رستاخیز عاشقی
نقد کتاب رستاخیز عاشقی : عاشقانه ای در بطن جنبشی عدالت خواهانه
نقد کتاب: رستاخیز عاشقی
نویسنده: محمد سرشار
موضوع: عاشقانهای در بطن جنبشی عدالتخواهان
یحیی روحانی جوان نوشهر، که پیشنماز نمازگاه هدایت است و از وقتی آمده، جوانهای زیادی را جذب مسجد کرده، خواسته و ناخواسته وارد ماجرایی حساس می شود. یکی از کله گنده های ثروتمند شهر، در صدد یک زمین خواری بزرگ است و یحیی و آمنه، سردمدار اعتراض به این فساد اقتصادی می شوند. اعتراضی که شوری در شهر می اندازد و اتفاقات خوش و ناخوشی را در پی خود می آورد. یحیی راهی زندان می شود اما آمنه نمی گذارد عَلم زمین بماند…
عاشقانه های یک زوج طلبه، در میانه هول و ولای اعتراض و تهدید و زندانِ برخاسته از یک فساد اقتصادی، پارادوکس زیبایی را ایجاد می کند. این کتاب از دو جهت کم و بیش خط شکن و نوآور بوده است. از جانبی، به تصویر کشیدن روابط درون زندگی طلبگی، که در عین عشق و شور، نقش پررنگی از خدا در آن جریان دارد. از جانب دیگر، توجه به فسادهای اقتصادی، و زور و تزویری که در پی زر می آید، که شاید تا کنون به عرصه ادبیات راه نیافته باشد.
هم چنین، قلم صاحبسبک نویسنده در این کتاب نیز، به دل انگیزی آن افزوده است؛ کلماتی که برساخته خود نویسنده است و به جای لغات معمول قرار گرفته است.
اما این کتاب در کنار این نقاط مثبت، دو نکته منفی مهم دارد:
یک: ورود بیش از حد و نامناسب، به روابط خصوصی و عاشقانه زوج جوان. لزومی نداشت نویسنده با آن جزئیات، روابط و احساسات عاشقانه آنها را بیان کند. شاید نویسنده می خواسته بگوید شیخ ها هم بله و آن ها هم احساسات عاشقانه دارند و این کارها را بلدند. اما بیش از حد به این حیطه ورود پیدا کرده است.
بیان چنین روابطی در حیطه پاک یک زوج با ایمان، اگر چه می تواند جنبه آموزشی برای زوج های جوان داشته باشد، اما باید مراقب بود که در مخاطب باعث تحریک و ایجاد یک دیدگاه رویایی به ازدواج نشود.
دو: نشان دادن یک نظام سر تا پا فاسد حاکم بر شهر. تقریبا تمامی منصب داران درون داستان، کم یا بیش، انسان های فاسد یا مغرور یا مصلحت اندیشی هستند، که جلوی پای یحیی سنگ اندازی می کنند، یا سعی دارند او را از عرصه به در کنند. فقط دو نفر با او همراهی می کنند، که یکی شان تصادف می کند (کشته می شود) و دیگری را با وعده ویلا می خرند. تنها این وسط، مقام رهبری است که هوا را دارد، و به نحوی به ماجرا ورود می کند و با تغییر امام جمعه، باعث بهبود شرایط می شود.
در طی داستان هم از زبان شخصیت ها این مسئله مطرح می شود که چرا رهبری ورود پیدا نمی کند؟ کشوری به این پهناوری، با این همه شهرهای بزرگ و کوچک و مشکلات ریز و درشت، آیا قرار است هر مشکلی در هر جایی، به سر انگشت تدبیر رهبری حل شود؟ پس این حجم عظیم دستگاه اداری برای چیست؟ و حال که قرار است ارگان ها به مشکلات رسیدگی کنند، آیا واقعا همگی فاسدند؟ پس این پرونده های فسادی که در دادگاه ها محکوم می شود، و یا از وقوع مفاسد جلوگیری می شود، توسط چه کسانی به انجام می رسد؟
با حذف دو ایراد، این کتاب می توانست کتاب خیلی خوبی باشد. چرا که قلم نسبتا بدیعی دارد، داستان قابل توجهی، و نکات ظریف تربیتی و دینی را در خلال داستان بیان می کند. مثلا یحیی به یکی از مسئولین زندان کمک می کند با دخترش که شُل دین شده، روابط خوب و دوستانه ای برقرار کند، و همین رفاقت باعث بهبود رفتارهای دختر می شود؛ و موارد دیگر.