نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۹۰ مطلب با موضوع «7. چند رسانه ای(صوتی-تصویری)» ثبت شده است

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۸، ۰۲:۲۲ ب.ظ

هیچکس به من نگفت

هیچکس به من نگفت: بعدها پشیمان نشوی که چرا«هیچ کس به من نگفت »تا من خوشبخت باشم. ماگفتیم

هیچکس به من نگفت: بعدها پشیمان نشوی که چرا«هیچ کس به من نگفت »تا من خوشبخت باشم. ماگفتیم

 

یچکس به من نگفت ، نویسنده حسن محمودی

معرفی:

خیلی خوبی ها هست که اگر آنها را بدانی جزء خوش بخت ترین انسانها می شوی اما تو حتی این را ازخودت دریغ می کنی .بعد ها پشیمان نشوی که چرا«هیچ کس به من نگفت »تا من خوش بخت باشم . ماگفتیم.

 

دانلود از نمکتاب آپارات

 

هیچ کس به من نگفت:

آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست
قلبی که به عشقت نتپد جز گِل نیست

وقتی از ایت الله بهجت پرسیدند که شما کجایی؟
ایشان جواب دادند: امام در قلب شماست، مواظب باشید بیرونش نکنید.

هیچ کس به من نگفت:

که رمز دیدار شما، پاکی و دوری از گناه است.
به ما نگفتند که در دیدار علی بن مهزیار اهوازی که بیست سال به انتظار ایستاد تا شما را ملاقات کند به او فرمودی که علت دوری شما از ما، چند گناهی بود که انجام می دادی.
و فرمودی که علت پشت پرده بودن ما، اعمال بد شما شیعیان است و اگر شما پیمان پاکی که با امامان بسته اید را فراموش نمی کردید، پرده ها کنار می رفت.
کاش به ما گفته بودند که چشم پاک، سزاوار سیمای پاک است نه چشمی که به هرکس و نا کس نگاهی انداخته و زلف پریشان دیگران را خیره شده، کجا این چشم می تواند خال مشکین صورت شما را مشاهده کند؟!!
مگر اینکه با باران اشک، آن آلودگی ها را شستشو دهد و به کنترل درآورد چشمی را، که وظیفه اش کرنش است در هنگام رو به رو شدن با نامحرم.
به ما نگفتند که سیدبن طاووس و شیخ مفید و سیدمهدی بحرالعلوم-که به دیدارت نائل شدند- اهل گناه نبودند، یعنی ما هم باید چنین باشیم.
کاش می دانستم که هرگناه، فاصله را دورتر می کند و هر ترک گناهی، قدمی ست برای رسیدن به رضای شما.
کاش می دانستم که باید مایه زینت شما باشم نه باعث شرمساری.

گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم
گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم

چرایکی مرا در نوجوانی به کلاس آمادگی شناخت تو رهنمون نشد؟
همه چیز را به ما یاد دادند جز این که همه چیز به خاطر توست و تو، امام همه چیزی.

هیچ کس به من نگفت:

که دعای ما در فرج شما اثر دارد و آن را نزدیک می کند، نمی دانستم که شما دعاکردنمان را دوست داری و فرموده ای که خیلی برای فرج من دعا کنید.
به ما نرسید که راز فرج و ظهورت در دعای شب و روز ما نهفته است و تا دستان تک تک ما آسمانی نشود و چشمانمان از اشک، بارانی نگردد تو نمی آیی.
اگر به من گفته بودند که به آیت بصیرت، بهاءالدینی بزرگوار سفارش کرده ای که در قنوت نمازش《اللهم کن لولیک …》را زمزمه کند، ما هم از همان دوران نوجوانی قنوتمان را زیبا می خواندیم.
خیلی دیر فهمیوم که بعد از هرنماز، دعای مستجاب دارم که می توانم با آن، یک سنگ را از سر راه ظهورت بردارم.
ای کاش که در نوجوانی می فهمیدم که چقدر دوست داری من لب به دعا بگشایم و آمدنت را زمزمه گر باشم تا سهمی هرچند کوچک در شادی دیگران داشته باشم.

بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا

ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد

چقدر شاد می شوم وقتی که یاد آن صحبت زیبای شما می افتم که فرمودید : هرگز شما را از یاد نبرده ایم.

هیچ کس به من نگفت:

که غیبت شما به معنای نبودن نیست، بلکه به معنای ندیدن هم نیست، چرا که تو روی فرش مجالس ما، قدم می گذاری، در بین مائی، ما را می بینی و میشناسی، ما هم تو را میبینیم، ولی نمی شناسیم. مگر نه این است که شما را تشبیه کرده اند به یوسف(ع) که برادران را دید و شناخت. ولی برادران، او را با اینکه دیدند نشناختند.
مگر نه این است که در دعای ندبه می خوانیم، ای غایبی که غایب از ما نیستی؛ فدایت شوم؛ ای دور از مایی که دور از ما نیستی.

مگر نه این است که وقتی می آیی، خلایق انگشت به دهان می مانند که ما این آقا را نه یکبار، بلکه بارها دیده ایم. پس تو اینجایی در بین ما، ولی غایبی، یعنی ناشناخته ای، نشناختن هم گناه ماست، مشکل تو نیست، تو برای من غایبی که نمی شناسمت.
ای کاش در نوجوانی به من گفته بودند که با شناخت تو، غیبت حداقل برای خودم، تمام شدنی ست.
ای کاش بودنت را هر لحظه با تمام وجود حس می کردم.

بارها روی تو دیدم ولی نشناختم
لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم
کعبه را کردم بهانه تا بگردم دور تو

آمدم دور تو گردیدم، ولی نشناختم

چه حیف شد که از همان دوران نوجوانی دنبال هوای نفس رفتم و هوای شما را در سر نداشتم.

هیچ کس به من نگفت:

که رابطه ی شما با ما، رابطه پدر و فرزندی است. شما چون پدری مهربان و دلسوز در فکر آسایش و راحتی ما و پناهگاه همه ی مردم در لحظات خطر هستید، اگر محبت پدرانه شما نبود هیچکس به عنوان پناه به سراغ شما نمی آمد. اما از این صمیمیت برای ما در آن دورانی که دنبال پناه بودیم، چیزی نگفتند.

اکنون دریافته ام که تا حال، فرزند خوبی برای این پدر بزرگوار نبوده ام و اینک دنبال راه چاره و جبران گذشته ام.

چقدر دیر فهمیدم که پدر معنویم از دست گناهان فرزنش، غمناک می شده و برای او استغفار می کرده، ای کاش می توانستم غمی از غم هایش بکاهم و لبخند رضایت را بر لبان مبارکش بنشانم. ای کاش می دانستم که از همان لحظه ی به تکلیف رسیدنم، منتظر من هستی تا با تو آشنا شوم و با شما آشتی کنم تا دستم را بگیری و به آسمانها ببری تا مرا به خدا برسانی و از شیطان نجاتم دهی و از این آشنایی، به سعادت خود نزدیک تر شوم.

باید می دانستم که شناخت امام غایب بدین است
که بدانی امان اهل زمین است

هیچ کس به من نگفت:

که شما همیشه و در همه حالات به فکر ما هستی و اگر ما را رها ونی یا فراموش، دشمن درون و برون دمار از روزگار ما در می آورد. چقدر شاد می شوم وقتی یاد آن صحبت زیبای شما می افتم که فرمودی:《هرگز شما را از یاد نبرده ایم》.

مگر می شود که ارباب کریم نوکرانش را فراموش کند و به آنها توجه نداشته باشد.

اما شرم و خجالت آنگاه همنشین دائمی ما می شود که به یاد بیاوریم هرگز به یادت نبوده ایم و تمام خوشیها را بی حضور شما تجربه کرده ایم.

کسی به من نگفت که می شود با شما حرف زد، درد دل کرد و غصه ها را قصه وار گفت.

نمی دانستم که نوجوانان هم می توانند راه باریکه ای از نجوا با مولایشان، باز کنند و گاه گاهی، نوای خوش《 یابن الحسن》 بر لب جاری سازند.

ای کاش از همان دوران نوجوانی می فهمیدم که به یادم هستی تا هرگز فراموشت نکنم.

اما حالا هم که به خود آمده ام و می خواهم همیشه به یادت باشم آنقدر خیالهای بی خود در دلم خانه کرده اند که…؛ اما نه، هرگز ناامید نمی شوم، چون یار و یاوری مثل شما دارم؛ امیدوارم نسیم یاری شما غبار خیالات و فراموشی را از قلبم پاک کند تا حضور شما صفای زندگیم شود.

نگفتند بدون انتظار، اعمال ما مورد پذیرش درگاه الهی قرار نمی گیرد.

هیچ کس به من نگفت:

که یاد شما در قلبم باران و نور برکتی می بارد که دانه وجودم را تا خورشید وجودت می پرورد و بالا می برد و این، یعنی بهره مندی از تربیت خصوصی بهترین مربی عالم از جانب پروردگار‌.

تازه دانستم که حتی وقتی تو را فراموش کرده ام به یادم هستی، اما چقدر دیر فهمیدم اگر یاد تو باشم تو مرا با نگاه ویژه ای نگاه می کنی و این نگاه ویژه چه ها که نمی کند.

هرچند دیر، اما خوب شد دانستم که اگر به یاد شما باشم شما مرا با دعای خالصانه و عنایت ویژه، مورد توجه قرار می دهی و اینگونه من، آن گونه می شوم که خدا می خواهد یعنی آماده یاری.

اگر از نوجوانی زودتر می فهمیدم که می شود شب، هنگام خواب، با یاد شما خوابید و صبح با یاد شما بیدار شد، تا حالا سالها بود که این مشق را تمرین کرده بودم.

نمی شود که می دانستم درس خواندن را با یاد تو شروع کرد و نوشتن را پس از نام خدا به یاد تو مزین نمود.

خدایا! کاش هیچ گاه یادفلان بازیگر و فلان خواننده مرا از یاد نجات بخش عالم، غافل و بی خبر نمی کرد.

چون شب گیرم خیالت را در آغوش

سحر از بسترم بوی گل آید

من اصلا نمی دانستم که به خاطر شما باران می بارد و آسمان بر زمین فرود نمی آید.
خیلی برایم جالب بود وقتی فهمیدم همه به واسطه شما روزی می خورند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۱۴:۲۲
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

کیمیاگر

کیمیاگر : به دنبال کیمیا سفر کرد تا آنجا که کیمیاگری دلش را ربود.

کیمیاگر : به دنبال کیمیا سفر کرد تا آنجا که کیمیاگری دلش را ربود.

 

کیمیاگر : رضا مصطفوی، نشر عهدمانا

 

 

 

دانلود

 

بریده کتاب(۱):

یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد. حتی فرصت نکرد لحظه ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقت بیدار شدن، هنوز چشم هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه اورا دیده بود و نه حتی میدانست نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه میتوانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت:پس اگر همسر جابر نیست، چرا او را آقا خطاب کرد…

عکس هنری کتاب کیمیاگر

عکس هنری کیمیاگر

عکس هنری کتاب کیمیاگر

عکس هنری کتاب کیمیاگر نوشته ی رضا مصطفوی

 

 

عکس نوشته کتاب کیمیاگر

عکس نوشته کتاب کیمیاگر

 

عکس نوشته کتاب کیمیاگر

یک شب قبل از آمدن این جوان در خواب دیدم که ستاره های آسمان ریخته بودند توی حیاط خانه.
من غرق ستاره ها بودم و از سمت ماه صدایی به من گفت : «کیمیا را عرضه کن! »
حقیقت هیچ گاه در اکثریت نبوده است.
کاش جابربن حیان دنبال اکسیری می افتاد که به ما انسان ها بزند و آدممان کند . ما فقط هیزم های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان پست تریم، اگر غافل باشیم…
خدا انسان را از خاک آفرید و به او گفت : خاک با کیمیا طلا می شود و از آن روز انسان در جستجوی کیمیاست.

بیشتر ببینیم:
عکس بسیار زیبا و هنری کتاب کیمیاگر

خدا انسان را از خاک آفرید و به او گفت : خاک با کیمیا طلا می شود و از آن روز انسان در جستجوی کیمیاست.
در این خانه کیمیایی هست که تو مامور به یافتن آن شده ای، اما نه به همین سادگی.
جهان هرگز از لطف خدا خالی نمی شود. همواره باید حجتی تایین شده از سوی خدا بر زمین باشد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۲۰ ب.ظ

تولد در لس آنجلس

کتاب تولد در لس آنجلس: یک نگاه خدا می تواند مسیر زندگی را تغییر بدهد. همراه شوید با یک تحول زیبا.

 

کتاب تولد در لس آنجلس: یک نگاه خدا می تواند مسیر زندگی را تغییر بدهد. همراه شوید با یک تحول زیبا.

کتاب تولد در لس آنجلس : بهزاد دانشگر، عهدمانا


🇧🇷برزیل برای بسیاری نماد فوتبال⚽️ و هیجان است.
برای بخشی از مردم، پله، زیکو و... نماد خوشگذرانی و عیش و نوش است
🎻 و برای بخشی دیگر، رقص و موسیقی های تند و پر هیجان.

🙆 من از دسته ی دوم بودم. به خصوص وقتی که با یک اتفاق جدید در شهر «ریو دوژانیرو» آشنا شدم: «کارناوال رقص.»

از وقتی با این کارناوال آشنا شدم،بی تاب دیدنش بودم. تا آن روز همه نوع عیش و نوش و خوش گذرانی را تجربه کرده بودم؛ اما حس می کردم این یک چیز دیگر است...

گروهی زن و مرد برهنه و مست که توی کوچه و خیابان می رقصند و می رقصند و همه فقط به دنبال لذت بیشتر می گردند...

 

بشتابید🏃🏃🏃
قیمت با تخفیف ویژه: ۱۶۰۰۰تومان
#سفارش از طریق👇
sefaresh_namaktab@

 

میخوایم این کتاب زیبا رو در شب های قدر بین جوونا پخش کنیم
از قافله خیر جا نمونی، هر کس به اندازه ی کَرَمِش😍

شماره کارت نذورات: 5041721039933271

 

 

دانلود کلیپ "تولد در لس آنجلس" از آپارات نمکتاب

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۲۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

سعید

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

سعید: نرجس شکوریان فرد

بریده کتاب(۱):

مادر در دلش، اعتقاد داشت به خانواده ی پیامبر؛ به اهل بیت. و الا که توسل و نذر در میان آن ها که اهل سنت بودند چندان رسم نبود.
اما مادر در سال های پیش هم برای حال تب دار دخترش متوسل شده بود به حضرت اباالفضل.
حتی بعضی مسیحی ها هم یک دل دارند که با حسین و ابالفضل مصفا می شود. و یک پنجره فولاد که خیلی ها دخیل بستن به آن را گشایش در کارشان می دانند.

 

بریده کتاب(۲):

ـ سرطان… بدخیم… گسترده… کاری از دست ما برنمی آید.
تمام دنیا با این حرف برای مادر شد یک قطره و ریخت از دستش ودر کویر گم شد! حال و روزی سراسر جانش را گرفت که فقط توانست زانو بزند و دست بر سر بگذارد.

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

 

بریده کتاب(۳):

اشک ریزان نشست بین جمعیت. دلش می خواست گم بشود میان کسانی که با نیتی متفاوت از او، با نگاهی عمیق تر از اندیشه او آمده بودند.
رفت بین مردمی که با بودنشان امید می دادند؛ جای درستی آمده است. صاحب این مسجد باید کسی باشد نه مثل همه، که این همه مشتاق و دلداده دارد، عزیزی که پناه است و این همه پناه خواه سمتش آمده اند. کریمی که با دست خالی به خانه اش آمده اند و خجالتی هم ندارند که نشان دهند دست خالی شان را به آقایشان.

سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی سنی

بریده کتاب(۴):

اویس شده بود؛ دنبال پیامبر که نه، اما در پی ذریه ی پیامبر می گشت. آن هم دور از شهر و دیار خودش. گفته بودند برو و نمیدانست که پیش چه کسی باید برود. در مذهب آن ها این گونه تعلیم داده نشده بود. اما مادر به خوابش و نوایی که شنیده و آن چه که دیده بود، ایمان داشت.

 

دستگیری,امام مهدی,امام زمان
 
راه دنیا,آغاز و پایان
 
گریه,آغوش,اشک
 
امام رضا,مشهد الرضا,شب
ابالفضل,با صفا
 
پنجره فولاد,گشایش کار
دخیل بستن,پنجره فولاد
شهادت,زیبایی زندگی از دست می رفت
شهادت,زیبایی زندگی

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۴۵ ب.ظ

سخنان رهبری در مورد کتاب و کتابخوانی

نمونه های کارت سخنان امام خامنه ای در مورد کتاب و کتابخوانی( بیش از 20 نمونه کارت داخل فایل ها زیپ شده قرار گرفته) که در پاین میتونید دانلود کنید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سخنان رهبر در مورد کتابخوانی

 

سخنان رهبر در مورد کتابخوانی

 

سخنان رهبر در مورد کتابخوانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فایل های مستطیلی شکل را از اینجا دانلود کنید.

 

فایل های مربعی را از اینجا دانلود کنید.

 

فایل پی دی اف سخنان رهبری راجع به کتاب و کتابخوانی

فایل ورد سخنان رهبری راجع به کتاب و کتابخوانی

 

 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۴۵
نمکتاب ...
جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

و آنکه دیرتر آمد

و آنکه دیرتر آمد:  یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب

و آنکه دیرتر آمد: یک کتاب بشدت جذاب و گیرا درباره مرد مهربان غایب

و آنکه دیرتر آمد: الهه بهشتی

معرفی:

هر وقت کسی از ما بپرسه که یک کتاب زیبا و خوندنی معرفی کنیم؛ بگه من حوصله ی کتاب خوندن ندارم؛ کتاب خوبی بده…
ما این کتابو معرفی می کنیم تا حالاهزاران نفر کتاب «و آنکه دیرتر آمد» رو از ما گرفتن و آخرش گفتن:
خییییلی جذاب بود!

و آنکه دیرتر آمد,معجزه,خدا

بریده کتاب(۱):

احمد گفت تکان نخور. عقرب روی پایت است. گیج خواب بودم، اما فهمیدم پایم از شیار بیرون آمده و عقرب بزرگی روی آن راه می رود. پایم را به داخل شیار کشیدم. عقرب به داخل آمده بود، اما به دور خود می پیچید. انگار درد می کشید. سرانجام خود را از شیار بیرون انداخت. احمد گفت: یادت باشد، تا آمدن سرور نباید پایمان را از شیار بیرون بگذاریم.

و آنکه دیرتر آمد,ارحم الراحمین

بریده کتاب(۲):

خیره ی صورتی شدم که پوستش گندمگون بود و روی گونه اش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بود؛ آنقدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بود و چشمانش مشکی و چنان گیرا که نه می توانستی در آن خیره شوی و نه از آن چشم برداری. روی گونه ی راستش خال سیاهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم. احمد هم خیره ی او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود. مرد گفت:…

و آنکه دیرتر آمد,از ته دل,صدایش کن

بریده کتاب(۳):

دوزانو نشستم و با چشمانم که به نیرویی عجیب روشن شده بودند خیره صورتی شدم که پوستش گندم گون بود و روی گونه هایش به سرخی می زد. پیشانی اش بلند، موها و محاسنش سیاه بودند، آن قدر که سفیدی صورتش به چشم می آمد. ابروانش پیوسته بودند و چشمانش مشکی و چنان گیرا که نه می توانستی در آن خیره شوی؛ نه از آن چشم برداری. روی گونه راستش خال سیتهی بود که به آن زیبایی ندیده بودم. احمد هم خیره او بود. حسابی شیفته و مفتون شده بود.

خدا نزدیک است,تصویر زیبا,درباره خدا

بریده کتاب(۴):

به زحمت سر بلند کردم. مرد سفید پوش مردی میانسال و لاغراندام بود با سر و ریش خاکستری و ردایی ساده و سفید که پشت سر مرد جوان که به ما لبخند می زد، ایستاده بود. دندان های مرد جوان سفید و درخشان بودند. با صدایی پر تنین گفت: ” عجب سر و صدایی راه انداخته بودید. صحرا و آسمان از رسول الله(ص) گفتن شما به لرزه درآمده بود.”
احمد گفت: “صدایمان خیلی هم بلند نبود.”
جوان گفت: “هم بلند بود هم پرسوز.”
مگر صدای ما چقدر بلند بوده که آن ها از فاصله دور آن را شنیده اند؟

و آنکه دیرتر آمد,غایب بزرگوار,وجود امام

بریده کتاب(۵):

چشمانم را از بی حالی بستم و فکر کردم اگر صدای احمد به گوش خدا برسد و بخواهد او را نجات دهد، من هم نجات پیدا می کنم.
احمد گریان می گفت: “خدایا، خداوندا، تو را به عزت رسول الله(ص) قسم که ما را از این وضع نجات بده.”
با چنان سوزی نام حضرت رسول(ص) را می برد که دلم به درد آمد و بغضم گرفت. یعنی ممکن است این استغاثه به عرش برسد و خدا فریادرس ما شود؟

و آنکه دیرتر آمد,خدا نزدیک است,می بیند

بریده کتاب(۶):

مرگ پیش رویم بود. گریه مادر و به سر زدن بابایم را پیش نظرم مجسم کردم. یعنی جنازه ام را پیدا می کنند؟ ناگهان وحشتی عظیم من را به لرزه انداخت. نکند جنازه ام پیدا نشود؟ گرگ ها! اگر نجات نیابیم، زنده زنده خوراک گرگ ها می شویم. این فکر چنان وحشتناک بود که بی اختیار دست احمد را گرفتم. از نگاهم به منظورم پی برد.
گفتم: “کاش زودتر بمیریم.”
لب گزید. گریه اش گرفت. صورتش را میان دو دست گرفت و با صدایی بریده گفت: “بیا توصل کنیم.”
گفتم: “توسل؟ بی فایده است. کارمان تمام است.”
نالیدم و مشت بر سر زدم.
احمد گفت: “ناامید نباش. خدا ارحم الراحمین است. به داد بنده اش می رسد.”
احمد درست می گوید. به هر حال از هیچی که بهتر است.

و آن که دیرتر آمد, به داد ما برس


(لذت وافر مطالعه این کتاب را از دست ندهید. تجربه اش در ذهنتان ماندگار خواهد ماند.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۵۱ ق.ظ

متن داخل کتب نذری- وقف در گردش

این کتاب برای کسانی است که به زندگی خودشان احترام می­گذارند.

کسانی که می­خواهند بدانند تا بهتر روزگار بگذرانند.

می­دانند روزها به سرعت برق و باد می­گذرد و نباید هر حرف بی­خود، هر فیلم بی­ محتوایی را شنید و دید.

 دلشان می­خواهد رشد کنند و متفاوت از دیگران باشند. به همین دلیل برای خودشان زمان می­گذارند و بهترین­ها را با لذت می­خوانند.

ما هم به این افراد احترام می­گذاریم و با دقت کتاب را انتخاب و آماده می­کنیم برای "وقف در گردش".

حتما پس از خواندن به دیگران هم بدهید تا شما هم در این کار خیر سهیم باشید.

شماره کارت نذورات: ‏5041721039933271

1ـ این کتاب برای خرید و فروش نیست درصورتیکه علاقه­ مندید یکی از این کتاب داشته باشید می­توانید از رابطی که کتاب را برایتان می­آورد درخواست کنید.

2ـ این طرح در سطح شهر اجرا می­شود با کمک دوستانی چون شما، خواستید می­توانید کمک­مان بدهید. چه از نظر مالی و چه از نظر پخش کتاب.

3ـ دغدغه مقرکتاب ترویج فرهنگ کتابخوانی است. کتاب­های سالم و پرمحتوا

/ namaktab.irکانال نمکتاب:   @namaktab_ir

 

فایل پی دی اف را از اینجا دانلود کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۵۱
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فتامل....

 

 

                      

 

ما تو یه بازه ­ی زمانی مشخص اومدیم.        

زمان و مکان آمدن و جایگاه دست خودمون نیست.

زمان رفتن هم همین­طور. ولی قطعا در مدت زمان آمدن تا رفتن، خدا برای ما برنامه­ ی مشخصی دارد.

 شب اولی که از دنیا می­رویم، می­پرسند: من ربک؟

 من امامک؟... خداوند ثمره­ ی کار ما را در این پرسش مشخص میکند. توحید وار زندگی کردی که تکلیفت رو راجع به امامت انجام بدی یا نه!؟

من امامک؟ معنی­اش این نیست که از امام اول تا امام دوازدهم اسم­ هاشون رو حفظ باشی، نه! معنی­اش اینه؛

 چه کردی برای امامت؟

 

مروری بر تاریخ

قصه­ ی بیعت غدیر رو با این دیدگاه نگاه کنید.

 پیامبر وقتی فرمودن اون هایی که عقبن برسن، جلویی­ ها برگردن؛ اینها یعنی اینکه پیامبر نمی­خواسته فقط از دوست داشتن علی بگه. بحث اصلی بحث ولایت علی ( علیه السلام) است.

تو صلوات شعبانیه می­خونی هر کی از امام، جلو بزنه یا عقب بمونه، هلاکه.

 باید پا به پای امام­ات باشی.

در زمان امیرالمومنین تمام کسانی که بیعت کرده بودند گویا بیعتی نکرده بودند. امام را تنها گذاشتند. چون زندگی  همراه علی متفاوت می­شد. راحت­ طلبی و آسایش می­ شد سختی. برای کی؟ برای هرکسی که بیعت کرده بود و باید پای بیعتش می­ایستاد.کتابی هست به نام اسرار آل محمد که امام­ صادق می­ فرمایند هر شیعه­ ای باید بخواند. در این کتاب آمده فقط 4 نفر پای علی (علیه السلام) ماندند: زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد.

 

  پس اگر کسی گفت زن­ ها تکلیف ندارن،

بدونه مقداد و ابوذر نرفتن در خونه­ ها رو بزنن، حضرت زهرا رفت.

 پس تکلیف دفاع از ولایت و حکومت به عهده­ ی زن هم هست:

حرف بزند، قیام کند ولو زن باشد.

 باید برای دفاع از امامت کاری کنی!

جنگ صفین که 8 ماه طول کشید خسته شدند، سپاه معاویه شک و شبهه انداختند تو دلها. سپاه امام هم وسط راه خسته شدند بهانه گرفتند؛ آنها­­ حیله­ کردند، به مکر عمرو عاص قرآن به نیزه کردند، منافقین داخل سپاه مولا هم آتش بیار معرکه شدند و امیرالمومنین رو تحت فشار سازش گذاشتند.

بعد شد زمان امام­ حسن (علیه السلام) مردم دیدن امیرالمومنین رو از دست دادن پشیمون شدن آمدن که امام حسن رو یاری کنن، امام حسن برای سپاهش فرمانده مشخص کرده بود، معاویه کیسه پر پول فرستاد، فرمانده رو خرید فردا صبح مردم اومدن دیدن فرمانده لشکرشون نیست که عملیات کنن. اگر الان می­بینید آدم گنده­ ای با یه پول، خودش رو میفروشه به همه چی کافر نشید، در زمان امام­ حسن هم بود. زبیر من ا اهل­ البیت بود. پولش که زیاد شد و محبت­ش به دنیا اصلا من ا اهل ­البیتش هم از دست رفت و جلوی امیرالمومنین ایستاد. شهرت آدم رو از پا می­اندازه. الان جوان­ه ا رو شهوت از پا می­ اندازد. این هم از امام­ حسن.

صلح شد و اون­ هایی که جزو یاران آقا امام حسن بودند با کمال پررویی وقتی امام­ حسن رد می­شدن که از جایی برن

 می­گفتن السلام ­علیک یا مذل ­المومنین.

 خودشون امام را به صلح  وادار کردن.

خودشون درست پای انقلاب و امام نایستادند، تنبلی و کم کاری و راحت طلبی کردند بعد توهین به امام کردن...

چطور امام بدون یار حکومت کند؟

بدون یار امامتش را می­تواند بکند؛ ولی حکومت را نه...

رسید به آقا امام­ حسین که دیگه قصه­ اش رو میدونید. یاران­شون آنقدر کم بودندکه آقا را تکه­ تکه­ اش کردن.

رسیدن به آقا امام­ سجاد، که دیگه یاری براش نمونده بود.

 طرف داره تاریخ تعریف میکنه ؛دیدم یه آقایی در غل و زنجیر هست، رفتم جلو شناختمشون... علی بن حسین!!!  گفتم آقا شما خاندان به ما محبت کردین

 چیزی نمی­خوایید؟

آقا فرمود این غلی که گردن من است آفتاب خورده، داره گوشت و پوست من رو میکنه. یه پارچه می­گذاری؟ ایشون میگه یه پارچه گذاشتم بین غل و گردن امام که پر خون بود بزرگترین کاری که در حق امام سجاد میکنن اینه که پارچه بگذارن روی زخم...

هیچ کار خاص دیگه ­ای انجام نمیشه.

میره زمان امام باقر(ع) جلسات تشکیل می­شد چند هزار نفر پای سخنرانی امام می­ نشستند و امام درس می­داد .

 خب بعدش؟

هیچ اتفاقی نمی ­افتاد یار که یاری نکنه، امام رو شهید میکنن.

شد زمان امام صادق، خب امام صادق هم جلساتی داشت و برپا بود خب این خیلی خوبه، ثمرش چی؟

 حکومت همچنان دست ظلم است و امام همچنان تنهاست.

اومد پیش امام صادق گفتن آقا شما خیلی از آخرین فرزندتون حجت بن الحسن حرف میزنید و از فرج صحبت می­کنید شما خودتون امامی که قیام می­کنید نیستین امام فرمود من به اندازه­ ی این گله گوسفند اگر یار داشتم...

امام فرمود من به اندازه­ ی این گله گوسفند(17رأس)

 اگر یار داشتم. قیام می کردم امام­ صادق (ع) روضه

می­گرفتن برای امام­ حسین جمعیت که می ­آمد بعد

 امام­ صادق بلند می­شدند

می­گفتند: گریه کنید بلند گریه کنید جمعیت بلند گریه می­کرد بعدشم بلند می­شدن می­رفتن.

به نظر شما امام صادق(ع) برای چی می­گفت بلند گریه کنید؟ یعنی مردم، امام حسین را شهید کردن ولی من هستم. مردم اما، یاری نکردند.

اینو خیلی تو ذهنتون بسپارین محرم که میاد همه­ مون برای امام­ حسین گریه می­کنیم، خب مردم اقا امام زمان­تون زنده است تو بیابون­ هاست. فرشته­ه ا می­گن: امامتون توی بیابون، منتظر یاری شماست، تسلیت می­گیم و برمی­گردیم خونه­ ها و شب می­خوابیم. به اهل­بیت هم تسلیت می­گفتن و می­رفتن... یاران یاری نکردن.رسید به امام موسی­ بن­ جعفر 23 سال زندانی کشیدن زندان موسی­ بن­ جعفر هم وصفش تو تاریخ بخونید ... یاران یاری نکردن!

رسید به امام­ رضا، امام­ رضا که از خونه راه افتادن فرمودن برای من گریه کنید یعنی مردم، امامتونو دارن می­برن. برای امام زنده ­ات یه کاری کن!امام­ رضا در شلمچه، بهبهان رد پا دارن... بعد از رسیدن به نیشابور هزار نفر اومدن بیرون گفتن علی­ بن­ موسی­ الرضا دارن رد می­شن بریم حدیث بپرسیم. فقط کاغذ دست گرفتن.

 

به جای اینکه جمعیت بلند شن برن عَلَم بلند کنن بگن بریم یاری کنیم، بجنگیم، حق حکومت و بگیریم

 

مردم یاری نکردن...

 امام ­رضا فرمودند ولایت علی­ بن ­ابی­طالب حصنی!

مردم، ولایت فقط این نیست که ذکر یاعلی بگید. وقتی میگن علی­ بن­ ابی­طالب حصنی یعنی بلندشو. این ولایت رو جهانی کن. ولایت علی­ بن ­ابی­طالب یعنی جهان در زیر چتر امیرالمومنین اگر برود امنیت ایجاد می­شود.

برای این که پرچم امیرالمومنین بلند بشه باید پاشن یه عده بجنگن تا دنیا آرامش پیدا کنه.

مردم نیشابور نوشتن ولایت علی­ بن­ ابی­طالب حصنی فمن دخل حصنی. نه اینکه بریم حرم امام ­رضا بگیم: السلام­ علیک یا علی­ بن­ موسی ­الرضا. این که دخل حصنی نیست تو رفتی حرم امام­ رضا لذتت را بردی! بی­ حجابه هم میره با حجابه هم میره محل اتفاقِ حرم. طرف نماز نمی­خونه ولی حرم و میره در حالیکه نماز نمی­خونه اما روزه رو میگیره!

ولایت که میگن یعنی اقامه ولایت کن برای امامت. این حس امنیت می­آورد. و من دخل حصنی یعنی کسی که ایستاد پای ولایت شامل"امن من عذابی" می­شود؛ نه اون که نشست گفت بله بله من روزی 3 بار صلوات برای امیرالمومنین می­فرستم خب این که برکت زندگیته! برای اقامه­ ی ولایت امیرالمومنین چه ­کرده ­ایم ما؟

 اون که ساکت نشسته داره دنیا رو نگاه می­کنه، خیانت کرده در حق امامش. شب اول قبر بحث نوع انجام کار و انجام عملیات ما در مدت حضورمان در دنیاست. اونی که امامش رو می­شناسه میتواند حرف بزند.کسی که ساکت و صامت بوده و فقط اسم حفظ کرده حسابش با کرام­الکاتبین است.

برای انقلاب دارن توطئه می­کنن من پای ماهواره ­ام نشستم

میگم کاری که از دست من بر نمیاد.

من روزه­امو می­گیرم، نمازمم می­خونم، موسیقی هم گوش میدم، نه این "امن من عذابی" نیست،

 چون دخل حصنی... امن من عذابی.

امام یه جمله داره میگه اگر همه­ ی مردم مسلمان جهان یه سطل آب بریزن اسرائیل رو سیل می­بره.

این هزار نفر کاتب حدیث اگر پای رکاب ایستاده بودن، مامون عددی نبود .

امام جواد رو هم همین جوری یاری نکردن، زنش با کمال پررویی به امام زهر داد بعد 3روز جنازه آقا رو انداخت روی پشت بام! امام هادی هم که دیگه حصرش کردن امام حسن عسکری اصلا نذاشتن جابه جا بشه!!

 دوستان ما امت حجت بن ­الحسن­یم،

چه کرده ­ایم برای امامان؟

اللهم العن اول  ظالم  ظلم حق محمد و آل محمد خدا لعنت کنه اول کسی که ظلم کرد و ادامه داره و آخر تابع له علی ذالک...

نکنه این تیکه لعن به ما برگرده نگید ما خوبیم. همین که امام ما تو بیابانه یعنی ما کاری نمی­کنیم پس خدایی نکرده شامل لعن ممکنه بشیم

میگه تو هر 10 دقیقه یه دونه بچه یمنی از گرسنگی و تشنگی می­میره. نمیشه ما کاری نکنیم. قبر دسته جمعی یعنی شاید نزدیک 30 تا قبر دارن با هم میکنن که بچه هاشون رو بزارن توی قبر. دلتون نمی­لرزه از این ظلم­ ها؟ اگر امام زمان بیاید ظلم عالم برچیده می­شود.

خمینی کبیر گفت این انقلاب زمینه ساز ظهور است. برای این انقلاب راهپیمایی کفایت نمی­کنه. جوا­ن ها پر از شبهه و سوال هستن. از مال و دارایی­ات، از آبرو و آسایش­ات، از کلام­ات استفاده کردی برای دفاع از ولایت فقیه؟؟.

برای انقلاب چه کردی؟؟؟

ما همان نسل ظهوریم اگر برخیزیم

 

فایل این متن را از اینجا دانلود کنید

فایل متن 2

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

وجدانا چه کسانی ازخاک و ناموس ایران محافظت کردند؟

 

رمان­هایی در اروپا و آمریکا چاپ می­شود در تقدیس نیروهای نظامی­شان، نیروهایی که در افغانستان و عراق مردم بی­ گناه را تحقیر و آواره کردند... اما در رمان­ ها و داستان­ ها و فیلم­ هایشان این سربازان را قهرمان جلوه می­ دهند.

تمام کشورهای دنیا نیروی انتظامی و نظامی دارند. برای برقراری قانون، حفظ امنیت و محافظت از مرزها، شرف و ناموس خودشان. برای این نیروها چنان ارزشی قائل هستند که انسان برای اعضای بدنش.

 درهیچ کجای دنیا، رسانه­ ها، نخبه ها، مسولین و مردم، نیروهای امنیتی خودشان را تخریب و تکفیر نمی­ کنند. حتی با اینکه فیلم­ های زیادی از شکنجه ­ها، تعدی­­ها و کتک زدن­ های بی مورد در رسانه ­ها پخش است. (فیلم های زیاد برخورد پلیس آمریکا و ...) اما در فضای مجازی به شدت دارند نیروهای امنیتی و نظامی ما را تخریب می­کنند. چرا؟

وجدانا چه کسانی ازخاک و ناموس ایران محافظت کردند؟ و می­کنند؟

چه­ طور اجازه می­ دهیم نیروی ما که فرزندان من و شما، برادران من و شما، پدران من و شما هستند، و برای امنیت ما داوطلبانه به دل دشمن می­زنند را مورد توهین و تهمت قراردهند.

«هیچ کشوری نیروی نظامی­اش را منفور مردم نمی­کند.»

هر کس این کار را انجام دهد خائن است!!!

 

دانلود فایل پی دی اف از اینجا

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۱۰:۴۸ ق.ظ

ماهواره دارها بیان داخل

دانلود فایل پی دی اف از اینجا

. شما فکر می­کنید چند سال زنده هستید؟
2. چند بار تا به حال خطا کرده­ اید و جبران کرده­ اید؟
3. چقدر دیگر به خودتان فرصت آزمون و خطا می­دهید؟
4. در هر بار اشتباه چه چیز از دست داده­ اید؟
5. چه کار کنید زندگی­تان با درصد خطای کمتری پیش می­رود؟
6. چه عواملی شما را به سمت اشتباه می­ کشانند؟
7. به نظرتان دوست خوب چه تاثیری در روند فکر و روح شما دارد؟
8. چه ملاکی برای دوست خوب می­شمارید؟
9. افراد موثر در زندگی­تان را خودتان انتخاب می­کنید یا بر شما تحمیل می­شود؟
10. تلویزیون و کانال­ ها دوست حساب می­شوند یا نه؟
11. ماهواره دوست خوب است؟ داشتن ماهواره تغییری در شما ایجاد کرده است؟
12. از بعد داشتن ماهواره شما تغیر مثبت کرده­ اید یا منفی؟
13. زندگی­تان شیرین­تر شده است؟
14. با خدا ارتباط­تان بیشتر شده است یا کمتر؟
15. آرامشتان بعد از دیدن برنامه­ های ماهواره بیشتر شده یا کمتر؟
16. محبت و احترامتان به وطن بیشتر شده یا کمتر؟
17. ارتباط خانوادگی­تان پرمحبت­تر شده است یا فقط آزادتر؟
18. اصل و ریشه ماهواره از کجاست؟
19. چرا در اروپا و آمریکا برای دیدن کانال­ ها باید هزینه کنند اما برای ما ماهواره با هزاران کانال رایگان است؟
20. چرا از مردم خودشان مالیات زیاد می­گیرند(45درصد) و خرج ماهواره برای ما می­کنند؟
21.پس چرا ما را در دارو و بانک و نفت و...تحریم می­کنند؟
22. شما مسلمانید. پس چرا در برنامه­ هایشان شما و وطن­تان، عقایدتان و داشته­ هایتان را مسخره می­کنند؟
23. شما مسلمانید و حجاب را خداوند در قرآن دستور داده است. پس چرا مجری برنامه­ه ای ماهواره­ای بی­ حجابند؟
24. به نظرتان انگلیس، آمریکا، اسرائیل، امام حسین علیه السلام را یاری می­کنند یا کنار یزید برای کشتن او صف کشیده ­اند؟
25. اگر امام زمان ظهور کنند گردانندگان کانال­ه ای ماهواره­ای ایشان را یاری می­کنند یا همان­طور که الان علیه ایران برنامه می­سازند علیه ایشان هم برنامه خواهند ساخت؟
26. در این مدت که ماهواره دیده­ اید زندگی­تان بیشتر شبیه آنچه خدا گفته و اهل­بیت گفته ­اند شده یا نه؟
27. اهل­بیت می­فرمایند با دشمن ما دشمن باشید، چطور مردم پای سخنان و برنامه­ ها و تحلیل­ ها و فیلم­ هایی می­نشینند که دشمنان اهل­بیت می­سازند؟
28. یک نکته: نمی­شود در دل هم محبت اهل بیت باشد هم محبت دشمنان اهل بیت. فکر می­کنید اگر مقابل امام زمانعج الله، امام حسین و حضرت فاطمه زهرا بنشینید، می­توانید از دیدن برنامه­ های ماهواره...
راستی ما چندسال عمر می­کنیم؟ بعد در روز قیامت مقابل چه کسانی قرار می­گیریم؟می­خواهیم چه کسانی ما را شفاعت کنند؟ الان که دچار بیماری و مشکلات می­شویم به چه کسانی متوسل می­شویم؟
ماهواره درمان چه دردهایی است جز آنکه ما را از خدا و اهل­بیت دور کرده و بزرگترین درد بشر امروز و آمدن بلا­ها گناه است که ما بدست خودمان مبتلا می­کنیم خودمان را!
هنوز دیر نشده، یک یا علی بگوییم و دست به دست امام بدهیم تا زندگیمان را پر از نور خدا کنیم. خدا منتظر ماست... خودش فرموده که اگر گناهکاران می­دانستند من چه شوقی برای آمدنشان داشتم، از این شوق جان می­سپردند...
جان عالم به فدایت یا حسین.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۴۸
نمکتاب ...