یا مهدی ...تمام قدم هایم نذر آمدنت(سه زبان)
برچسب روی کوله برای پیاده روی اربعین
برای دانلود باکیفیت عکس بالا روی عکس کلیک کنید.
فایل های با کیفیت را از اینجا دانلود کنید
برچسب روی کوله برای پیاده روی اربعین
برای دانلود باکیفیت عکس بالا روی عکس کلیک کنید.
فایل های با کیفیت را از اینجا دانلود کنید
فریادرس ، بازنویسی و گردآوری: حسن محمودی
معرفی:
گاهی نگاهت مضطرب و غمگین است؛
دستانت نیازمند دستگیری کسی است؛
روحت گرفته و رنجور …
دنبال همراهی می گردی که به فریاد دلت برسد.
کتاب فریادرس نقطه ی نورانی دلت می شود، انشاء الله
بریده ای از کتاب:
بدون اینکه چیزی بپرسم، بی اختیار دنبال ایشان راه افتادم .اصلا فراموش کرده بودم که گم شده ام ؛ اشتیاقم برای انجام اعمال حج بیشتر شده بود ؛ آرامش، تمام وجودم را فراگرفته بود .
اعتماد عجیبی به آن آقا کرده بودم ،بوی عجیبی به مشام می خورد که در آن فضا، معنویت خاصی بخشیده بود . درآن شلوغی هیچ کس مزاحم من نشد وبه راحتی توانستم رمی جمرات را انجام دهم .
بعد از اعمال، آن آقا به سمتی رفت به دنبالش راه افتادم تا خیمه خودمان را دیدم ، تازه به یاد آورده بودم که من گم شده بودم . خیلی خوشحال بودم به زبان انگلیسی از او تشکر کردم و گفتم :
شما مرا نجات دادید واقعا نمی دانم چگونه از شما تشکر کنم، با بیانی فصیح و آرام گفت : « نیازی به تشکر نیست وظیفه ماست که به محبان خویش رسیدگی کنیم . در طول عمر ما هم شک نکن.»
کتاب فتح خون ، به قلم شهید آوینی
معرفی:
فتح خون داستان است، داستان امیدهای من و تو…. آرزوهایی که همیشه در سرمان دور می زند. خودت را در کربلا ببین در صفحه های سخت … انتخاب آسان نیست… دو راهی – شک و یقین- مرگ و زندگی- .. با امام بودن یک آرزو نیست، یک تصمیم است کتاب را که خواندی تصمیمت را بگیر.
بریده ای از کتاب:
عجب تمثیلی است که علی مولود کعبه است….یعنی باطن قبله را در امام پیدا کن .اما ظاهر گرایان از کعبه نیز تنها سنگش را میپرستند .سخن آنان است که اسلام آوردند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند….کنج فراقتی و رزقی مُکفی …دل خوش به نمازی غراب وار و دعایی که بر زبان میگذرد اما ریشه اش در دل نیست ،در باد است.
بریده ای از کتاب:
دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند
وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم
چه بسیارند اهل دین…
ناتمام ماندن کتاب فتح خون و شهادت نویسنده، تحلیل خاصی در پی داشت: گویا عمق پیام کتاب چیزی نبود که از دریچهی برگهای کاغذی به مخاطب برسد.
بلکه خون شهید پیام را رساند و جاودانه کرد.
توصیف واقعه کربلا به قلم شهید آوینی، یک روایت صرفا تاریخی نیست.
که تاریخ را نویسندگان بسیاری نوشتهاند!
بلکه راوی، قلم و احساس را به تمام و کمال درخدمت گرفته، تا اثری کاملا متمایز و بیبدیل به جای بگذارد.
از یک سو مستندات تاریخی را روایت میکند و از سوی دیگر نگاهی تحلیلی دقیق و در عین حال ادبی بر آن دارد.
آن هم از جنس تلنگر.
تفاوت این دو قلم در کنار یکدیگر که از پس هر روایت آمده است، کشش نوشتار را افزون کرده است.
متن کتاب اگر در به کار بردن کلمات جدید و کم کاربرد، امتناعی ندارد، لیکن از خوانش متعارفی بهره برده است.
استفاده از پیامهای قرآن، نهج البلاغه و کلمات معصومین نه تنها موجب قوام و اصالت معنایی آن شده، بلکه بر زیبایی ادبی و هنری نوشته نیز افزوده است.
در این کتاب سعی شده اسامی افراد که در تاریخ مستند شدهاند، یک به یک به کار رود .لیکن حجمِ کمِ کتاب، گنجایش این تعداد اسامی را ندارد.
والسلام علیکم و رحمه الله….
رضا امیرخانی نوشته است بخوانید و لذت ببرید...
برشی_از_یک_کتاب ✂️
ما همواره گرفتار جنگ بودهایم...
شما ایرانیها نمیدانید جنگ یعنیچه...
جنگ شما فقط لب مرزها بود...
جنگ ما در خانههامان هم آتش میزد...
خانه جنگی بود...
امروز نسل جوان افغانی، یعنی یک جوان سی و پنج ساله، به جز جنگ هیچ ندیده است...
میفهمید یعنیچه؟ یعنی او اصل نمی داند آشتی یعنی چه... آرامش یعنی چه...
پشتون و هزاره و تاجیک و ازبک، شیعه و سنی، سی سال هم را زدهاند...
افغان این میانه معنایی نداشته است.
ما دچار پسماندهگی_فرهنگی شدهایم، آن وقت تو گپ فرهنگی میزنی؟!
میدانی سه سال تعطیلی لیسه (مدرسه) یعنی چه؟
بله... یعنی سه سال عقب_ماندگی ...
سه سال که مدرسه تعطیل شود، یک نسل درس نمیخواند...
بعد، این نسل به سن کار میرسد، نمیتواند کار نیکو کند...
بعد این نسل باید معلم شود برای نسل بعدی، اما سواد درست ندارد...
سه سال تعطیلی لیسه یعنی سی سال پسماندهگی...
حالا ما سی سال است که تعطیلیم ...
برای کسانی که دوستشان دارید به_اشتراک_بگذارید ♻️
#کتاب_بسیار_توصیه_میشود.جانستان کابلستان
رضا امیرخانی
پوستر کتاب جانستان کابلستان را از اینجا دانلود کنید
ناقوس ها به صدا در می آیند
📚💐📚💐📚💐📚💐📚💐
#ابراهیم_حسن_بیگی
بعضی ها گنج دارند و باز هم در فقر و نداری زندگی می کنند.آن وقت کسان دیگری از این گنج بهره می برند. این کتاب نقشه آن گنج است.در بهره بردن از این گنج تردید نکن.
ابراهیم حسن بیگی نویسنده ی توانمند و دست به قلمی است که داستان کتابش نه تنها خواننده را خسته نمی کند بلکه به راحتی، با بازی با کلمات، روح و روان خواننده را نیز به تسخیر در می آورد.
داستان ناقوس ها به صدا در می آیند داستانی جذاب در ارتباط با قدیسی بی نظیرِ جهان؛ حضرت علی علیه السلام است که:
برای دانلود با کیفیت کتاب " ناقوس ها به صدا در می آیند" روی عکس کلیک کنید.
سیر داستان
داستان دلدادگی یک کشیش مسیحی است که در مسکو زندگی میکند. او کتابها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق میورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او میرسد، علاقهمند میشود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک کشته میشود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری میگذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی میشود. کشیش به خاطر حفظ جان خود مجبور به ترک مسکو میشود و به بیروت میرود. او کودکیها و بخشی از عمرش را در این شهر گذرانده و پسر، عروس و نوهاش در آنجا زندگی میکنند. علاوه بر این، او در پایتخت لبنان، دوستان و محققان فراوانی از جمله «جرج جرداق» نویسنده کتاب «الامام علی صوتالعدالهالانسانیه» را دارد که میتوانند در کشف شخصیت امام علی (ع) به او کمک شایانی کنند. این کشیش روسی با مطالعه آثار فراوانی از نویسندگان مسیحی و اهل تسنن، امیر مؤمنان را به نیکی میشناسد و از موعظهها و پندهای آن امام در سخنرانیهای خود استفاده میکند. او همچنین، سخنان شیوای حضرت علی (ع) را سرلوحه زندگی خود قرار میدهد و توصیههایی در باب مرگ و جهان پسین به فرزندش دارد. داستان با دستگیری جنایتکارانی که به خاطر به دست آوردن نسخه خطی، هم دست به قتل مرد تاجیک زده و هم از کلیسا و منزل کشیش سرقت کردهاند، خاتمه مییابد و کشیش که آرامش از دست رفته را بازیافته است، همراه با همسرش به مسکو برمیگردد؛ گویی که او تعالیم علی (ع) را به عنوان بهترین و ارزشمندترین سوغات بیروت به خانه برده است؛ چرا که چمدان حاوی کتاب قدیمی و سایر آثار خریداری شده از سوی کشیش در فرودگاه جابهجا شده و او با چمدان دیگری به خانه رفته است.
برشی از کتاب: ✂️
جرج گفت: کلام همه پیامبران و عدالت خواهان جهان ،شبیه کلام علی ست.برای همین من اسم کتابم را گذاشتم علی صدای عدالت انسان .
کشیش گفت: برای همین امروز پیش تو هستم تا درباره ی علی بیشتر بدانم .
جرج گفت: برای شناخت علی باید به وجدان خودت رجوع کنی پدر و تعصب مسیحیت را از خودت دور کنی و علی را با هیچکس قیاس نکنی جز خودش...
امید آخر: اگر می خواهی متوجه محبت امام به خودت شوی و از شوق گریه کنی داستان های این کتاب را بخوان.
اگر روزی به آخر آخر امیدت رسیدی بدان که همه چیز را باخته ای. اما اگر یک روز ،یک ساعت ،یک لحظه ، به امید آخر پیوند بخوری مطمئن باش زیباترین لحظات زندگیات را تجربه خواهی کرد... کتاب امید آخر تو را از رسیدن به سراشیبی یاس و ناامیدی باز می دارد.
برشی از کتاب: در یک آن یاد حرف شیعیان افتادم آنها می گفتند : ما امامی داریم که یکی از القاب او مغیث (فریاد رس)است. رو به آسمان کردم ،مضطرانه گفتم :خدایا !اگر شیعیان راست می گویند وامامشان واقعا مغیث است پس بگو،به فریاد من برسد واگر فریاد رس به داد من برسد ومرا از این مشکل رها کند ،من هم به او معتقد می شوم این ها را گفتم وبا تمام وجود فریاد زدم «یا مغیث ! یا مغیث!» -آب دهانم را قورت دادم صدای دلنشینی را شنیده بودم ،بی اختیار صورتم را برگرداندم به یاد حرف های خطیب جمعه افتادم ،«چهره اش گندمگون ،ابروانش هلالی وکشیده ،چشمانش سیاه ودرشت وجذاب ...برگونه راستش خالی مشکین .» با صدایی لرزان گفتم :بله ،فرمود :دنبال چه کسی هستی ؟ قدرت تکلم نداشتم ،ابهت وهیبت آقا،انجام هر عملی را از من گرفته بود ،با اینکه بی اختیار چشمانم پر از اشک وتپش قلبم تند ترشده بود خیلی آرام گفتم :دنبال امام زمانم .فرمود:من امام تو هستم ،بلند شو ،دیگر فراق به پایان رسید.(ص57)
عکس نوشته هایی زیبا درباره حضرت مهدی (عج) از کتاب امید آخر
سلام بر تو ای امام تنها… اما ایشان از من دینداری را خواستند. بیشتر… اما ایشان از من دینداری را خواستند. باید قیمتی باشد. چرا عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا این سه بار تکرار کردن نشانه اهمیت این مساله است. |
پسرک فلافل فروش : گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
در اوج بیبند و باریها و فسادهای دوره طاغوت، مردانی پرورش یافتند که پس از پیروزی انقلاب لیاقت شرکت در جهاد و شهادت در دوران دفاع مقدس را یافتند...
حالا هم در اوج تهاجمات فرهنگی و اعتقادی داخلی و خارجی مردانی را میبینیم که با وجود برقراری امنیت و آرامش در کشور خودشان به یاری برادران مسلمان خود در سایر بلاد اسلامی شتافتهاند و مشغول جهاد شدهاند و شهادت را افتخار خود میدانند.
برشی از کتاب
یک نفر از انتهای ماشین با صدای بلند گفت: نابودی همه علمای اس.....
–بعد از چند دقیقه سکوت ادامه داد: نابودی همه علمای اسراییل صلوات
همه صلوات فرستادیم . وقتی برگشتم با تعجب دیدم آقایی که شعر صلوات فرستاد همان جوان لال در مسجد بود
-به دوستم گفتم : مگر این جوان لال نبود؟
-دوستم خندید و گفت: فکر کردی برای چی تو مسجد می خندیدیم ....شمارو سرکار گذاشته بود. صفحه 25
بیشتر ببینیم…
عکس هایی جذاب از کتاب کیمیاگر
بنر با کیفیت کتاب دروازه ای... را از اینجا دانلود کنید.
بنر با کیفیت "قدر جوانی و ..." را از اینجا دانلود کنید.
بنر با کیفیت "انس با کتاب" از اینجا دانلود کنید
بنر با کیفیت "مطالعه مسئولیت" را از اینجا دانلود کنید.
بنر "وضع کتاب" را از اینجا دانلود کنید.
بنر با کیفیت "صد هزار جلوه" را از اینجا دانلود کنید.
برای دانلود با کیفیت، روی عکس کلیک کنید.
بنر با کیفیت "عرضه کتاب" را از اینجا دانلود کنید.
بنر با
کیفیت "متاسفانه کتابخوانی" را از اینجا دانلود کنید.
بنر با کیفیت" مخارج اصلی" را از اینجا دانلود کنید.
بنر با کیفیت را از اینجا دانلود کنید.
داستان روایت عشقی آتشین که در اثر باد های سهمگین روزگار خاموش نشد ...
دعبل و زلفا : مظفر سالاری، به نشر
معرفی:
اگر دلت می خواهد جان تازه بگیری و محبت امام به دلت مزه کند این رمان را از دست نده…
با امام که باشی پادشاه عالمی، دور که شدی خوار و زبون دیگرانی.
بریده کتاب(۱):
زلفا با چابکی درون خمره ای گلی که خالی بود پرید. در آن لحظه که می خواست درون خمره بنشیند، چرخید و دعبل را کنار جعبه های انار دید. او را شناخت و تعجب کرد که در آن موقعیت می بیندش.
دانلود کلیپ دعبل و زلفا از آپارات نمکتاب
#دعبل_زلفا❤️
#مظفر_سالاری
عکس نوشته هایی از کتاب دعبل و زلفا
معجزه، کلمهای دور و نزدیک، آشنا و رمزآلود. حتما راجع به این واژه زیاد شنیدی! توی قصههای قدیمی و توی برخی اتفاقات جدید. این کتاب داستان معجزههاست!
داستان خدایی که وقتی میگه «بشو» بدون شک «میشه».
دنیای پیامبرانی که به آن ها سلام می دهیم ناشتاخته است و نامانوس. راجع به شخصیت های ورزشی و سینمایی مطالب بسیاری می دانیم اما از زندگی یامبرانی که گذشته ما را نقاشی کرده اند هیچ.
این کتاب بصورت رمانی و جذاب پیوندی جذاب بین ما و گذشتگان برقرار میکند.
خلاصه کتاب:
موسای عیسی روایت دوران پیامبری حضرت موسی و عیسی به زبان شیوای نویسنده در قالب داستان است روایت ظلم فرعون و به ذلت کشیدنش
روایت نجات بنی اسرائیل و لطف بی کران خداوند به این قوم و ناسپاسی آنها در اوج بی حیایی
موسای عیسی روایت دو پیامبر اسمانی مبعوث شده بر قوم بنی اسرائیل است که باتمام محبت ها بازهم از اطاعت سربازدند قومی سنگ دل که خودرا به کوری و کری میزنند.
برشی از کتاب:
آب بیاورید! اما این که خون است! گفتند:در سرزمین شما آبی نیست که طعم خون نگرفته باشد حتی بخارآب. بد نیست بدانید سرور من که موسی این بلا را تنها برای ملت شما خواسته است نه بر قوم خود.گفتم تا با چشم خود نبینم باور نمیکنم!
جامشان را درون خون فرو بردند و آب برآوردند ،آب بود و به دهان من که رسید خون شد
-عصای موسی رو به شهر نشانه رفته بود تا شپش را به نفع آزادی قوم خویش به جان ملت من بیندازد!
نعره زدم :موسی! دهانم پر از شپش شد! سر به زیرآب فرو بردم و برآوردم، درآب شپش بودکه موج می خورد.... عصایش را بالا آورد. ناگاه ازآب و زمین سیل قورباغه برآمد.سرو صورتم را پوشاند.گوشهایم جز غوری غوری عظیم چیزی نمیشنیدند و چشمانم جز کابوسی ازچشمان وق زده و دهانهای گشادو بدبو ندیدند.
عصایش را بالا آورد. فریاد دسته جمعی مردم را شنیدم که: ملخ! پیش از آن که فرصت گریختن به پناه گاهی را داشته باشم ازملخ پر شده بودم، چشمانم را بستم و به هزاران دهان گاز گرفته میشدم. صفحات 93 تا 95