نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۱:۱۰ ق.ظ

دختر شینا

 

 

دختر شینا: عاشقانه ای از زمین که وصل به آسمان می شود.

دخترشینا : بهناز ضرابی زاده

معرفی:

عزیز دردونه پدر بود وهروقت حرفی از خواستگار می آمد اخم پدر جواب ردی محکم به همه بود تا اینکه عاشقی دلباخته دختر فراری را همراه دلش می کند و معمای زیبا طرح های دلنشینی بر لحظه های زندگیشان می نشاند …
اگر مشتاقید بدانید، بخوانید…

 

درباره کتاب:


داستان دختری به نام قدم خیر که با به دنیا اومدنش حال پدر مریضش خوبِ خوب میشه و میشه عزیز دردونه پدر.
هر وقت خواستگار براش میومد پدرش قبول نمیکرد. تا اینکه یکی از پسرای فامیل عاشقش میشه، ولی قدم خیر هروقت پسر عاشق رو میدیده پا به فرار میذاشته. قضیه شون شده بود قضیه ی جن و بسم ا...
حالا اگر مشتاقید بدونید عشق اونا به کجا میرسه از صفحه40 به بعد رو حتما بخونید

بریده ای از کتاب:
چند روز بعد از عقد خدیجه زن برادرم من را به خانه شان دعوت کرد.
موقع خواب گفت: قدمخیر برو رختخواب بیار ....
رختخوابها در اتاق تاریکی بود که چراغ نداشت اما نور ضعیف اتاق کناری آن را روشن میکرد ...
وارد اتاق که شدم حس کردم صدایی می اید  میخواستم سکته کنم
گفتم: کیه؟
صمد بود گفت منم نترس. بنشین میخواهم باتو صحبت کنم باز میخواهی فرار کنی؟ گفتم بنشین
گفتم: تو را بخدا خوب نیست الان برادرهایم می آیند. تو را به خدا برو،آبرویم میرود.
گفت: زن برادرهایت میدانند. خدیجه خانم دعوتم کرده، آمده ام که باهم حرف بزنیم. ناسلامتی ماه دیگر عروسیمان است من شده ام جن وتو بسم الله محال است قبل از اینکه حرفهایم را بزنم وحرف دلت را بشنوم پای سفره عقد بیایم ...
فقط بگو دوستم داری یانه؟
جواب ندادم ....
گفت: قدم گفتم دوستم داری یانه؟ اینکه نشد هر وقت مرا میبینی فرار میکنی بگو ببینم کس دیگری را دوست داری؟
گفتم: وای نه نه. جان حاج اقایم نه، من کسی را دوست ندارم  فقط از شما خجالت میکشم
نفس کشید گفت:دوستم داری؟
گفت :میدانم دختر نجیبی هستی ومن این نجابت وحیایت را دوست دارم جان حاج اقایت جوابم را بده دوستم داری؟
اهسته گفتم: بله...
انگار منتظر همین یک کلمه بود گل از گلش شکفت وگفت:
به تو احتیاج دارم تو باید تکیه گاهم باشی...
صفحه 40

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۳۹ ق.ظ

خواب باران

 

کتاب خواب باران : باران زندگی را زلال می کند...هرقدر که گل آلود و کدر شده باشد...

کتاب خواب باران نویسنده: وجیهه سامانی انتشارات: کتابستان

کتاب خواب باران : باران زندگی را زلال می کند…هرقدر که گل آلود و کدر شده باشد…

کتاب خواب باران
نویسنده: وجیهه سامانی
انتشارات: کتابستان

معرفی:

باران خواب ندارد! این آدم ها هستند که خودشان را به خواب می زنند اما باران که خیسشان کند شاید بیدار شوند. مخصوصاً دختر داستان ما که باران زندگیش را جاری کرد. باران محبت

بریده کتاب:

پاک بودن توی محیط امن و سالم، هنر نیست.هنر اینه که آدم تو دل نا پاکی ها، شرافت خودشو حفظ کنه..ص۱۳۶

«باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد»
«گاهی بهشت در دل آتش میسر است»

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۰۶:۳۹
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۰۴ ق.ظ

آن ها



چای می‌نوشم که با غفلت فراموشت کنم

 

 

چای می نوشم ولی از اشک، فنجان پرشده است

 

 

آن ها: مجموعه غزل عارفانه،عاشقانه و آئینی

آن ها: مجموعه غزل عارفانه،عاشقانه و آئینی

بریده ای از کتاب(۱):

ما را کبوترانه وفادار کرده است                          آزاده کرده است و گرفتار کرده است
خوشبخت، آن ولی که گناه نکرده را                      در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما، طمع بخشش تو بود                          ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو، سر فرازم و نزد تو سر به زیر            قربان آن گلی که مرا خوار کرده است.

بریده ای از کتاب(۲):

نا گزیر از سنگرم، بی سرو سامان چون باد!         به”گرفتار رهایی”نتوان گفت آزاد…!
اینکه”مردم”نشناسند تو را، غربت نیست             غربت آن است که”یاران”ببرندت از یاد!
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای….             اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد…!


#فاضل_نظری
#آن_ها

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۰۶:۰۴
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۰۸ ب.ظ

رنج مقدس

رمانی برای زندگی متفاوت: رنج مقدس

رمانی برای زندگی متفاوت: رنج مقدس

رنج مقدس
نرجس شکوریان فرد

عهدمانا


اگر از خواندن رمان­های بی محتوا و معمولی چیزی گیرت نیامده جز خیال­های طولانی بی سرانجام.این رمان لذت بودن های  عاشقانه ، ایستادن پای محبت­های عمیق و زندگی شیرین را برایت ملموس می­کند.




برش از کتاب

حس می کنم که دیگر می توانم قد بکشم،بلند بالا بشوم
فقط باید برای همیشه زیر سایه بمانم
که راه را نشانم بدهد.
دست گیری کند به وقته لغزیدن
پاک کند هنگام آلوده شدن...

 

عاشقانه ای عاقلانه,رمان عاشقانه

 

پوستر کتاب " رنج مقدس" را از اینجا دانلود کنید

5 دقیقه با رمان رنج مقدس را از اینجا بخوانید.

بنر رنج مقدس را از اینجا دانلود کنید.

 

نقد رمان رنج مقدس: رنج مقدس داستان یک زندگی است که بر ریلی، آرام آرام تو را از سر زمین ‌ها عبور می‌دهد.

 

نقد رمان رنج مقدس نوشته ی نرجس شکوریان فرد
رنج مقدس یک رمان نیست، یک زندگی است که بر ریلی آرام آرام تو را از سر زمین ‌ها عبور می‌دهد.

در این مسیر همراهانت را به خوبی به تصویر می‌کشد و تو را در وادی زندگی از تنهایی بیرون می‌آورد.

لیلا شخصیت اول این رمان نماد دختر باوقار و با محبت ایرانی، که سال هاست جایش در رمان و داستان بلند و فیلم‌ های ما خالی بوده است.

و اگر جامع‌ تر بخواهیم بگوییم جای چنین خانواده‌ای در بین رمان های ما خالی بوده است. این سال ها هر چه از زنان ما در محیط خانواده ترسیم می‌شده ، نمادی از زن نادان، فریبنده و بی‌هویت بوده است. اما آنچه که در این کتاب لذت‌بخش است نشستن شخصیت‌ها در قالب‌ها و شاخص‌های درست و دل‌نشین است.

شاید باید گفت نویسنده قید تمام بایدهای تمدن و فرهنگ وارداتی و تعصب و تقیدهای بی پایه‌ی متحجرانه داخلی را زده و (زن و مرد ) را در جایگاه خود نشانده و خانواده‌ای به تصویر کشیده که بی‌نظیر است، اما قطعا دور از دسترس و تنها یک آرزو نیست.

نه گرفتار تقدس زایی شده است و نه گرفتار غرب زدگی‌. هر کدام از شخصیت‌های داستان ممکن‌ الخطا هستند و می‌توانند در مسیری که خودشان می‌خواهند بروند و در مسیر زندگیشان نه بن بستی است و نه آزادی بی عکس‌العمل.
 لیلا دختری که نه با جسمش دلربایی می‌کند و نه عقل کل است، بلکه یک جوان است با معضلات خودش.
شیرین و صحرا هم نماینده‌ی گروهی دیگر با افکار و منشی دیگر…
خلاصه که داستان زندگی لیلا هم شیرین است و هم پر رنج اما یک رنج مقدس .

۱۳ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۰۸
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۵۶ ب.ظ

پسران دوزخ فرزندان قابیل

 

رمانی زیبا و در عین حال پاسخی دندان شکن به داعش و... : پسران دوزخ

رمانی زیبا و در عین حال پاسخی دندان شکن به داعش و… : پسران دوزخ

 

داعش، طالبان­، القاعده. . . چنان سر و صدا راه می­اندازند که گوش عالم را کر می­کند. این رمان با همین چند صفحه داستان جذاب، تو خالی بودن طبل هایشان را برایت روشن می کند و همچنین قدرت و عظمت تو را


دلم می خواست پول داشتم ،این کتاب را دست تمام برادران و خواهرانِ اهل سنتم می دادم.
بعد از تمام شدن کتاب دلم خواست گریه کنم به خاطر #مظلومیت #اسلام بین ما پیروانش.
حتما بخوانید
تا حالا فکر کردید واقعا اهل سنت و شیعه چه تفاوتی باهم دارند؟
یا اینکه داعش از کجا سر و کله اش در آمد؟
این کتاب جواب سوال شماست...

 


برای دانلود با کیفیت کتاب " پسران دوزخ فرزندان قابیل" روی عکس کلیک کنید.


برشی_از_یک_کتاب ✂️
 « این نماز است ام‌جمیل! روزه است! رضای خداست!
این یک اعدام مذهبی است! یک اعدام اعتقادی! تو فقط برای رضای خدا این زن را می‌کُشی!
حتی آن موقع که چاقو را می‌‎گذاری زیر گلویش...
هیچ نباید به عمه حمیرا فکر کنی؛ نه عمه حمیرا و نه هیچ کسِ دیگر... فقط خدا...
عمه حمیرا هم یک بهانه است تا رضایت خدا به دست آید!»

📚 #پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل
✍️ #مجید_پور_ولی_کلشتری

 

عکس نوشته های جذاب کتاب پسران دوزخ فرزندان قابیل

عکس نوشته های جذاب کتاب پسران دوزخ فرزندان قابیل

عکس نوشته های جذاب کتاب پسران دوزخ فرزندان قابیل

قرار است با دست های خودم زنی را بکشم و در سحرگاه پاییزی او را زیر درخت سیب دفن کنم.
کشتن یک آدم خیلی سخت است.
این بزرگ ترین حقیقت کشف ناشده ی دنیاست که قاتل کسی را در یک لحظه
می کشد و خودش را طی سالیان سال!
با دشمن خدا مدارا نکن، ایمانت را قوی و محکم کن و بدان همواره
پیروزی از آن حق است.
عمق عشق,حقیقت عشق
حس می کنم توی عشق باید چیزهای بزرگتری هم وجود داشته باشد،
چیزی بیشتر از شیفته صدای کسی شدن…
توی عقیده باطل تو هر چه قدر معتقدتر باشی گمراه تری
سه: باهاش حرف نزن… حتی یک کلمه. دو: کوچکترین تکونی خورد بهش شلیک کن. یک: در تمام لحظات لوله اسلحه طرفش باشه،سه تا نکته مهم یادت نرود.
یک دریا به خودی خود معجزه نیست! یک فنجان هم به تنهایی معجزه نیست! اما اگر بتوانی از یک فنجان به اندازه یک دریا آب بیرون بکشی این معجزه است.

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۵۶
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۱۸ ب.ظ

پنجشنبه فیروزه ای

 

#پنجشنبه_فیروزه_ای
#سارا_عرفانی

#نیستان



📚 📚 📚
عاشق ها فکر می کنند رنگ آسمان فیروزه ای است،پنجشنبه ها فیروزه ای است. شاید آنها از پشت پنجره ی خاصی آسمان را فیروزه ای دیده اند، شاید پنجره شان فولاد بوده پنجره انداخته اند به شبکه های پنجره و آسمان را دزدیده اند راست می گویند: از پشت پنجره فولاد آسمان عاشقان فیروزه است....

خلاصه ی داستان👇

"پنجشنبه فیروزه‌ای" رروایتی از یک #دانشجو ست که به سادگی مخاطب با آن هم‌ذات پنداری می کند؛ دانشجویی که اهل ادا در آوردن نیست.
رمان وارد رابطه ظریف چند دختر دانشجو می­شود که برای زیارت راهی #مشهد شدند.
نویسنده با زیرکی و در عین حال توجه به جنبه های مختلف، مخاطب را به درون تو در توی ذهن #دختران_جوان_دانشجویی می­برد که  در این سفر همراهند.

این رمان، از لحاظ بیان رویدادهای داستانی اثری به شدت #امروزی است.
 به عبارت ساده­‌تر این رمان در زمره آثار آپارتمانی و لوکس و شبه­ روشنکفرانه است.

#یه_پاراگراف_بی_مقدمه

🔻پدر مریم آرام به شهاب گفت:
«می دونی از صبح تا الان که اینجا نشستم چند نفر از فامیل و دوست و آشنا، پیام دادن که #عکس دخترمو با توی یه لا قبا توی سایت دیدن؟!

احتمالا مادر و خواهر که داری...
پس می فهمی چی میگم.

 حالا مثل بچه آدم بلند شو از جلو چشمم تشریف ببر تا ادبیاتم عوض نشده! »

 

 
 

نقد رمان پنجشنبه فیروزه ای : بیان داستان یک جوانمرد و پرداختن به آرزوها و آسیب های قشر دانشجو

نقد رمان پنجشنبه فیروزه ای ، نویسنده: سارا عرفانی
پنجشنبه هم پایان است، هم آغاز شیرین.
داستان پایان جوانی کردن یک جوان و آغاز زندگی یک جوانمرد.
قهرمان داستان جوانی خوش قد و قامت است.
او به سبک همه امروزی ها برای خودش دنیایی از عشق و موتور و موسیقی و درس ساخته است.
او با یک اتفاق و یک حرکتِ جوانمردانه مسیرش تغییر می‌کند.
نویسنده سعی کرده است در فضای دانشجویی موجود کشور، آرزوها و آسیب های این قشر را با نگاهی واقع گرایانه و دقیق به تصویر بکشد.
از طرفی وضعیت فرهنگی جامعه هم از نگاه تیزبین خانم عرفانی دور نمانده است و مورد نقد و بررسی مختصری قرار گرفته است.


پیام اصلی داستان:
(۱) در این کتاب افراد با اختیار و انتخاب های خودشان، مسیر زندگی و آینده شان را رقم می زنند.
انتخابی که از نوجوانی و جوانی تبلور حرکتی در زندگی افراد پیدا می کند و در طول عمر، خوشبختی و بدبختی فرد را رقم می زند.
(۲) البته، نویسنده عمده وقت و همت خود را روی زندگی جوانی به نام سلمان می گذارد.
او در مسیری حرکت می کند که چندان به خیر نیست. 
اما در جریانی که برایش رقم می خورد در وادی دیگری قدم می گذارد.
وادی که  او را به اوج می رساند و دیگران را هم با خود همراه می کند.

پیام فرعی داستان:
طی طریق از من تا او، از شر تا خیر و از ظلمت به نور مفهوم عمیق این کتاب است.
باز کردن زوایای پنهان روحیات و اخلاق فردی شخصیت ها به کتاب جذابیت خاصی داده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۱۸
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۴۵ ب.ظ

ادواردو

رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا : ادواردو

رمانی واقعی از پسر پولدارترین مرد ایتالیا : ادواردو

📚 کتاب : ادواردو
📝 نویسنده : بهزاد دانشگر
🗂 نشر : عهد مانا


 

دانلود کلیپ از آپارات نمکتاب

داستان تک پسر امپراطوری ایتالیا، مدیر شرکت فیات و فراری،لامبورگینی و مازراتی، مدیر باشگاه یوونتوس در دنیا سر و صدایی به راه انداخت که مجبور شدند برای خلاصی از سر و صدا او را از بالای پلی مرتفع به پایین بیندازند.چرا؟ باید از نگاه ادواردو جهان را ببینی...

 

 

خلاصه کتاب

قصه پسر یکی از ثروتمندان ایتالی است که ثروت هنگفت آن و شهرت و جایگاه آن خانواده زبان زد عام و خاص است. او پسر رئیس شرکت فیات است به طور اتفاقی با قرآن آشنا می شود، مسلمان می شود و بعد از چند سال هم شیعه. کتاب هول مرگ مشکوک و ناگهانی ادواردو می چرخد از دید چهار محقق و مستندساز ایرانی و هم زمان خبرنگار ایتالیایی که از همان اول به گزارش پلیس مبنی بر خودکشی ادواردو شک کرد و دنبال شواهدی در عدم خودکشی اوست. شواهد مبنی بر به قتل رساندن ادواردو می باشد...

 

 

#برشی_از_کتاب ✂️
#ادواردو
می گوید:«وقتی ادواردو آمد توی سفارت ایران همه‌ی کارمندان سفارت هول شدند.
آن‌هایی که ایتالیایی بودندگیج و مبهوت شده بودند. می‌گفتند این ولی عهد ایتالیاست.
این جا چه کار میکند؟
 ادواردو وقتی مذهب شیعه راقبول کرده بود پرسیده بود این را باید توی رسانه ها هم اعلام کرد؟
گفته بودند :«که نه.»ا
ین یک داستانی است بین تو و خدای تو.
 گفته بود خانواده ی من با مسلمان شدنم مخالف بوده‌اند حالا اگر بفهمند شیعه هم شده ام شاید کلا من را از ارث محروم کنند.»
#بهزاد_دانشگر
#عهد_مانا

پوستر کتاب را از اینجا دانلود کنید

پوستر دوم ادواردو

پوستر سوم ادواردو

پوستر چهارم ادواردو

فایل لایه باز پویش

 

نقد رمان ادواردو: رمانی که جواب خیلی از سوال های نوجوان ها را می دهد.

 

نقد رمان ادواردو ، نویسنده: بهزاد دانشگر
ادواردو را دوست دارم. رمانش را نمی گویم،
شخصیت وجودی پسری جوان به نام ادواردو را می گویم:
پسر امپراطورِ پولدار ایتالیا،
سرپرست تیم یونتوس،
شاهزاده اروپایی،
نه به خاطر چهره ی زیبای اروپایی اش، یا قد و قواره زیبا یا ثروتمندی اش که باعث شده بود نخست وزیر ایتالیا برای دیدار با آنها وقت بگیرد؛ بلکه به خاطر آزاد بودنش، رهایی اش از هرچه مثل طوق دور گردن انسان می افتد و اسیرش می کند.

به خاطر اینکه خودش بود و خودش ماند، تا اینکه کشتنش (بخوانید شهیدش کردند)

 قبلا کتاب هدیه مسیح را درباره ی ادواردو خوانده بودم؛ کوتاه و ناقص، دلم می خواست روزی برسد که رمانی مفصل راجع به او ببینم و بالاخره آن روز فرا رسید….

رمانی که جواب خیلی از سوال های مرا داد و ادواردو را مانند یک قدیس در ذهن من بالا برد.
رمانی که تمام اتفاقاتش در ایتالیا افتاده و با مهارت نویسنده از چند لایه و زاویه نگاشته شده که بر جذابیتش افزوده و کشش بالایی برای خواندن در خواننده ایجاد می کند. هر چند نمی دانم چرا نویسنده رمان را رنگ و بوی سیاسی می دهد. چه چیزی را می خواسته در کنار حقیقت جویی ادواردو بگوید؟!
حقیقت زیبای این رمان جوانی به نام ادواردو است که از سه هوی و هوس می گذرد:

۱) از فضای باز و مست کننده دین مسیح و یهود می گذرد…

۲) از پول و رفاه می گذرد…

۳) از خوش نامی می گذرد، به او تهمت می زنند و تنها می ماند…

و دست آخر به شهادت می رسد .

و چقدر تفاوت است بین ادواردو و شخصیت سیاسی که در این کتاب چند باری از او یاد می شود. 

 

 

عکس نوشته های کتاب ادواردو

عکس نوشته های کتاب ادواردو

 

کار سخت تر شد…
باید از کسی دفاع کنی که دوستش نداری!
اسپاگتی اصلی یعنی این!!!
داشتند با لذت خاصی بستنی می خوردند…
همیشه انسان هایی بوده اند که می خواستند از روزمرگی فرار کنند و دنیایی دیگر بسازنند…
هوا انگار خیس است…!
از خیابان ها می گذریم….
صدای موسیقی ملایمی پخش شد توی گوشش !
پس کوه ها هم می ریزنند ولی بهتر است تو شاهد فرو ریختن کوهی نباشی.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۴۵
نمکتاب ...
شنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۵۹ ق.ظ

زنی در جزیره گمنام

زنی درجزیره گمنام

زنی درجزیره گمنام



درباره کتاب:
بی‌تاب و ذوق‌زده گفت : پیکر زنی درجزیره‌ای پیدا شده ...
خب !
پیکر او هنوز سالم است !
درحالی‌که حا خورده بود ، مکث کرد وگفت : جسد مربوط به هزاران سال پیش است . سالها پیش از میلاد مسیح !
این رمان شگفت انگیز و عجیب را دنبال کنید...

خلاصه کتاب:
گروه باستانشناسی مدیترانه توانست پیکر زنی را داخل تابوت چوبی سالم و تازه از زیر خاک بیرون بشکد بدنی سالم بعد از هزاران سال این جسد مربوط به سال‌ها قبل از میلاد مسیح است.



برشی از کتاب:
و دیگر هیچ نتوانستم بگویم . بغضم ترکید و مثل بچه‌ها شروع کردم به گریه کردن . سرم را میان دست‌ها گرفتم و سعی کردم خود را از نگاه دوربین‌ها مخفی کنم . اما دیگر هیچ چیز دست من نبود . بعدها رکسانا گفت :" صحنه ی عجیبی بود پرفسور ! با اشک‌هایتان احساسی را منتقل کردید که با هیچ کلمه‌ای قابل بیان نبود ."
نمی‌دانم دوربین کی از من فاصله گرفت . اما عده ی زیادی شیون مرا دیدند و با گریه ی من اشک ریختند . وقتی سارنا را داخل خاک گذاشتیم ، انگار مادری را از دست داده بودیم . اشک به چشم های همه راه یافته بود . حسی پاک و ناشناخته ما را در بر گرفته بود . حسی که هم آشنا بود ، هم بیگانه . هیچ کدام از ما ، چنین لحظه‌ای را تجربه نکرده بودیم . چه نسبتی بین ما و سارنا برقرار شده بود ؟
 سارنا را در خاک گذاشتیم و بنای یادبودی برای او بنا کردیم . روی تکه چوبی تصویر سارنا حک شده بود . روی آن نوشته بود :«اسطوره ای باور نکردنی»

 

زنی در جزیره گمنام : تقدیس خلقت زن در سایه تسیبح الهی

 

زنی در جزیره گمنام ، زهرا زواریان

فراتر از تمام فضاسازی ها و جریان های تولیدی ذهن نویسنده باید بگویم کتاب زنی در جزیره گمنام ، رمانی ست که تقدیس خلقت زن در سایه تسبیح الهی را به تصویر می کشد.

خلقتی که از آغازین لحظه پیدایش حضرت حوا مبنایی الهی داشته ، نه نگاه پست جنسیتی
و این مبنا جریان می یابد تا فی الحال که زن ها دارند خودشان را می کشند تا درکسوت مردانه ارج و قربی پیدا کنند شاید!!!

….. اهل متافیزیک است و با این رمان مردان بزرگ را در مقابل عفت و پاکدامنی و جایگاه خدایی او به زانو در می آورد و روند خدایی شدن یک انسان (چه زن چه مرد) را هر چند ناقص اما در حاشیه یک “روایت” به تصویر می کشد، و گمشده بشریت که رسیدن به بینهایت توانمندی ست را در دایره عالم خلقت با معادله ها و سنت های الهی به گونه ای نشان می دهد که هر خواننده ای امیدوار است که این رمان عین حقیقت باشد.

بهر حال فرای توانمندی ذهنی و قلمی نویسنده رمانی که به گفته خودش ۱۵ سال کشیده تا ظهور پیدا کرده، (ای کاش که مفاهیم ناب را بیشتر از این به صحنه ورق می آورد و بیشتر پردازش می کرد)
این حقیقت را خواندن و لذت آن را چشیدن چیزی نیست که نادیده گرفته شود. در میان تمام آثار خانم زواریان این اثر درخشندگی ویژه ای دارد.

داستان در مورد زنی پری روی است که مورد طمع آشنا و غیر است. اما اهل غیرت به ناموس الهی است چون درک درستی از خدای خویش دارد و چنان دچار سختی می شود که هر که جز او بود به کفر می رسید و او که نوه ی پیامبر بنی اسرائیل است با تمام مردان طماع می جنگد و عفت خود را نگه می دارد هرچند که سرپناه، آبرو و آرامشش را ازدست می دهد.
و خدا او را می پذیرد و اعتلا می دهد چون قدیسه ای می شود که حتی پیامبر زمانش برای شفای قومش به او متوسل می شود
و این گونه است که زنی در جایگاه خویش معنا پیدا می کند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۵۹
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۱۵ ب.ظ

خدایا چگونه شاد باشم؟

 

خدایا چگونه شاد باشم؟ : قدرت اعجاز تربیت دینی در تولید سرور و نشاط

خدایا چگونه شاد باشم؟ : قدرت اعجاز تربیت دینی در تولید سرور و نشاط

خدایا چگونه شاد باشم؟ : زبیده خدائی، نشر قلم زنان

 

معرفی:

افسردگی شیوع پیداکرده، بی حوصلگی وتنبلی اراده را ضعیف کرده، لب های خندان تبدیل به لب های پرگله وشکایت شده است.
خیلی ها می گویند چگونه شادباشیم ؟؟؟

 

 

خلاصه:

با مطالعه این کتاب، از قدرت اعجاز تربیت دینی در تولید سرور و نشاط بهره مند شوید و تأثیر شگفت انگیز تغذیه در ایجاد احساس قشنگ خوشی و رضایت مندی را تجربه کنید.
تکنیک های شاد زیستن در حوزه های مختلف در دو بعد روح افلاکی و جسم خاکی.

 

 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۱۴:۱۵
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ق.ظ

پنجره چوبی

 
رمان پنجره چوبی : هان! ای عاشقان رمان عاشقانه بشتابید، خواندنی اش را برایتان آوردیم.

رمان پنجره چوبی : هان! ای عاشقان رمان عاشقانه بشتابید، خواندنی اش را برایتان آوردیم.

 

رمان پنجره چوبی : فهمیه پرورش، نشر کتابستان

خیلی وقت ها پشت پنجره ها دو کبوتر لانه میسازند و صدای گفتگوهای بغ بغو گونه شان لبخند را به لبت می نشاند.

کتاب پنجره چوبی، نوید عشق و امیدی شیرین را در زندگی دو جوان جاری می کند و...
 
 
 
بریده ای از کتاب :
 
با دست های لرزانم کلید را برداشتم و به زحمت توی قفل گرداندم. یک جعبه کوچک دیگر در کنار جانماز و قرآن کوچکی توی کشو بود. جعبه را برداشتم. یادداشت دیگری زیر آن چسبیده بود. آن را باز کردم. روی آن با خط درشت نوشته بود: « دوستت دارم». حالا پنج جعبه کادو شده کوچک که میدانستم داخل آنها چیست در دست هایم بود.
 
فهیمه پرورش
 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۵۳
نمکتاب ...