نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

 

پویش 251: با محوریت کتاب معصومه اثر نرجس شکوریان فرد

پویش 251: با محوریت کتاب معصومه اثر نرجس شکوریان فرد

پــــــــــــــــــــویـــــــــــشِ بـــــــــــــــــــزرگ ۲۵۱ 
⁉️چه جوری میتونم در پویش شرکت کنم؟
با خرید کتاب معصومه اسمتون تو قرعه‌کشی قرار میگیره

⁉️موضوع کتاب چیه؟
هر قسمت داستان کوتاهی از زندگی حضرت معصومه سلام الله‌علیها ست و بعد یک دایره که وصل میشود به امروز؛ الگو میشود؛ برای یک زن، یک دختر یک کدبانو
⁉️هزینه کتاب و پست چقدر؟و از کجا سفارش بدم؟
هزینه کتاب ۴۵۰۰۰ تومان
هزینه پست ۳۰۰۰۰ تومان
 
⁉️زمان شرکت در پویش و قرعه‌کشی چه زمانی هست؟
۱۶ آذر مصادف با روز دانشجو
 

⁉️ جایزه پویش چیه؟
۲۵۱ جــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــزه ارزنـــــــــــــــده
از ۵۰ تــومان تا یک میـلیـون تومان

برای خرید کتاب کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۳۴
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۲ ق.ظ

بهار22

نقد کتاب بهار : بیان وقایعی تلخ ولی حقیقی

نقد کتاب بهار

نویسنده کتاب:

– این کتاب داستان چند دختر دانشجو است که برای جشن تولد دورهم جمع شده اند! داستان زجر آور این کتاب حقیقی است و در دنیای امروز جریان دارد و برای افرادی مناسب است که رمان ترسناک می ‌خواهند. هرچند به گفته مترجم کلی از مطالب سانسور شده است، یعنی اوضاع در واقعیت بدتر بوده. خیلی از اتفاق‌ هایی را که ما در خبرها خوانده ایم و شنیده ایم، ایشان در چند کلمه گفته و تمام کرده است و خیلی از مطالب دلخراش را نمی آورد.

– البته عاشقانه هایی که در داستان است باعث تلطیف فضا شده است. حس عاشقانه دختری ایزدی به پسری که دوستش داشته را بیان کرده است. به نظر می رسد کار خوبی کرد.

– همچنین این کتاب از جهت این که قدر امنیت ایران را بدانیم، خوب است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۳۲
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۰ ق.ظ

آواز عاشقانه

نقد کتاب آواز عاشقانه : مجموعه داستان کوتاه که بلند می کند غم و غصه و حال بدت را

نقد کتاب آواز عاشقانه

نویسنده کتاب: جان چیور

کتاب “آواز عاشقانه” مجموعه داستان کوتاه، نوشته جان چپور، نویسنده امریکایی است. این کتاب داستان‌ هایش سرشار از شراب و شکست و بداخلاقی و فحش و افسردگی است. به قول معروف “سقف زندگی آنها، کف زندگی ماست”. در بسیاری از رمان‌ های خارجی، اوایل کتاب را که می‌ خوانید، از افسردگی شخصیت ها، مصرف شراب، توصیف بازی‌ هایشان، ناراحت بودن از همدیگر و… ناراحت می‌ شوید.
کتاب آواز عاشقانه شامل چند داستان کوتاه است. در یک داستان، برادری با چوب بر سر برادرش می زند، بعد طوری برخورد می‌ کند که برادر دیگر رها می‌ کند و می‌ رود.

در داستان دیگر، تمام خانه‌ های یک آپارتمان می‌ ریزد روی رادیوی یک خانه (یعنی چه؟) که اعضای این خانه‌ ها درگیری و ناسزاگویی داشتند. فردی که رادیواش این‌ طوری تنظیم شده، عصبی است و دچار افسردگی و دعوا با شوهرش است.

در یک داستان دیگر، دختری با پسری آشنا می شود، بعد از مدتی می‌ رود با پسری دیگر و بعد با یکی دیگر.
همه داستان‌ هایش همین سبک را دارد. در حقیقت چهره غرب و خانواده‌ های غربی را نشان می‌دهد، البته که وقتی کتاب را می‌ خوانید، به جای خوشحالی، بیشتر حالتان گرفته می‌ شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۳۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۹ ق.ظ

سارا کورو

نقد کتاب سارا کورو : سبک زندگی غلط

نقد کتاب سارا کورو
نویسنده کتاب: فرانسس هاجسن برنت
ناشر: چشمه

رمان سارا کورو را که تازگی خواندم، فهمیدم با دیدن کارتون سارا در دوران کودکی چه کلاهی سر ما رفت، چون او را به‌ عنوان قهرمان دوست داشتیم. اما الان که بزرگ شده ام و این کتاب را خواندم، دیدگاهم به کلی تغییر کرد. الان می ‌فهمم سارا کورو یک دختر ثروتمند است که بسیار تجملی زندگی می ‌کند و فقط در حد یک کیک به نیازمندان کمک می ‌کند. یک تکه از کیکش را به فقیر می ‌دهد، ولی پدرش یک دریا شاهزادگی برایش خرید می‌کند.
ما اصلاً حواسمان نبود کارتون ‌هایی که در کودکی می ‌دیدیم، روی ما خیلی اثر می ‌گذارد. الان که کتابش را خواندم، دیدم ما چقدر در دوران کودکی کارتون در این سبک می ‌دیدیم.
سیری تخیل دارد و ما اصلاً متوجه نمی شویم. این خیال ‌پردازی را در کودکی در ناخودآگاه ما ثبت می شود. این مسئله در داستان قانون جذب هم بود. قانونی که می‌ گوید به هر چه فکر کنی، به آن می ‌رسی. سارا کورو آن ‌قدر قوی در خیالش می‌ گردد که فکر می‌ کرده شاهزاده می‌ شوم؛ شاهزاده بوده ام و الان هم شاهزاده ام. حتی دوباره ثروتمند و شاهزاده و… می‌ شود.
هرچند دوباره که ثروتمند می ‌شود، چه کار می ‌کند؟ همان دختر را می آورد و خدمتکار خودش می ‌کند. دوباره به اندازه کلوچه به فقرا کمک می‌ کند و خب مثل سابق ریخت‌ و پاش می کند، یعنی شأنش این ریخت‌ و پاش است.

در حقیقت این داستان که بعد کارتون و فیلم می شود آموزش یک اندیشه متوهمانه و خیالی است که در پرده روحیه داشتن ارائه می‌شود!
در کشورهای اروپایی، دینشان مسیحیت است و راجع‌ به مسیحیت صحبت می ‌کنند. سیاه نمایی بی‌ نظیر است، اما واقعی است (مثل کتاب گوژپشت نتردام). اگر ما نوشته بودیم، می‌ گفتند سیاه ‌نمایی است. اما وقتی این کتاب ها را می‌ خوانیم، از فضای تاریک داستان متاثر می شویم. برای آگاهی از حقیقت اروپا، کتاب «هیس طوری» را بخوانید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۹
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

گوژ پشت نُتردام

نقد کتاب گوژ پشت نُتردام

نقد کتاب گوژ پشت نُتردام

نویسنده کتاب: ویکتور هوگو

نویسنده کتاب گوژپشت نتردام، ویکتور هوگو، از بزرگترین نویسندگان فرانسوی است. معروف ترین کتاب او بینوایان است. آیت الله خامنه‌ای درباره کتاب بینوایان می‌فرمایند: “من می‌ گویم بینوایان یک معجزه است در عالم رمان‌ نویسی، در عالم کتاب‌ نویسی. واقعاً یک معجزه است…

زمانی که جوان‌ ها زیاد دور و بر من می‌ آمدند قبل از انقلاب، بارها این را گفته‌ ام که بروید یک دور حتماً بینوایان را بخوانید. این بینوایان کتاب جامعه‌ شناسی است، کتاب تاریخی است، کتاب انتقادی است، کتاب الهی است، کتاب محبت و عاطفه و عشق است.”

خلاصه:

رمان گوژپشت نتردام، داستان یک دختر رقاص است به نام اسمرالدا. کولی‌ ها او را در کودکی از مادرش دزدیده بودند و به جایش یک پسر گذاشته بودند. پسری گوژپشت، بسیار زشت، تک چشم و وحشتناک که کشیش او را بزرگ می‌ کند و ناقوس‌زن کلیسای نوتردام می شود.

مادر اسمرالدا پس از دزدیده شدن دخترش از غصه دیوانه می‌ شود و خودش را در یک اتاق کوچک در خانه ای که پنجره ای رو به بیرون داشته، محبوس می کند، هیچ‌ جا نمی رود، فقط گریه و نفرین می‌کند. (در این داستان کاملاً فرهنگ و ادبیات فرانسه را می‌ خوانید.)

دختر کولی بزرگ و زیبا می شود و در خیابان‌ ها با رقصش جلوه‌گری می‌کند. یکی از سرداران نظامی دختر کولی را می‌ بیند و از او خوشش می آید، اما قصد ازدواج با او را ندارد. دختر کولی هم عاشقش می‌ شود و با هم در یک ساختمان قرار می‌ گذارند. از طرف دیگر، کشیشی که گوژپشت را بزرگ کرده بوده هم عاشق دختر کولی می شود. کشیش رد دختر را می‌ زند و به سروان می رساند اما نهایتا سروان را می‌ کشد و قتل به گردن دختر می افتد. دختر را برای اعدام به شکنجه‌ گاه روح می‌ برند. (در داستان، شکنجه‌ گاه روح را جای وحشتناکی ترسیم می‌ کند.) کشیش دختر را نجات می‌ دهد و از او می‌خواهد که تن به خواسته‌اش بدهد. چون دختر نمی‌پذیرد او را به جوخه اعدام می‌سپارد. موقع اعدام اسمرالدا، گوژپشت نتردام او را می دزدد و در کلیسا نگهداری می کند. کولی‌ ها برای نجات دخترشان می آیند. اما گوژپشت که خیلی وحشی و شر بوده، فکر می‌ کند برای کشتن او آمده اند، به همین دلیل جنگ راه می‌ اندازد.

نهایتا برای بار دوم که می‌ خواهند دختر را اعدام کنند، این‌ بار کشیش او را فراری می‌ دهد. به امید اینکه دختر او را بپذیرد که باز هم جوخه اعدام را انتخاب می‌کند.

در این‌ بین آن زنِ اتاقک نشین متوجه می‌ شود اسمرالدا، دخترش است. نظامی‌ ها جمع شده بودند که اسمرالدا را اعدام کنند، دختر پانزده-بیست ساله را! دختر را پیدا می‌ کنند و می‌ گویند جن در وجود اوست و خبیث است و او را اعدام می‌ کنند و مادر که پای دار بوده می‌ میرد.

نقد:

گوژپشت نتردام فرهنگ اروپا را خیلی خوب به تصویر می‌کشد.

تاریخ همیشه ذهن‌ها را روشن می‌کند یک تفاوت اساسی کتب رمان نویسندگان پیشین با الان همین است، آن‌ها تاریخ را هم به رشته تحریر درمی‌آوردند که یکی از این نویسنده‌ها ویکتور هوگو است که شاید همه با خواندن گوژپشت نتردام متوجه حقیقت شوند. مثلاً شکنجه هایی که توصیف می کند نشان دهنده منش تربیتی و اندیشه ای نه تنها سیاست داران که منصب داران است. هم چنین ادبیات اجتماعی مردم با یکدیگر و ادبیات حکومت با مردم را در طول خواندن این کتاب می بینند. ادبیات عامه و خاصه مردم و حتی اندیشه دینی و صاحبان ترویج دین در اروپا را که آنها را هم در سطح خودشان نشان می دهد. کتاب‌ های دیگری هم هستند که چهره واقعی غرب را بیان می کنند، مثل کتاب “آخرین پدرخوانده”. این کتاب را هم بخوانید و بر آن حاشیه بزنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۸
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۸ ق.ظ

کیک امانتی

کتاب کیک امانتی : داستانی تخیلی با مفهوم قرآنی

کتاب کیک امانتی

نویسنده و تصویرگر:کلر ژوبرت

 

چقدر لازم است بعضی مفاهیم اخلاقی مهم را برای کودکانمان با زبانی شیرین بگوییم…

این کتاب از همان کتابهای شیرینی است که بارها برای فرزندتان می خوانید و باز دوست دارد هر از چندی برایش خوانده شود…

در این کتاب قصه ای خلاقانه درباره امانت داری خواهید خواند .

 

بریده کتاب:

خرگوشک‌گفت: “سلام فندقی ! لطفا این کیک سیب زمینی را برایم آن بالا نگه‌می‌داری؟

می ترسم مورچه ها کیکم را بخورند.”

فندقی قبول کرد. سبدش را پایین فرستاد و کیک را بالا کشید.

خرگوشک گفت: “خوب مواظبش باش، عصری برمیگردم”

خرگوشک از درخت خیلی دور نشده بود که یک دفعه، یکی از شاخه بالایی تلپی افتاد پایین. جغد همسایه بود که روی کیک افتاده بود.

(صفحه۵و۶)

 

وقتی خرگوشک کیک را گرفت و رفت فندقی نفس راحتی کشید و چشم هایش را بست تا خستگی در کند. اما یک دفعه سر و صدایی شنید و نگاه کرد. چندتا خرگوش، کیک به دست، پای درختش جمع شده بودند. یکی گفت:…

(صفحه۱۵)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۸
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۶ ق.ظ

عملیات احیا

کتاب عملیات احیا : روایت صعود یک مجموعه دانش‌بنیان به قله دانش و فناوری الکتروموتور

عملیات احیا

کتاب عملیات احیا

نویسنده: محمد حکم آبادی

ناشر: راه یار

بریده 1

من یک خانه ۳۰ متری به ۳۸۰ دلار اجاره کردم. روز بعد رفتم دانشگاه. دانشجوهای چشم بادامی کره ای که فهمیدند من ایرانی هستم، دستشان را شبیه بدن سازها بالا آوردند و با اشاره به بازوهایشان یک چیزهایی به هم بافتند که من فقط «ایران»ش را فهمیدم. کم کم به زور مترجم فهمیدم ایران را یک کشور مستقل و قدرتمند می دانند، برعکس تایوان که طلبکارانه نگاهشان می کردند. همان ماه اول، قبض برق و گاز خانه برایم خاطره شد. مردم کره توی خانه و مغازه کاپشن می پوشیدند؛ ولی من فکر کردم ایران است و سیستم حرارتی خانه همیشه روشن بود.

قبض ۳۶۰ دلاری را که پرداخت کردم، همه لباس گرم پوشیدیم. از آن به بعد دوش گرفتنم از ترس پول برق چهار دقیقه هم طول نمی‌ کشید! بگذریم از ماهی ۵۰ دلار مالیات حقوق ۶۰۰ دلاری ام و پول بطری های آب و خرج خرید یک قاچ هندوانه. برخلاف ایران، در دانشگاه خبری از بروکراسی اداری نبود. اساتید دانشگاه برایم اسطوره بودند؛ ولی چند وقتی که پای درسشان حاضر شدم، فهمیدم به قول معروف: «مرغ همسایه غاز است.» ص ۱۳۱

بریده 2

_ جناب محرابیان، ورق سیلیکون هایی که برای این موتورها لازم داریم توی گمرک گیر کرده. ترخیص نمی شه جناب وزیر. _ گیر حقوقی داره؟ _ نه درگیر بروکراسی اداری شده. _ می گم آقای روغنی با شما تماس بگیره و مشکل رو حل کنه. به دو دقیقه نرسید که آقای روغنی زنگ زد. گوشی را که جواب دادم، از یک طرف صدای بی سیم می آمد، از یک سمت صدای زنگ تلفن و از آن ور صدای صحبت چند نفر. موضوع را که به آقای روغنی گفتم، همان جا تماس گرفت با گمرک. از این مسئول به آن مسئول زنگ زد و من هم پشت خط بودم. انگار زمان جنگ است و آقای روغنی در ستاد فرماندهی جنگ نشسته. توی همان تماس مشکل ما را حل کرد. از آن به بعد هم گاهی خودش زنگ می زد و می پرسید: «مشکلی توی پروژه نیست؟» بعداً راجع به آقای روغنی پرس و جو کردم، هم آزاده بود و هم جانباز. فهمیدم جنگش هنوز تمام نشده. ص ۱۴۱

بریده 3

تعمیر اساسی تمام شد و موتور را بستیم. کارشناس تست نیروگاه آمد: «دفعه قبل که روس ها موتور رو تعمیر اساسی کردن، موتور بعد از چهار بار تست به بازه قابل قبول رسید. میزان ارتعاشش ۲/۴ بود. بعد از اصرار ما، برای پانزدهمین بار روی موتور کارکردن، ارتعاش رو آوردن روی ۱/۹. هم روس ها با این عدد حال کردند، و هم ما خوشحال بودیم. حالا به نظرت ما چند بار باید کار شما رو تست کنیم؟ فکر می کنی ارتعاشتون چقدره؟» موتور شروع کرد به چرخیدن. چند دقیقه ای گذشت، هیچ مشکلی نداشت. مسئول تست گفت: «تا حالا سابقه نداشته موتوری توی تست اول تایید بشه!» و کارشناس دیگر داشت دستگاه تست را بررسی می کرد. به دستگاه تست شک کرده بود؛ ولی مشکلی پیدا نکرد. همه چیز درست بود. میزان ارتعاش ما ۱/۱ بود، عددی که می گفتند تا الان سابقه نداشته. کارشناس روسی ساکت بالای دستگاه تست ایستاده بود و پلک نمی زد. مهندس های ایرانی هم خوشحال بودند و «ای والله» و «دمت گرم» می گفتند. ص ۱۸۴

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۶
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ

بزم باران

کتاب بزم باران: خاطرات شهید حبیب لکزایی

بزم باران

کتاب بزم باران

نویسنده: سعید عاکف

ناشر: ملک اعظم

 

بریده

با همه تلاشی که او می کرد و من می کردم، هزینه خرید قلم و دفترش جفت و جور نمی شد. یک روز آمد که آقاجون یه کار پیدا کردم که بتونم با پولش قلم و کاغذ بخرم. گفتم چه کاری پسرم؟ گفت کار توی کوره.

جربزه اش را داشت، دلم نمی آمد این کار پرمشقت هم به کارهایش اضافه شود. گفتم تو که درس می خونی.

ص ۱۴

 

نزدیک کتابفروشی آقای محمودی یک بستنی فروشی هم بود. یک روز که با حبیب و بچه ها بودیم، یکی شان کلید کرد که امروز برویم بستنی بخوریم. بستنی ها خوشمزه بود و چشمک می زد.

_ ما که پول آن چنانی نداریم هر کار خواستیم بکنیم و هر چی دلمون خواست بخریم. حیف نیست الان به جای خریدن کتاب، اونا رو خرج شکم کنیم؟

صدا، صدای حبیب بود. دو سه تا استدلال دیگر آورد تا طرف عطای بستنی را به لقای کتاب بخشید.

ص ۳۵

 

نگاهم افتاد به حبیب. اول فکر کردم چشم راستش مجروح شده، بعد دیدم پهلویش هم دریده شده.

بعد که دقت کردم، دیدم انگار از تمام بدنش دارد خون می آید. راه تنفسش هم گرفته شده بود، به سختی از دهان نفس می کشید. برایم عجییب بود که آه و ناله نمی کند.

ص ۵۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۵
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۵ ق.ظ

روایت بی قراری

کتاب روایت بی قراری: خاطرات شهید حسین محرابی

تصویر

کتاب روایت بی قراری: خاطرات شهید حسین محرابی

نویسنده: بتول پادام
ناشر: ستاره ها

بریده

حاج آقا، من فقط با استناد به این آیه قرآن که خدا می گن ازدواج کنید که من شما رو بی نیاز می کنم، فقط به پشتوانه اون رزقی که خدا می گه من بدون حساب به هر کی بخوام می دم، به اون پشتوانه اومدم و برای رضای خدا ازدواج می کنم و انشالله خدا خودش منو از همه چی بی نیاز می کنه!
با این حرف، توی جمع همهمه ای افتاد. بابا سکوت کرد. می‌ توانستم رضایت را از توی چشم هایش ببینم.
ص ۳۸

تو راضی می شی من به خاطر کارم به گناه بیفتم یا خدای ناکرده پام بلغزه؟ وقتی وارد خونه ای می شم که کارگر و شماره بردار کنتور رو جزو مردا حساب نمی کنن، چی کار کنم؟ وقتی خانمه با سر و وضع ناجور می آد تو حیاط یا درو روم می بنده، من چه کار کنم‌؟ تو کجا بودی اون روزی که خانمه درو روم بست و من به هزار ترفند درو باز کردم و از خونه فرار کردم. من نمی تونم با این کار کنار بیام. پیغمبر خدا نیستم که بگم تو دام نمی افتم.
ص ۱۰۲

هر دو تلاش می کردیم و حسین امید داشت به گشایش خدا. می گفت: کسی که برای خدا کار کنه، خدا هم براش جبران می کنه.
این اطمینان عصبی ام می کرد. اعتقادش به خدا محکم بود، ولی من دلم قرص نبود… گاهی دلم می خواست صبر و تحمل او را می داشتم.
ص ۱۱۱

این چند روز حسین در طی روز ما را همراهی نمی کرد. دوست نداشت کنار ساحل بیاید. بی حجابی و بی بند و باری عده ای توی آب و کنار دریا عذابش می داد. می گفت نبیند راحت تر است. من و بچه ها را راهی می کرد و خودش عین زن کدبانو می رفت پی خرید و پختن و شستن و رُفتن.
ص ۱۳۷

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۵
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۲۳ ق.ظ

قصه ای کنار برکه

کتاب قصه ای کنار برکه : داستان دخترکی که مامان و باباش قراره بروند حج.

نام کتاب: قصه ای کنار برکه

نویسنده:انسیه محمد جوادی

نشر: عهد مانا

معرفی‌کتاب:
کتاب قصه ای کنار برکه، نوشته انسیه محمد جوادی، داستان دختری است که مادر و پدرش می خواهند به سفر حج بروند و او خیلی ناراحت است. پدر قبل از رفتن، برای دلداری دختر با او حرف می زند و داستان آخرین حج پیامبر(ص) و قصه غدیر را تعریف می کند.
این کتاب برای رده سنی چهارم تا ششم دبستان مناسب است، و با نقاشی ‌هایی فاخر آراسته شده است.
قصه ‌ای کنار برکه، نوشته انسیه محمد جوادی، در سال ۱۴۰۲ توسط انتشارات عهد مانا منتشر شده است.

تبلیغ‌کتاب:

داستان دخترکی که مامان و باباش قراره بروند حج.

دخترک دلتنگ است و نگران. پدر قبل از رفتن او را برای قدم‌زدن بیرون میبرد و درباره قصه غدیر برایش حرف می‌زند.

داستان قصه غدیر زیبا و با تصاویر جالبی در این کتاب آمده.

 

بریده‌کتاب(۱):

مریم خیلی ساکت بود و تا اینجا سؤال نکرده بود بابا کنار خیابان روبه روی حرم امام رضاء الله ایستاد مریم نگاهش را دوخت به گنبد طلایی حرم و حس کرد مثل همیشه این امام رضا الله است که اول سلام میکند. اصلا همیشه امام بود که دست محبت به سمتش دراز می.کرد صدای بابا او را از فکر بیرون آورد..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۰۹:۲۳
نمکتاب ...