نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
آخرین مطالب
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۵۴ مطلب با موضوع «2. نوجوان :: نوجوان - رمان و داستان بلند» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۰۵ ب.ظ

بچه های سنگان

بچه های سنگان : ماجرایی زیبا از تنیدن زندگی پدر و پسری در درخت انقلاب

بچه های سنگان : حسین فتاحی، سوره مهر

 

 

پدرها اسطوره ی بچه هایشان، مخصوصا پسرها هستند.

داستان این پدر و پسر را بخوانید...

 

خلاصه کتاب:

 داستان پسر نوجوانی که در روستایی زندگی می-کند و پدرش نظامی است (زمان شاه) ولی در جریان قیام و انقلاب مردم در شهرها، مطلع می-شوند که پدرش فرار کرده و به صف مبارزان و انقلابیون پیوسته. از پدرش خبری ندارند تا اینکه با واسطه ای پیغام می رسد که به شهر بروند تا پدر را ببینند. در شهر قبل از دیدن پدر، در خانه ی واسطه ها چند روزی هستند و با کارهای مردم در جریان انقلاب آشنا می شود تا اینکه پدر را در حالی که زخمی شده می بیند

 

برشی از کتاب:

-حس کردم کارها دارد مشکل می شود. هر روز که می گذشت، مسئله ی تازه ای پیش می آمد؛ حادثه ی وحشتناکی اتفاق می افتاد و بیشتر توی دلم خالی می شد. پاک امیدم را از دست داده بودم، فکر کردم: «اگر پدرم این کار را کرده باشد، دیر یا زود پیدایش می کنند و بعد ...» اصلا نمی خواستم فکرش را هم بکنم. در دل آرزو می کردم که خدا کند دیشب کسی متوجه آمدن و رفتن پدر نشده باشد. صفحه 57

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۰۵
نمکتاب ...
شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۲۰ ق.ظ

زایو

 



کتاب زایو
نویسنده: مصطفی رضایی کلورزی
انتشارات: کتابستان

 

خلاصه کتاب :
ویروسی در چند سال بعد توسط اسرائیل تولید می‌شود که همه مردم را می‌کشد و هیچ کس هم نتوانسته درمانش را پیدا کند.دکتر متخصص از ایران عازم فلسطین می‌شود وبا کمک تعدادی از مردم آزادی‌خواه جهان به آزمایشگاه مخوف راه پیدا می‌کند در حالی‌که نیمی از مردم مرده‌اند و سرمایه داران صهیونیست به کره ماه رفته‌اند ، این ویروس را از بین می‌برد.

برشی از کتاب:
توجه شما را به خبری که هم اکنون به دستم رسید، جلب می‌نمایم. افشاگری‌های جدیدی درباره عامل انتشار ویروس مرگبار زی.اُ. سحرگاه امروز، توسط فردی که خواسته است نامش فاش نشود، در فضای رسانه ها منتشر شد. به گزارش بانک خبر جهانی، این فرد اسنادی مبنی بر چگونگی تولید و پخش این ویروس در اختیار دارد. به گفته وی، این ویروس مرگبار در میان کشورها با سرعت بسیار زیادی در حال گسترش است و تا کنون هیچ راهی برای مقابله با آن پیدا نشده است.
یادآور می شود، ویروس زی.اُ. که از سال 2039 با مرگ ناگهانی چند تن از مسئولان کشورهای اروپایی کشف و شناخته شد، هم اکنون در طول این دوسال، به بیش از شصت درصد کشورهای دنیا سرایت کرده است. این ویروس که به شدت مرگبار و غیرقابل تشخیص و درمان بوده، تا کنون توانسته است جمعیت کره ی زمین را ...

ص 9 و 10

 

 

رمان زایو : رمانی خیالی اما گویای واقعیت زمانه ما

رمان زایو  ، مصطفی رضایی کلورزی، انتشارات کتابستان معرفت

زایو یک رمان خیالی نیست یک واقعیتی است از زمانه ای که داریم در آن زندگی می کنیم و آینده ای که به سوی آن در حرکتیم؛ آنچه که دارد در مقابل چشمانمان رخ می دهد پیشرفت و توسعه ی سخت افزاری و نرم افزاری است و برعکس سقوط سردمداران دنیا به مدیریت آمریکایی که در  کشورهای مختلف بر مسند نشسته اند و شرافت و مردانگی را زیر پاگذاشته اند و مردمان کشورهایشان را مثل حیوانات اهلی اداره می کنند،

در دوره ای که بارویکرد به آینده ی نزدیک ترسیم شده، ابَر نکبت های عالم ویروسی درست می کنند که به جان مردم می افتدکه هر کس آن ویروس را بگیرد قطعا می میرد. نیمی از مردم دنیا را کشته اند، خودشان به کره ی ماه گریخته اند و هم مسلکان شان را هم دارند می برند. تنها یک دانشمند ایرانی می ماند که می تواند پادزهر آن را بیابد اما به شرط آن که جان خودش را فدا کند و … بقیه رمان را بخوانید، اما در چشم اندازی که این رمان مقابل چشمان خواننده قرار می دهد، بیداری و اتحاد و حرکت آزادگان جهان جلوه¬گر است.

پیام اصلی داستان: در هر زمانی حق پیروز است البته به شرطی که یاران حق در راهی که شروع کرده اند استقامت به خرج بدهند و به آن امید دارند.

پیام های فرعی اش، خباثت دشمنان انسانیت است، اگرچه ظاهرا رفاه را فراهم کرده اند اما این رفاه برای بستن دهان آن هاست تا آسایش شان مانع بزرگ بیداری دل ها و فکرشان و حرکت شان شود.

و دیگر اینکه اگر اهل حق با هم متحد شوند می توانند تمام بدی ها را از بین ببرند و پیروز می شوند هر چند که در سختی قرار بگیرند، ایران پرچمدار تمدن اسلامی و نجات دهنده ی بشریت است زیر سایه ی خداوند متعال و با تکیه بر ولایت البته اگر جوانانش همچنان بیدار بمانند، دل از آسایش و رفاه ببرند و تن به سختی مبارزه با استکبار در سراسر جهان بدهند.

بهر حال این رمان گام بلندی در رویکرد نگاه به آینده ی روشن است و اسرائیل قطعا نابود شدنی است

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۲۰
نمکتاب ...
جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۶، ۰۶:۲۶ ق.ظ

نرگس

 

کتاب نرگس : پرقدرت، پرتوان، خستگی ناپذیر...با خواندنش تنها این واژه ها به ذهنم رسید..

کتاب نرگس نویسنده: رحیم مخدومی انتشارات: سوره مهر

کتاب نرگس : پرقدرت، پرتوان، خستگی ناپذیر…با خواندنش تنها این واژه ها به ذهنم رسید..


درباره کتاب:
اگر دلت یک رمان عاشقانه می‌خواهد، ولی نه از جنس عاشقانه‌های همیشگی، نرگس پیشنهاد خوبیست.
معشوقه‌های این داستان، خواهر و برادرند.
همه چیز از آن جا شروع می‌شود که نرگس قصه‌ی ما از مدرسه اخراج می  شوند. برادرش، وارد ماجرا می‌شود و خودش را به آب و آتش می‌زند



کتاب نرگس
نویسنده: رحیم مخدومی
انتشارات: سوره مهر

برشی از کتاب:
ص107  صدای خنده ی بابا هرلحظه بلندتر می شود. انگار دارد می آید بیرون. دست  هایم شروع می کنند به لرزیدن. زودی دیگ را میگذارم زمین و به سرعت می آیم پشت در. بابا می آید دم در اتاق. آب دهانم خشک شده است. یک دلم می گوید فرار کنم و دل دیگرم...
بابا نگاهی به حیاط می اندازد و در را جفت می کند و برمی گردد داخل. نفسم را می دهم بیرون و برمی گردم. عرق روی پیشانی ام سرد شده است. ساک را بی صدا از زیر دیگ می کشم بیرون. یکهو صدای در حیاط می آید.
-    تق تق تق...
لعنت به این شانس! حتما مصطفی است. عجب موقعی سر وکله اش پیدا شده. اصلا فکر اینجایش را نکرده بودم، الان است که بابا برای بازکردن در از اتاق بزند بیرون. ساک را باز می‌کنم. سرم گیج می رود. ساک پر از بسته های کاغذ است. چنگ می زنم توی کاغذ ها و یکی را مچاله می‌کنم و می‌چپانم زیر پیراهنم و بعد مثل جن، می‌پرم توی حیاط. باز صدای در می‌آید، و صدای بابا از اتاق:
-    اومدم. در را باز می‌کنم و می‌پرم بیرون.
-    بدو مصطفی، بدو معطلش نکن...
مصطفی از همه جا بی‌خبر، می دود دنبالم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۰۶:۲۶
نمکتاب ...
دوشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۵۰ ق.ظ

سایه ملخ

 


 

کتاب سایه ی ملخ
نویسنده: محمدرضا بایرامی
انتشارات: سوره مهر


درباره کتاب:
مجبور بود صبح زود هنوز هوا روشن نشده بزند
به جاده ،غروب هم به خاطر بازیگوشی‌اش در دل تاریکی از بیابان راهی خانه می‌شد و این دل شیر میخواست...
این رمان داستان نوجوان شجاعی است که دل نترسش یک منطقه را نجات می‌دهد و...
ماجرایش خواندنی و پرهیجان است..


برشی از کتاب:
ص75: ص 32 بابا بلند شد و رفت کنار پنجره از پشت توری بیرون را نگاه کرد و برگشت . سگ دیگری به صدا درآمد . یک بند زوزه می‌کشید. انگار کسی افتاده بود دنبالش و کتکش می زد. بابا گفت: " یکی‌تان بلند شود ببیند چه شده" حکیمه فانوس را که از میخ دیوار آویزان بود، برداشت. فتیله اش را کشید باال و رفت طرف در . پرده را کنار زد جیغ کشید و خودش را پرت کرد عقب. چیزی خورده بود ". ...مَمَ ... مــ توی صورتش. مادرم گفت: " چه شد؟ چه بود؟" . نفسش بند آمده بود. بسختی گفت:"مـ... مـ...

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۵۰
نمکتاب ...