بگو راوی بخواند
بگو راوی بخواند : مجید پورولی کلشتری، نشر عهد مانا
کسی هست که سخت ترین آزارها را به طفلی سه ساله، آن هم اگر دختر باشد برساند و بخندد؟؟
زخم بر جانش نشاندن را کسی توان دارد؟!
از شامیان اگر بپرسیم، خواهند گفت: دختر حسین (ع) همه اینها را دیده… گونه نیلی… پاهای زخمی…
اگر شاهد قویتر بخواهیم؟! از خرابههای شام هم میتوان سوال کرد.
به نام دین خدا، خون خدا را بر خاک ریختند.
معرفی:
این کتاب، غمنامه حضرت رقیه (س) است. از نمایشنامه این کتاب میتوان برای ساخت یک نمایش که آه از نهاد هر سنگدلی هم بر میآورد، استفاده کرد. این غمنامه روایتگر پسر جوانی ست به نام عمران که با پدرش ابراهیم به شام میآیند؛ عمران کور مادرزاد است و از چند نفر شنیده که در شام دختری سه ساله هست که چشمهای او را طبابت میکند. در شام عمران با روایتهایی از این دختر سه ساله از زبان چند شامی روبرو میشود.
مجید پورولی کلشتری نویسنده این کتاب است.
این غمنامه در ۶۴ صفحه توسط انتشارات عهد مانا به قیمت ۳۰۰۰ تومان چاپ شده است.
– آیا ما طفلان حسین بن علی نیستیم؟!
– آری، جرم بزرگ تان همین است که گفتی!
خلاصه:
این کتاب درباره جوانی نابینا به نام عمران است که برای شفا گرفتن به شام هدایت میشود تا حضرت رقیه (س) را ببیند و از دستان گرهگشای این دردانه امام حسین (ع) شفای چشمانش را بگیرد، اما وی زمانی به شام میرسد که حضرت رقیه سلام الله علیها از داغ و غصه به شهادت رسیدهاند.
عمران از طریق شامیان، از جفاکاری که نسبت به اهل بیت روا شده و واقعه کربلا باخبر می شود و کم کم خود نیز داغدار این سوگ عظیم میگردد.
او در مییابد که طبیب سه ساله چشمهایش زیر خاک خفته و او باید سیه پوش این واقعه باشد.
در آخر عمران از این که هنوز کور است و چشمهایش شامیان خائن و جفاکار را نمی بیند، راضی است. او اگر چه چشم هایش را بدست نیاورده، اما بصیرتی نو نسبت به امام حسین علیه السلام و واقعه عاشورا و اهل بیت علیهم السلام بدست آورده است.
آیا مسلمانی چنین است؟!
که حجت خدا در میان تان باشد و شما به غیر اقتدا کنید!
یک جرعه نقد:
کتاب “بگو راوی بخواند” به صورت نمایشنامه با دیالوگها و توصیف صحنههایی است. نویسنده سعی کرده تا به صورت کوتاه بعضی از روایتهای تلخ اسرای کربلا و ماجراهای حضرت رقیه (س) را بیان کند. روایتهایی از زبان شامیان؛ که خودشان مرتکب آن جرم و جنایتها شدهاند. دیالوگها به صورتی است که مخاطب را به عمق فاجعه میکِشاند. صحنهها برای مخاطب متصور میشوند که این نشان از قوی بودن دیالوگها دارد.
اما در برخی جاها مشاهده میکنیم که از دیالوگهایی صرف نظر شده است؛ به نظر میآید این کار برای خلاصهتر شدن غمنامه صورت گرفته اما برای مخاطب اینگونه است که ذهن او را به دیالوگِ ناگفته مشغول میسازد و اهمیت صحنه، کمی از دست میرود.
در آوردن چنین غمنامه جانسوزی که حال هر انسانی را دگرگون میکند کار هنرمندانهای است که مخاطب را تا دل ماجرا میبرد.