نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

مثل خوشه های انگور

 

کتاب مثل خوشه های انگور: درس هایی اخلاقی از قرآن در قالب متونی کوتاه و زیبا

کتاب مثل خوشه های انگور
نویسنده: محمدرضا رنجبر
انتشارات شهر

بریده کتاب:

عقل مثل گل است عطر و بوی خوش دارد. وقتی هم عقل ها کنار هم قرار می گیرند، مثل یک دسته گل اند و بوی خوش دو چندان می شود. مشورت کنار هم نشستن عقل هاست. انسان به هر نقطه ای که رسیده باشد، به مشورت نیازمند است.

بریده کتاب(۲):

سراب با سر آب خیلی فرق می کند و این یعنی گاهی وقت ها نمودها با بودها خیلی متفاوت است. این است که قرآن می گوید: هیچ گاه ظاهر افراد برایت ملاک نباشد و همین طور آن چه بر زبانشان جاری است. بودن ها ملاک است نه گفتن ها.

بریده کتاب(۳):

وقتی مستقیم حرکت می کنید، سریع می رسید و ایمن، اما وقتی زیگزاگ می روید، نه تنها خود را به خطر می اندازید، که ممکن است اصلا به مقصد نرسید. قرآن می گوید: راه خدا مستقیم است. پس راستی پیشه کن که راستی تو را به هدف می رساند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۲۰ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۳۶ ب.ظ

عفاف سرچشمه زیبایی

 

کتاب عفاف سرچشمه زیبایی: بیان مصادیق روشن حجاب و آثار آن در خانواده و جامعه

 

کتاب عفاف سرچشمه زیبایی
نویسنده:  عبدالکریم پاک نیا
انتشارات نورالزهرا

بریده کتاب:

 صفحه ۱۳۱

احکام اسلام، فطری، طبیعی و برطرف کننده نیازهای ضروری انسان هاست. بر اساس قاعده لطف، خداوند متعال بهترین وظایف و تکالیف را برای بندگان خود واجب می کند.
حکم عفاف و حجاب برای ایجاد تمرکز نیروها، شکوفایی استعدادها، رشد خلاقیت و جهت دهی به غرایز سرکش، تشریع شده است….
عقل هم، هر عملی را که موجب ارزشمندی و اعتلای کرامت انسان می شود و او را از اتلاف وقت در امور سطحی و کم ارزش باز می دارد و نیروهای درونی او را برای رشد و تعالی متمرکز می کند، پذیرفته است.

بریده کتاب(۲):

صفحه ۱۲۰

…اساسا عفاف یکی از صفات نفسانی است که انواع شهوات را در وجود فرد کنترل و مهار می کند و مثل ترمز ماشین است که سرعت را تعدیل و کنترل کرده و به جایگاه قانونی اش بر می گرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۰۰ ، ۱۲:۳۶
نمکتاب ...
جمعه, ۱۹ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

قربانی اسلام

 
 

کتاب قربانی اسلام 
نویسنده: حسن قدوسی زاده
دفتر نشر معارف

بریده کتاب:

لیاقت رهبری را تنها فقیه سیاست‌مدار داراست
هنگامی که نام امام نزد آیت الله میلانی برده می‌شد، می‌فرمودند: سلام الله علیه. شخصی معترض بود، فرمودند:
ساکت باش فلانی! اینجا مسأله تقلید در بین نیست که گفته شود فلانی اعلم است یا من؟ بحث رهبری است و چنین نمی‌باشد که هر مجتهدی لیاقت رهبری داشته باشد، لیاقت رهبری را تنها فقیه سیاست‌مدار دارا است که عالم به زمان خویش باشد و در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسی نداشته باشد و اکنون دارای این مشخصات کسی جز آیت الله خمینی نمی‌باشد.
ص۹

بریده کتاب(۲):

اثر نوار کاست
در مقاطع حساس و شرایطی که ملت نیاز به راهنمایی‌های امام و سخنان هشداردهنده ایشان پیدا میکرد، امام سخنرانی می‌کردند و سخنانشان بر نوار کاست ضبط می‌شد و در ایران دست به دست مردم می‌چرخید.
روزنامه گاردین در این مورد نوشته بود: یک نوار کاست سخنان آقای خمینی به اندازه یک پارتیزان در پیشبرد مبارزه نقش دارد.
ص۱۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

من عشق مخاطب خاص

من عشق مخاطب خاص
نویسنده: محمد داستانپور
انتشارات حدیث راه عشق

بریده کتاب:

بعضی از اندیشمندان بزرگ ما، مثل ابوعلی سینا و فارابی معتقدند که محبت مقدم بر عشق است. بعضی نیز عکس این نظریه را معتقدند؛ یعنی می گویند، اول عشق است و بعد محبت. از نظر من احتمال دارد که هر دو نظر درست باشد. محبت را دو عشق همراهی می کند: یکی عشق پیش از محبت و یکی عشق بعد از محبت. از لحاظ روان شناختی، احساسی که به طرف مقابل پیدا می کنیم، دو لایه دارد:

لایه نخست آن هیجان است و لایه دومش احساس. عشق پیش از محبت مربوط به لایه نخست است که “شیفتگی” نامیده می شود و عشق مربوط به لایه دوم که بعد از محبت شکل می گیرد، “عشق” نام دارد. واژه عشق “عفیف” نیز که گاهی به نوعی از رابطه گفته می شود، مصداق همین لایه دوم است، شبیه علاقه حضرت امام به همسرشان که این را می شود از نامه ای که در تبعید برای همسرشان نوشته اند، فهمید. این نامه پر از جمله های عاشقانه است.

 

بریده کتاب(۲):

شیفتگی های بیمارگونه پیش از محبت از طریق حواس ایجاد می شوند؛ مثل شنیدن صدای طرف یا ‌دیدن خط او. ماده اصلی این گونه عشق ها تخیل است. در این حالت فرد با دیدن چهره یا حالتی خاص در صورت و رفتار طرف مقابل، که قدیمی ها به آن عشوه و کرشمه می گویند، یا حتی شنیدن صدای او و گاه شنیدن وصف او، بدون این که او را ببیند یا صدایی از او بشنود، شروع می‌ کند به خیال پردازی و به اصطلاح انیمیشن سازی بر اساس ویژگی های ظاهری او.

سرعت شیفتگی های بیمارگونه پیش از محبت به حدی زیاد است که حالت انفجاری دارد. در این حالت شخص ره صدساله را یک شبه طی می کند و وقتی میزان دلبستگی و حال خراب او را می بینی و از او می پرسی مگر چه مدت است که با هم آشنا شده اید، زمان کوتاه آشنایی آن ها تعجب شما را صد چندان می کند.

مثلا در نمونه ای، پسری پس از گذشت دو ماه از شروع کلاس های دانشگاه ، به شدت عاشق دختری شده بود. به او گفتم که شما در مدت دو ماه این قدر عاشق شدی؟! گفت: “دو ماه که زیاده، من در همان هفته اول، طوری کشته مرده او شدم که می خواستم سرم را هم برایش بدم.”

– شما که در این دو ماه این طور عاشق شدی، می دونی بعدا چه بلایی سرت میاد؟ بعدا هم، به همین راحتی از این دختر متنفر میشی.
ص۶۸

بریده کتاب(۳):

عاشق دروغین توقع دارد که هر وقت زنگ می زند، معشوق در هر موقعیتی به او جواب دهد. هیچ کاری مانند درس خواندن، همراهی با خانواده و… نباید برای او از پاسخ دادن به تلفن مهم تر باشد. در سخت ترین موقعیت، مانند روزهای امتحان و… اگر به معشوقش بگوید که بیا با هم بیرون برویم یا به همراه من برای خرید بیا، معشوق بیچاره حق ندارد بگوید درس دارم، الآن حوصله اش را ندارم، پدر و مادرم به من شک می کنند، احتمال دارد آبرویم برود و….

مدعی دروغین همیشه به معشوقش می گوید: «اگر می خواهی شایستگی و لیاقت عشق من را داشته باشی، یا به زبانی محترمانه تر این که اگر می خواهی عشقت را به من اثبات کنی، باید این طور باشی، باید این کار را انجام بدهی و…

عاشق دروغین به طرف مقابل به عنوان برده و اسیری نگاه می کند که هر چه عاشق می خواهد، باید بپذیرد. تا وقتی به همه خواسته هایش پاسخ مثبت داده می شود، همه چیز خوب است؛ ولی امان از روزی که “نه” در کار بیاید، چهره زیبا و مهربان این عاشق دلباخته، به شدت برافروخته می شود و زبان نرمش به تیغ بسیار تند و برنده تبدیل خواهد شد و درخواست های همراه با ملاطفتش، به تهدید های خشن و بی پرده و تبدیل می شود. عاشق واقعی هیچ گاه می تواند معشوقش را تهدید کند؟
ص۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۹ ب.ظ

عطر فرشته

 

کتاب عطر فرشته: رویکردی جامعه شناختی به حجاب و کارکرد آن

کتاب عطر فرشته
نویسنده: محسن نصری
انتشارات حدیث راه عشق

بریده کتاب:

دوری از فطرت الهی، دوری از خداوند تبارک و تعالی را سبب می شود و حیا و عفاف و حجاب که فطری است، نزدیکی به خدا را فراهم می سازد.

بریده کتاب(۲):

امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: هرکس دیدۀ خود را از (نامحرم) فروبندد، قلبش راحت می شود.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۰ ، ۱۲:۲۹
نمکتاب ...
سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۳ ب.ظ

مفرد مذکر غائب

کتاب مفرد مذکر غائب
نویسنده علی موذنی
انتشارات جمکران

جرعه ای از کتاب(۱):

صحنه با ضربه گانگ روشن می شود. حاضرین که عبارتند از: یشوعا، الکسیس و الکسیوی که هر سه لباس رزم به تن دارند، به همراه اسقف بر پا می خیزند. امپراتور وارد می شود. حاضرین تعظیم می کنند.
(صفحه ۹)

جرعه ای از کتاب(۲):

پس سپاه مجهزتر را به سوی جنوب گسیل کنید، سپاهی که لشکریانش در عین جنگاوری دیندار نیز باشند.
(صفحه ۱۳)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۰ ، ۱۲:۲۳
نمکتاب ...
دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ق.ظ

مهارت های دعوت فرزندان به نماز

مهارت های دعوت فرزندان به نماز: برای کسانی که دغدغه نمازخواندن فرزندشان را دارند

مهارت های دعوت فرزندان به نماز
نویسنده: محمدعلی جابری
انتشارات معارف

بریده کتاب:

نیاز ها نگرانی‌ها و علاقه‌ های افراد، پنجره های طلایی نفوذ به درون آنها هستند. اگر والدین به گونه ای عمل کنند که فرزند احساس کند نماز باعث نادیده گرفتن نیازها و علاقه هایش می ‌شود، از آن ها و نماز فاصله می گیرد. در مقابل اگر والدین متوجه نیازها، نگرانی ها و علاقه های فرزند باشند، محبوب قلب او می شوند و احتمال هماهنگی اش با باورها و رفتارهای والدین بیشتر می‌ شود.
مهارت‌ های دعوت فرزندان به نماز، ص۳۵

بریده کتاب(۲):

دختری پانزده‌ ساله که از ابتدای تکلیف تا کنون همه نمازهایش را سر وقت خوانده است، می‌گفت: «پایبندی به نماز اول وقت را مدیون مادرم هستم.» روزی قرار بود به دکتر برویم. میانه راه اذان شد. با توقف برای نماز اول وقت ممکن بود به دکتر نرسیم. هزینه ویزیت را هم پرداخت کرده بودیم؛ ولی مادرم گفت: «نماز مهم تر است. نمازمان را می ‌خوانیم؛ اگر به دکتر رسیدیم که چه بهتر و اگر نرسیدیم، روز دیگری نوبت می ‌گیریم.» برای نماز ایستادیم و اتفاقاً به دکتر نیز رسیدیم. این رفتار مادرم باعث شد، هیچ‌ گاه چیزی را بر نماز مقدم نکنم.
مهارت‌های دعوت فرزندان به نماز ص۱۱۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۰۰ ، ۱۱:۱۷
نمکتاب ...
جمعه, ۲۱ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ضد

 

کتاب شعر ضد: ۵۱غزل جذاب و خواندنی از یک شاعر نو اندیش

کتاب شعر ضد
شاعر: فاضل نظری
انتشارات سوره مهر

بریده کتاب:

صفحه ۱۱
غم خوار من به خانه غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند
می بینمت برای تماشا خوش آمدی

راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای دل به آخرین شب دنیا خوش آمدی

با برف پیری ام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق! آی عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی

بریده کتاب(۲):

صفحه ۳۷
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این «هست و نیست» کاش که زیر و زبر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و درد سر شود

ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی باخبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود

بریده کتاب(۳):

صفحه ۳۹
باز در خود خیره شو انگار چشمت سیر نیست
درد خودبینی است می دانم تو را «تقصیر» نیست

کوزه دربسته در آغوش دریا هم تهی است
در گل خشک تو دیگر فرصت تغییر نیست

شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است
شیر اگر همسفر کفتار باشد شیر نیست

اولین شرط معلم بودن انسان بودن است
شیخ این مجلس کهن سال است اما پیر نیست

در پشیمانی چراغ معرفت روشن تر است
توبه کن! هرگز برای توبه کردن دیر نیست

همچنان در پاسخ دشنام می گویم سلام
عاقلان دانند دیگر حاجت تفسیر نیست

باز اگر دیوانه ای سنگی به من زد شاد باش
خاطر آیینه ما از کسی دلگیر نیست

بریده کتاب(۴):

صفحه ۱۱۱
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت

جز خودم هیچ کسی در غم تنهایی من
مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت

دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصه عاشقی ما سر و سامان نگرفت

هر چه در تجربه عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رود خروشان نگرفت

مثل نوری که به سوی ابدیت جاری است
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت

بریده کتاب(۵):

صفحه ۳۵
ای پاسخ بی چون و چرای همه ما
اکنون تویی و مسأله های همه ما

کو آن که در این خاک سفر کرده ندارد
سخت است فراق تو برای همه ما

ای گریه شب های مناجات من
از تو لبخند تو آمین دعای همه ما

تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم
پیچیده در این کوه صدای همه ما

ای ابر اگر از خانه آن یار گذشتی
با گریه بزن بوسه به جای همه ما

ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ما

گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است
جرمی که نوشتند به پای همه ما

در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم
سوزانده شدن باد سزای همه ما

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۰۰ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۰، ۰۵:۵۰ ب.ظ

به رنگ صبح

 

کتاب به رنگ صبح: کتابی حاوی خاطرات شهدا در محیط خانواده

 

کتاب به رنگ صبح
کاری از موسسه مطاف عشق

بریده کتاب:

نقد خودمانی
تا قبل از سال ۱۳۴۷ که هنوز مشغولیت های سیاسی و اجتماعی آقای رجایی آنقدر زیاد نشده بود، فرصت بیش تری داشتند تا در خانه باشند. از همین فرصت استفاده کردیم و هفته ای یک بار جلسه ی دو نفره گذاشتیم. در آن جلسه با هم صحبت می کردیم که چه روشی را باید در خانه و زندگیِ روزمره ی خود انتخاب کنیم تا در تربیت و روحیه ی بچه ها تأثیر مثبت داشته باشد. در این جلسات هفتگی، ما روش های منفی خودمان را هم نقد می کردیم.
راوی: همسر شهید محمدعلی رجایی
به رنگ صبح ص۳۳

بریده کتاب(۲):

زن برده نیست
روحیه ی همکاری خیلی خوبی داشت؛ اما خودم راضی نمی شدم با آن همه کار طاقت فرسایی که داشت، وقتی به خانه می آید، بخواهد دست به سیاه و سفید بزند. واقعا به زحمتش راضی نبودم، ولی با این همه به من اجازه نمی داد لباس هایش را بشویم. خودش می شست و می گفت: نمی خواهم تو رو به زحمت بندازم. یادم هست بعد از عملیات خیبر، ایشان دیر وقت به خانه آمدند. سر و پایش شِنی و خاکی بود. خیلی خسته بود. آن قدر خسته که همین طور سر سفره نشست. تا من رفتم غذا بیاورم، دیدم سر سفره خوابش برده، آمدم تا کفش و جورابش را بردارم که بیدار شد و با لحن خاصی گفت: این کار ها وظیفه ی شما نیست. زن که برده نیست. من خودم این کار رو انجام میدم.
راوی: همسر سردار شهید مهدی زین الدین
به رنگ صبح ص۳۵

بریده کتاب(۳):

آرامش
همیشه با همسرش با متانت و سعه ی صدر برخورد می کرد و همین باعث می شد آرامش، همیشه مهمان خانه شان باشد. شوهرش کم حوصله بود و خیلی زود از کوره در می رفت اما او نمی گذاشت تند شود. زود سر و ته قضیه را جمع می کرد و دوباره آرامش را به خانه برمی گرداند. فاطمه با همین رفتارش توانسته بود زندگی را مدیریت کند.
شهیده فاطمه نیک
به رنگ صبح ص۳۶

بریده کتاب(۴):

به خاطر خودت
بعضی وقت ها حرف هایی می زد که همان می شد مبنای زندگی مان. یک بار رو به من کرد و گفت: من تو رو برای خودت دوست دارم، نه برای خودم. تو هم بهتره من رو بخاطر خودم دوست داشته باشی نه به خاطر خودت. همین جمله باعث شده بود در مواقع خاص، خودم را جای ایشان بگذارم و بعد تصمیم بگیرم؛ و طبیعی بود که با این نگاه زندگی مان دارای تحکیم، محبت و مودّت بیشتری می شد.
راوی: همسر شهید محمدعلی رجایی
به رنگ صبح ص۳۳

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۰ ، ۱۷:۵۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۴ آبان ۱۴۰۰، ۰۹:۴۹ ب.ظ

مهاجران

 

کتاب مهاجران : داستان بلندی از مشکلات و زیر و بم های فرزند یک خانواده ی فقیر ایتالیایی

 

کتاب مهاجران
نویسنده: هاوارد فاست
مترجم: فریدون مجلسی

بریده کتاب:

ص۱۱
در پایان هفته‌ پنجم، آن شصت دلار تمام شد. جوزف دانست که سرش کلاه رفته بود و دانست که در این مورد هیچ کاری از او ساخته نیست. دانست که‌ گول خوردن و مورد کلاه برداری و دزدی و فریب قرار گرفتن، برای دو مهاجر که انگلیسی نمی دانند و خویشاوند و دوستی هم ندارند، بخشی جدایی ناپذیر از زندگی در آمریکا است!

بریده کتاب(۲):

ص۱۷

نه جوزف حرف می زد و نه هیچ یک از کارگران قرارداری. آن ها صف کشیده بودند و منهتن را که در دوردست ها بود می نگریستند. چهره هایشان بی احساس و‌ ناامید بود.
وقتی آن ها واگن های قراضه حمل کارگران را دیدند و به آن اعتراض کردند، مانسینی (پیمانکار پولدار آمریکایی) به آنان اطمینان داد که این واگن، یک واگن سر بسته معمولی نیست. در یک طرف آن توالت هایی قرار دارد و واگن به دو بخش تقسیم شده است، به طوری که زنان می توانند بخشی ویژه در اختیار داشته باشند و تشک هایی برای خواب در اختیارشان است. هر روز به آنها غذا و آب آشامیدنی می دهند. سفری جالب و لذت بخش در پیش خواهند داشت‌!

البته خیلی چیزهای دیگر هم بود که می توانست بگوید، اما از گفتن آن خودداری کرد؛ این که توالت ها کثیف بود و‌ خوب کار نمی کرد، به زودی بوی بد آن‌ واگن سربسته را خواهد انباشت! این که غذا بد و کم خواهد بود و این که آن ‌واگن فاقد بخاری به طرزی باور نکردنی سرد خواهد شد و همچنین از گفتن این که سفر به آن سوی کشور هفت روز به درازا خواهد کشید!

بریده کتاب مهاجران (۳):

۳-ص۳۹۹
وقتی دان به اتاق خودش در هتل بیلمورت رفت، روی بسترش دراز کشید و به سقف خیره شد. چهل سال داشت و اگر تا‌ کنون کسی رؤیایی آمریکایی را در خواب دیده بود، او نیز مطمئنا چنان رویایی در سر داشت.

اکنون سال ۱۹۲۸ بود و فقط چهل سال از زمانی که مادر و پدرش در بندرگاه نیویورک از کشتی قدم به آیس آیلند گذاشته بودند می گذشت. پدرش ماهی گیری فرانسوی ایتالیایی بود که با همسری ایتالیایی، بدون ذره ای آشنایی با انگلیسی، سرگردان و بی آن که در دنیای ایست ساید نیویورک دوستی داشته باشد، قدم به آنجا نهاد.

آن ها ماجراهایی را که بر سرشان آمده بود، بارها و بارها برایش گفته بودند. آن روزهای گرسنگی در نیویورک، استخدام پدرش در یک گروه کار برای راه آهن آچیسن و توپکا و سانتافه، خطی که از فراز کوه ها وارد سان فرانسیسکو می شد، نخستین دورنمای سان فرانسیسکو، آن شهر طلایی در کنار خلیج، مبارزه برای زندگی کردن و برای زنده ماندن…

او از میان هیچ برخاسته بود و خود را به یک پادشاه و امپراتور واقعی بدل کرده بود. بر ناوگانی از کشتی های بزرگ مسافری، یک خط هوایی، یک فروشگاه بزرگ باشکوه، یک هتل تفریحی عالی و اموال و املاک بسیار فرمان می راند. هر چه داشت خودش آن را به دست آورده و نتیجه کار خودش بود. در واشنگتن و نیویورک به او خوش آمد می گفتند، مردم به او‌ کرنش می کردند. همسرش یکی از زیباترین زنان سانفراسیسکو بود. با این حال بیش از هر کس در پهنه جهان تنها بود…!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۰۰ ، ۲۱:۴۹
نمکتاب ...