را زده اند و سبک زندگی غربی را برگزیده اند.
روابط نامشروع، جادو و خرافات، در گیری های خانوادگی آفاتی است که دامن گیرشان می شود.

فرشید نماد مردانی است که لذت شهوت را بر گزیده اند و چنان در مقابل هوسهای دنیا لنگ انداخته اند که حتی توان اداره یک زندگی سه نفره را با عقل و حساب ندارند . دل و دین را داده اند و دماغ عملی و دستورات ماهواره ای را به جان خریده اند و البته که نه زن می ماند برایشان و نه زندگی . حتی دوستانی از جنس خودشان هم به راحتی سرشان کلاه می گذارند و نادیده شان می گیرند،

 پیربابا دومین شخصیت داستان که مردی است پیچیده در ملافه نازک ظاهر و دروغ .
به اسم دین، دین و دنیای مردم را بر باد می دهد و کلاف سردر گم زندگی ها را با جادو و جنبل گره کور می زند.
والبته عوامی که پی دستورات الهی نروند حتما سوار بر خر مراد شیطان اند و از نا کجا آباد سر در خواهند آورد .

  نویسنده می خواهد فضای سیاه، خیانت بار و کثیف دعا نویس ها و مدعیان جادو و اثرات کار آن ها را بیان کند.
درجامعه امروزما (من به آن سر دنیا کار ندارم) که مردم مسلمان ایرانی باسرعت عجیبی دارند سبک زندگی شان را از روی دست غربی ها کپی برداری می کنند و به جای راه حل های خدا برای زندگی،ازبشر ناتوان طلب راه حل برای مشکلات زندگی شان می کنند، گیرافتادن دردایره خرافه بعید نیست.

هرچند که نویسنده می توانست این داستان پرکشش را با دید وسیع تر و جامع تر و عمیق تری بنویسد و اطلاعات بیشتری به خواننده بدهد و زوایای پنهانی از این قشر و کارهایشان در اختیار خواننده بگذارد، خواندن این کتاب را به خانواده ها توصیه می کنیم.

به هرحال
رمان افعی کشی پرده از جنایتی بر می دارد که دل را مکدر می کند و فکر را مشوش و متاسفانه یکی از حقایقی موجود جامعه ماست که رو به فزونی دارد . مردمانی که رویگردان از تعالیم الهی ، سر گردان در مشکلات، پناهنده به شیاطینی می شوند که جز خدای چیزی در دهان و دستشان نیست .

پس عبرت بگیرید ای صاحبان فکر …

رمان افعی کشی : رمانی برای به تصویر کشیدن فضای سیاه، خیانت بار و کثیف دعانویس ها و مدعیان جادو

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۹۷ ، ۱۱:۰۵
نمکتاب ...
جمعه, ۳ فروردين ۱۳۹۷، ۰۳:۰۲ ب.ظ

سایه شوم

 

سایه شوم

سایه شوم


درباره کتاب:
شاید اکثر افراد نسبت به فرقه‌ی بهائیت هیچ اطلاعی ندارند و تمایلی هم به خواندن در مورد این فرقه اخود نشان ندهند اما، مطالعه‌ی این کتاب می‌تواند حس جدیدی ایجاد کند و زوایای جالب و عجیب زیادی از نوع روابط و تفکر آن‌ها را نشان دهد هک دانستن آن بسیار جذاب است.

خلاصه کتاب :
داستان در مورد دختری است به نام «رها» از یک خانواده بهایی، پسری در همسایگی این خانواده که مسلمان بودند زندیگی می‌کردند به نام «پرویز». پرویز و رها عاشق هم می‌شوند، پرویز بر اعتقادات رها مؤثر واقع می‌شود اما به دلیل اختلاف مذهب روابطشان منجر به ازدواج نمی‌شود. مدت‌ها بعد رها با پسر دیگری که بهائی بود ازدواج می‌کند که راضی از این ازدواج نبوده اما همین ازدواج مسیر زندگی هردوشان را به کلی تغییر می‌دهد.

عکس نوشته های کتاب سایه شوم

عکس نوشته سایه شوم

عکس نوشته های کتاب سایه شوم

عکس نوشته های کتاب سایه شوم نوشته ی مهناز رئوفی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۵:۰۲
نمکتاب ...