نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۸۷ مطلب با موضوع «2. جوان :: 1.4.ستاره های درخشان(جنگ و مقاومت) :: دفاع مقدس» ثبت شده است

شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

فرمانده من

فرمانده من : حکایت هایی تلخ و شیرین از فرمانده هایی که سن و سالی نداشتند

فرمانده من
نویسنده: رحیم مخدومی، احمد کاوری، داوود امیریان و…
انتشارات: سوره مهر

معرفی:

حکایت های تلخ و شیرین از فرمانده هایی که سن وسالی نداشتند و این جنگ تجربه اول و آخرشان بود اما نمی دانیم از شگفتی کارهایشان بخندیم یا گریه  کنیم. فقط گاهی مثل یخ منجمد می شویم و بعضی اوقات هم وا می ریم.

بریده کتاب:

ناگهان دریچه تانک بالا رفت و دو دست به موازات هم بیرون آمد و از پس دست ها، لوله تفنگی با یک کلاه خود بر روی آن:”الدخیل الخمینی!”
لحظه ای بعد، مدنی بود که سوار بر تانک، گوش عراقی را گرفته بود و فریاد می زد که: گاز بده..گاز بده! صفحه۱۴

بریده کتاب(۲):

متأسفانه یک روز در اثر حادثه دل خراشی یکی از خواهرانش به شدت زخمی شد و پیکر نیمه جان او توسط محمود به بیمارستان انتقال یافت. پس از گذشت چند ساعت محمود با چهره ای برافروخته و غمگین سپاه بازگشت و با حالتی خاص خبر شهادت آن خواهرم را اعلام کرد. محمود بعد از این خبر اضافه کرد که: من دیگر عمری نخواهم داشت شاید خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود.صفحه۸۳

مرتبط با کتاب فرمانده من 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۸، ۰۵:۰۹ ب.ظ

مسیح کردستان

 

کتاب مسیح کردستان : پرداختی به دوران شیرین نوجوانی یک مرد بزرگ (دورانی ناشناخته)

کتاب مسیح کردستان
نویسنده: نصرت الله محمودزاده
انتشارات ملک اعظم

معرفی:

ما از زندگی شهدا بیشتر دوران جبهه شان را می دانیم.
و از شر و شور کودکی و نوجوانی و جوانی شان اطلاعی نداریم.
زیبایی این کتاب پرداختن به دوران ناشناخته زندگی محمد بروجردی است.
کتاب شیرین نوجوانی ما

بریده کتاب:

در سمت راست، انبار بزرگ لاستیک(کیان تایر)بود. نگهبان در حیاط قدم می زد. میرزا باید پنجره ی انبار را که به سمت خیابان بود، می شکست و نارنجک را پرتاب می کرد. احد طبق برنامه موتور را به پیاده رو برد و درست زیر همان پنجره ایستاد. میرزا روی زین ایستاد. یک دستش روی سر احد بود که نیفتد و در دست دیگرش نارنجک بود. احد کاملا توقف کرد. میرزا ضامن نارنجک اول را کشید و با قدرت به سوی پنجره پرت کرد.

بریده کتاب(۲):

آیت الله بهشتی لبخندی زد و به میرزا گفت: شما دو ماموریت دارید. یکی تعقیب بختیار و آمادگی برای اعدام ایشان و دیگری پیشنهاد برای حفاظت از امام درصورت ورود ایشان به ایران. میرزا به سوی آیت الله مطهری رفت که او را ببوسد. آیت الله او را لحظه ای بر سینه ی خود فشرد و این از نگاه آیت الله بهشتی دور نبود. نگرانی آنها، در آن شرایط از اوضاع انقلاب بسیار بود…

بریده کتاب(۳):

میرزا گفت: ما باید طرح بزرگی را اجرا کنیم. هدف از این طرح صرفاً بالا بردن روحیه مردم است. من از آخرین پیام آقا این طور دستگیرم شد که “تا مردم وارد صحنه نشوند، کاری از گروه های سیاسی و نظامی برنمی آید.
” ما نباید توی لاک خودمان فرو برویم و از مردم فاصله بگیریم”.
ص ۱۰۸

بریده کتاب(۴):

مینی بوس مصطفی را از دور شناخت. سوار شد و احوال پرسی گرمی با مصطفی کرد. اول پیشانی او را بوسید و لبخند زنان دو دکمه بالایی پیراهن مصطفی را بست وگفت: من آقا مصطفی را این طوری بیشتر دوست دارم.
با اینکه میرزا دست کم ۱۵ سال از مصطفی کوچکتر بود اما با رفتارش مصطفی را تحت تاثیر خود قرار می داد. ص ۱۵۸

مرتبط با کتاب مسیح کردستان 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
یادگاران (کتاب بروجردی): بعضی آدم ها را باید مدام یادآوری کرد. جان پای دین داده اند

بیشترتر بخوانیم…
مفید و مختصر از شهید بروجردی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۸ ، ۱۷:۰۹
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۴:۵۸ ب.ظ

فرمانده شهر

کتاب فرمانده شهر : ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد گشته… بخوان تا بشناسی ممّد معروف را

 

کتاب فرمانده شهر
نویسنده: داوود بختیاری دانشور
انتشارات: سوره مهر

معرفی:

یکی از سرودهای معروف: ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد گشته….
جوان های سینه زن چنان این نوحه را با غم می خوانند که انگار پدرشان از دنیا رفته درحالیکه این نوحه و گریه برای جوان رشید و خوش قیافه و بی نظیر شهر…
بقیه اش را درکتاب بخوانید…

بریده کتاب:

باید رئیس ساواک آمده باشد. با این حرف محمد بی اختیار پشتم لرزید. به محمد نگاه کردم. همانطور سیخ ایستاد بود. ناگهان چند مامور دوره مان کردند. هیکل هایشان بلند و پهن بود. یکی ازآنها که کت چرمی ای به تن داشت ـ زل زد به صورت محمد !
ـ به خاطر این بچه، هوار هوار راه انداخته بودید؟! قدمی به جلو برداشت کف دست گنده اش را بالا برد و با تمام قدرت به صورت محمد کوبید. با این کار مرد، انتظار فریادی دردآلود را از محمد داشتم. اما محمد همچنان ایستاده بود و به مرد نگاه می کرد. مرد نگاهی به اطرافش انداخت و سیگاری روشن کرد. صورت گنده و گوشت آلودش از سرخی کبود شده بود یکی از مامورها که به نی قلیان می ماند، تته پته کنان گفت: به ..به جثه اش نگاه نکنید …. خیلی سفته … مثل سگ!ص ۲۱تا ۲۲

مرتبط با کتاب فرمانده شهر 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم…
پایی که جا ماند: روایاتی دقیق و پرکشش از زندان های مخفی عراق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۸ ، ۱۶:۵۸
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ماشال

 

کتاب ماشال
خاطرات و زندگینامه شهید براتعلی داوودی
نویسنده و انتشارات: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

معرفی:

آهای کسانی که از تنبلی خسته شده اید. آهای افسرده هایی که حوصله زندگی ندارید بیاید ببینید اشکال کار کجاست که شما از زندگیتون لذت کافی نمی برید. ببینید شهدا چطور زندگی کردند و چه می گفتند.

خلاصه:

براتعلیِ دو ساله در یک تصادف وحشتناک با گاری سرش به زیر چرخ گاری می رود و در نهایت نا باوری اطرافیان بهبود می یابد و ذخیره الهی می گردد تا سرباز خمینی شود و او را در انقلاب و دفاع مقدس با تمام توان یاری نماید براتعلی معروف به ماشال یک جوانمرد تمام عیار است که مجاهدی وارسته در همه زمینه های فرهنگی و تربیتی و نظامی است.

بریده کتاب:

دو سرباز عراقی متوجه حرکت سریع براتعلی شدند تمام وجودمان را ترس گرفت! براتعلی هم بلافاصله فهمید نمی دانستم چه پیش می آید دو نفری به سویش دویدند و در عین نا باوری چیزی که دیدیم مثل فیلم ها بود: براتعلی بدون آنکه از مسیرش منحرف شود در یک لحظه هر دویشان را گرفت و سرهایشان را به هم کوبید! ما هم آن دو سرباز بی کله را گرفتیم و به عقب منتقل کردیم.

بریده کتاب(۲):

مثل همیشه با همان لبخند همیشگی اش شروع کرد به احوالپرسی کردن خبر گرفتن از اوضاع محلّه و مسجد….
ولی این خوشی و گپ و گفت ما نیم ساعت بیشتر طول نکشید.
براتعلی در کنار مادرش با آرامشی وصف نشدنی ذکر شهادتین را گفت و چشم هایش را روی هم گذاشت و به شهادت رسید.
انگار براتعلی تنها برای احترام پدر و مادرش و نظاره کردن چهره آن ها، چند روزی صبر کرده بود و حالا دیگر به آرزویش رسید و راحت چشم هایش را می بست. (ص۱۰۵)

مرتبط با کتاب ماشال 👇🏻👇🏻👇🏻

بیشتر بخوانیم..
پنجاه سال عبادت: زیباترین دست نوشته ها و تکه های ناب وصیت نامه شهدا

بیشتر ببینیم…
کلیپ کتاب سعید: روایتی شیرین و متفاوت از زندگانی نوجوانی اهل تسنن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

از او/ هنوز سالم است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
جمعه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تنها زیر باران

 

 

 

عکس نوشته هایی دلنشین از کتاب تنها زیر باران

 

عکس دلنشین طعم آزادی,قفس
همیشگی نبود
حالت پرنده ای را داشت
که طعم آزادی را چشیده
و دوباره افتاده توی قفس.
عروسک,مامان
مامان می نشست و با حوصله از تکه پارچه ها، عروسک درست می کرد.
خوشگل بودند و به چشم ما بهتر از عروسک های گران قیمت بازار.
کتاب خوراک روح
کتاب،
خوراک روحمان بود.
ذهن فعال و تحلیل گر
ذهن فعالی داشت، مدیر و برنامه ریز بود و مسائل را خیلی خوب تحلیل می کرد.
شاید به این دلیل که زیاد کتاب می خواند.

از کتاب تنها زیر باران

صبر و حوصله مهدی زین الدینمهدی

که پیمانه صبر و حوصله اش به این سادگی ها پر نمی شد.

شهید مهدی زین الدین
جذب بالای شهید مهدی زین الدین

خلق و خو، رفتار و کردار،
حتی لباس پوشیدنش،
طوری بود که آدم را
جذب خودش می کرد.


شهید مهدی زین الدین

بیشتر…
۱۰۰ خاطره زیبا و جذاب از شهید مهدی زین الدین

نگاه و فکر و کلام او
هر جا به تنگنا می افتادیم و فکر می کردیم زمین به آسمان رسیده،
نگاهش، خنده اشف دو سه کلام حرفش، زیر و رویمان می کرد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

هاجر در انتظار

کتاب هاجر در انتظار
این بی بی بزرگوار(شهید عباس کریمی از نگاه همسر)
نویسنده: سعید عاکف
انتشارات ملک اعظم

معرفی:

تا حالا شده؟
بله خب حتما تا حالا برات پیش اومده…
یه وقتایی دوست داری از کنار مشکلات زندگیت رد بشی و بهشون لبخند بزنی، دوست داری هرچی سختی میبینی کم نیاری!
دوست داری وقتی همه ملتهب اند، تو آروم باشی… راضی باشی از زندگی…!
اینا یه حس واقعیه که بعد از خوندن کتاب بهت دست میده و می فهمی “آدم” اگه “چه جوری” باشه… خوشبخت میشه!

بریده کتاب:

قرار شد جلسه بعدی خواستگاری توی مغازه پدرم باشد. با عباس قرار گذاشت. من پشت کیف و چمدان ها قایم شده بودم. آنها طوری چیده شده بود که به راحتی می تواسنتم او را ببینم. عباس بعداً به من گفت تا اومدم مغازه فهمیدم این نقشه توئه و تو قایم شدی و داری منو نگاه می کنی…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۰۴ ب.ظ

روزگاران (کتاب پزشکان)

روزگاران (کتاب پزشکان) : قصه ی مردان مدرک دار متخصص و البته متفاوت

روزگاران (کتاب پزشکان) نویسنده: سروش زنگنه انتشارات: روایت فتح

روزگاران (کتاب پزشکان) : قصه ی مردان مدرک دار متخصص و البته متفاوت

 

روزگاران (کتاب پزشکان)
نویسنده: سروش زنگنه
انتشارات: روایت فتح

معرفی:

بعضی ها وقتی به مدرک و پول و شهرت می رسند، دیگه خدا رو بنده نیستند، خودشون هستند و دنیاشون؛
قصه ی مردان مدرک دار متخصصی که متفاوت از هم سلفی هاشون بودند، حتما خواندنی ست…

بریده کتاب(۱):

(بهتر)گفتم: این خونریزیش خیلی شدیده، خون می خواد
ـ خون نداریم اینجا
ـ من نمی دونم، ولی این، اینجوری یک ساعت هم دوام نمیاره.
ـ حالا گروه خونیش چی هست؟
ـ A
ـ بذار ببینم چه کارش می تونم بکنم؟
شده بودیم بانک خون. من گروه خونیo، علیA، مرتضیAB
رنگ همه مان گچ
ص ۳۷

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۸ ، ۲۱:۰۴
نمکتاب ...
شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۸، ۰۳:۰۰ ب.ظ

جمیل

کتاب جمیل : ترکیبی از فراق وجنگ می تواند هر مردی را به زانو در بیاورد اما نه جمیل...

کتاب جمیل : ترکیبی از فراق وجنگ می تواند هر مردی را به زانو در بیارد اما نه جمیل...

کتاب جمیل : ترکیبی از فراق وجنگ می تواند هر مردی را به زانو در بیاورد اما نه جمیل…

 

کتاب جمیل : حسن گلچین، شرکت گروه مطالعات اندیشه ورزان آریا

بریده کتاب(۱):

بعد از اینکه عاقد خطبه ی عقد را خواند و رفت، شیخ دست حبیبه را در دست من گذاشت و گفت: جمیل این امانت من است، من آن را چون چشمانم نگه داری کردم و هر آنچه که برای یک زندگی خوب لازم بود، به او آموزش دادم. از تو می خواهم امانت دار خوبی باشی و امانت من را گرامی بداری.
دستان لطیف حبیبه چون چشمه ساری جوشان، زندگی در وجود من جاری کرد و چنان از خود بی خود شده بودم که نمی دانستم کجا هستم…ص ۱۵

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۲۰ ق.ظ

چرخ وفلک

مجموعه چرخ وفلک : بیان و بررسی نعمت های الهی به زبان شیرین شعر

مجموعه چرخ وفلک : بیان و بررسی نعمت های الهی به زبان شیرین شعر

مجموعه چرخ وفلک : ثریا کریمی، نشر کمال اندیشه

 

معرفی:

این ده کتاب ساده و خوشمزه، به بیان و بررسی نعمت های الهی به زبان شیرین شعر می پردازد و در آخر به این اشاره دارد که این نعمت ها از خداوند است، خداوندی که همه ما انسان ها را دوست دارد و به دقت و نظم برای ما جهان زیبایی آفریده است.
این شعرهای ساده که مناسب کودکان زیر ۵ سال است می تواند به راحتی در مهد کودک ها نیز به جای شعر های کم محتوا مورد استفاده قرار گیرد و به خاطر ریتم ساده، حفظ کردن آن برای کودک آسان است.

بریده کتاب(۱):

راستی اگه بچه ها
برف سفید نباره
تمام این دنیا رو
کثیفی بر میداره
آدم برفی نداریم
تا عکس بگیریم باهاش
یا گوله های برفی
بسازیم یواش یواش
خدای خوب و دانا
برف سفید رو ببار
برای ما آدم ها
شور و صفا رو بیار
ما هم دعا میکنیم
توی فصل زمستون
برف قشنگ بباره
تا پر بشه سد هامون

بریده کتاب(۲):

کنار جا نمازم
برات دعا میخونم
ستاره قشنگم
قدر تو رو میدونم
آسمون شهرمون
بدون تو خالیه
اما اگه تو باشی
پر نوره وعالیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۸ ، ۱۱:۲۰
نمکتاب ...