نمکتاب

نمکتاب
امام علی(علیه السلام): کتاب غذای روح است.هر کس با کتاب آرامش یابد هیچ آرامشی را از دست ندهد.

قدمی برای تحول مطالعه کشورمان!

سایت نمکتاب:namaktab.ir
کانال نمکتاب: @namaktab_ir





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۶۴۶ مطلب با موضوع «2. جوان» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر

 

۷ روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر : بررسی انسانی کم نظیر از ۷ دیدگاه متفاوت

روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر
نویسنده: حبیبه جعفریان
انتشارات سپیده یاوران

خلاصه:

این کتاب دارای ۷فصل است که شخصیت امام موسی صدر را از دید ۷نفر برسی می کند، ملیحه صدر کوچکترین فرزند امام موسی صدر ـ همسرشان ـ فرزند ارشد امام موسی صدر ـ دختر بزرگ ایشان ـ برادر بزرگ تر امام موسی صدر ـ خواهران امام موسی صدر ـ خواهر زاده امام موسی صدر ـ و یک دوست خانوادگی ایشان که بازگویی منش و خلق خانوادگی و اجتماعی امام موسی صدر می پردازند.

بریده کتاب:

حورا دختر امام موسی صدر : بابا همیشه می گفت اگر روزی شرایط من طوری باشد که آنقدر فقیر باشم که فقط بتوانم یکی از شما را به مدرسه بفرستم آن یک نفر، حوراست نه صدر یا حمید! صفحه۷۸

بریده کتاب(۲):

صدری پسر ارشد امام موسی صدر : ۲۴ ساعت تمام با من حرف نزدی چون حورا را زده بودم، سر زن ها غیرتی بودی کسی نباید بهشان زور می گفت. وقتی من، حورا و حمید فرانسه بودیم قدغن کرده بودی که حورا ظرف بشورد یا جارو کند حسودی ام می شد.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

محمد

 

کتاب محمد: رمانی خواندنی و متفاوت بر اساس زندگی پیامبر اسلام (ص)

 

کتاب محمد
نویسنده: ابراهیم حسن بیگی
انتشارات مدرسه

بریده کتاب:

گفتم:« تردید نکنید که محمد جادوگری بیش نیست… او در مکه پیروانی یافته اما بی شک در یثرب شکست خواهد خورد، زیرا در آنجا برادران یهودی ما جواب او را خواهند داد»
شرابش را که نوشید، با آستین دور دهانش را پاک کرد و گفت: «… اگر نمی ‌دانی بدان که او توانسته در برخی از متفکران یهود هم تاثیر بگذارد…»

بریده کتاب(۲):

-چگونه است که یک عرب بی سواد و کتاب ناخوانده‌ ای چون او، همه تورات و انجیل را از حفظ شود؟…»
پرسیدم: « آیا شما او را از نزدیک دیده اید و با او صحبت کرده اید؟»
_بله… یک بار نماینده ای از سوی ابوسفیان و بزرگان قریش در مکه به نزدم آمدند و خواستند که ما با تورات او را بیازماییم تا معلوم شود از علم الهی چقدر می‌ داند.. ما به آن ها گفتیم: از محمد درباره‌ ی داستان شگفت انگیز جوانانی که در گذشته از حاکم ظالم گریختند، بپرسند، و نیز از مرد جهانگردی که به شرق و غرب عالم رسید سوال کنند، و در نهایت از حقیقت روح آدمی بپرسند و پاسخ محمد را برای ما بیاورند.
پاسخ محمد همه ما را شگفت زده کرد!..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

هزار از بیست

کتاب هزار از بیست: از عشق باید گفت… از عشق باید خواند

کتاب هزار از بیست
نویسنده: هاجر نظری
انتشارات ستارگان درخشان

بریده کتاب:

شنیدیم خانم ‌تان هم پای صندوق بوده اند، به نظرتان طوری نیست، زن بیرون از خانه باشد و همه او را ببینند؟ خنده‌ ای کرد و در جوابشان گفت: نه، طوری که نیست. خدمت می‌ کنن. اگه خودشون مقید باشن و مسائل و رعایت کنن، مشکلی نداره، تازه منم به خانمم اطمینان کامل دارم!

بریده کتاب(۲):

یکی از همکارهایش بهش گفته بود: ( چند تا از این سربازها را ببر تا وسایلت را برایت جابه جا کنند ) با تعجب نگاهش کرده بود و گفته بود: ( اصلاً این کار رو نمی کنم. این سربازها برای خدمت به مملکت اینجا هستند. نه برای کارهای شخصی ما )

بریده کتاب(۳):

من هیچی ندارم. خودم هستم و خودم و این لباسی که پوشیدم. یک پیراهن سبز نظامی پوشیده بود. یکدفعه سرش را پایین انداخت و پیراهنش را نگاه کرد. خنده‌ اش گرفت، سرش را تکان داد و دست چپش را گذاشت روی پیشانی‌‌ اش. هنوز سرش را بالا نیاورده بود و با انگشت اشاره‌ ی دست راستش پیراهنش را گرفت و کمی به سمت جلو کشید: ببخشید! این هم مال خودم نیست مال بیت‌ الماله…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
شنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۴۱ ب.ظ

خط فکه

 

کتاب خط فکه: کتابی که حیف است اگر ترجمه نشود، این سند ارزشمند را از دست ندهید!

 

کتاب خط فکه
نویسنده: خودنوشت های شهید سیدمحمد شکری
انتشارات: مرکز مطالعات پژوهشی ۲۷ بعثت (نشر ۲۷)

معرفی:

 خط فکه، کتاب خودنوشت شهید سیدمحمد شکری‌ ست، کتابی که بزرگان راجع به آن گفته‌ اند:
که کتاب باید به زبان‌ های دیگر ترجمه شود!
این سند ارزشمند را از دست ندهید!

 کتابی زیبا برای آن‌ هایی که رمان کوتاه دوست دارند، از نوع عاشقانه! از نوع آرامش ‌بخش! از نوع تفکر آفرین! از نوع دوست داشتنی…

خلاصه:

ماجرای مردیست عاشق!
عاشق جهاد!
عاشق بی ‌نهایت!
عاشق فرامرزی بودن!
عاشق همسر و بچه ‌هایش!
و این عشق‌ ها در کنار هم، ماجرایی جالب ساخته ‌اند که به یک ‌بار خواندنش می‌ ارزد…

بریده کتاب(۱):

خدای من
حبیب من
فهمیدم که چقدر بدبخت و بیچاره ام…
فهمیدم که چقدر با عزیزانت فاصله دارم…
خدایا با وجود تمام این نقص ها و عیب ها که در وجود من جمع شده است، خودت می دانی زبانم در حال ستایش عاشقان است؛
حال چقدر زبان و دلم با هم همراهی می کنند، نمی‌ دانم!

 

بریده کتاب(۲):

دیگر برای ما امکان نداشت سید احمد را با برانکارد حرکت دهیم از او خواستیم که روی پا بلند شود ولی اظهار عجز و ناتوانی کرد. هر کاری کردیم که بلند شود نتوانست. به مادرش متوسل شدیم که مادرت زهرا با پهلوی شکسته و بازوی زخمی اش برای دفاع از امامت و ولایت از پا ننشست، از مادرت خجالت بکش…
به غیرتش برخورد، بلند شد.
یک طرف عباس یک طرف دیگرش را من گرفتم و شروع به رفتن کردیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۹ ، ۲۱:۴۱
نمکتاب ...
يكشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

عباس دست طلا

کتاب عباس دست طلا: داستان زندگی یک رزمنده تعمیرکار… حاج عباسعلی باقری

کتاب عباس دست طلا (زندگی حاج عباسعلی باقری)
نویسنده: محبوبه معراجی پور
انتشارات فاتحان

بریده کتاب:

می گوید: حاجی، هیچ وقت فکر نمی ‌کردم روزی چهارده پونزده ساعت بدون استراحت بتونی کار کنی! خسته نمی شی؟
جَلدی می‌ گویم: کار به من نیرو می دهد؛ این چکش و آچار که می‌ افتد توی دستم انرژی ‌ام را صد برابر می ‌کند. با کار گرمم، شادم، پیروزم، مثل همین رزمنده‌ ها….

بریده کتاب(۲):

در تمام اوقات شبانه روز این کار است که بعد از توکل به خدا، در زندگی او حرف اول را می‌ زند؛ چرا که او کار را راحت روح و جانش می ‌داند. هرکس با او همراه می‌ شود، می ‌داند که باید از سپیده دم تا شامگاه، پا به پایش کار کند. شعارش این است: ما می ‌توانیم پس باید کار کنیم و روی پای خودمان بمانیم.

بریده کتاب(۳):

ماشین‌ های داغون الان سرپا شدند.
توی دهان غریبه و آشنا مشهور شده ام به عباس فابریک دست طلا! این لقب به خیلی به نفس آدم حال می ‌دهد! اما باید مراقب باشم یک وقت خدای نکرده مغرور هنر و استادی دستم نشوم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
پنجشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

یادم تو را فراموش

کتاب یادم تو را فراموش: آداب مواجه درست با بازی های رایانه ای در خانواده

 

کتاب یادم تو را فراموش
نویسنده: کاظم مؤذن
انتشارات بوی شهر بهشت

معرفی:

در واقع، کودک از طریق بازی می تواند خود را بشناسد که ضعف ها و قوت هایش چیست؟
آیا فرمانده است یا فرمان بر؟ تابع است یا متبوع؟ آرام است یا شلوغ؟ حالت تهاجم دارد یا تسلیم؟
همچنین بسیاری از صفات و خصوصیات کودک مثل شجاعت یا ترس یا مهر و خشم و ابتکار، از طریق بازی کشف می شود.
از سوی دیگر، کودک در بازی یاد می گیرد چگونه در بین جمع زندگی کند؛ چه ضوابطی برای زندگی رعایت کند؛ دردرگیری ها، در معرکه ی زندگی، چه موضعی و چه راه و روشی در پیش گیرد.

بازی ها افراد را با مقررات و ضوابط زندگی آشنا می کنند؛ روح سازگاری را در افراد پدید می آورند؛
فنون زندگی جمعی را به کودکان و نوجوانان یاد می دهند.
حال که از فواید و اهمیت بازی کردن در زندگی کودکان و نوجوانان آگاه شدیم، این سوال پیش می آید که آیا بازی های رایانه ای می توانند به جای بازی های سنتی نقش ایفا کنند؟

پدر و مادرها معمولاً ترجیح می دهند فرزندشان در خانه و پیش چشمشان بازی رایانه ای انجام دهد تا اینکه برای بازی و تفریح از خانه بیرون برود. بعضی از والدین نه تنها نگران استفاده فرزندشان از این بازی ها نیستند، خوش حال هم هستند برای فرزندشان چنین سرگرمی جذاب و گیرایی فراهم کرده‌ اند که می تواند ساعت ها او را در خانه بنشاند بی آنکه سروصدایی در پی داشته باشد و خطری او را تهدید کند.

البته آن ها تا حد زیادی نیز حق دارند؛ دنیای بیرون از خانه دنیای کم خطری نیست، اما والدین باید بدانند کودکان و نوجوانان در هنگام استفاده از بازی های رایانه ای با انبوهی از آسیب های جسمی و روحی و فرهنگی مواجه می شوند که بسیار بیشتر از آسیب های دنیای بیرون از خانه، ممکن است آن ها را تهدید کند‌.

بریده کتاب:

کمیته ی ملی بازی های رایانه ای اعلام کرده است که براساس آمارهای گرفته شده، روزانه ۲۰ میلیون ایرانی حدود ۴۰ میلیون ساعت را برای بازی های رایانه ای صرف می کنند. همچنین مصاحبه ای که از نوجوانان در گیم نت ها گرفته شده است، نشان می دهد اغلب آن ها بین ۲ تا ۶ ساعت برای این بازی ها وقت می گذارند.

بریده کتاب(۲):

بی نظمی و خودمحوری
بازی های رایانه ای معمولاً نظم خاصی ندارند و کودک یا نوجوان هرزمان که اراده کند به بازی مشغول می شود و از آنجا که زمان مشخصی ندارد، بی نظمی را به فرزندان ما می آموزد.
برخلاف تلویزیون که برنامه های آن در زمان مشخص آغاز می شود و در محدوده زمانی معین پایان می یابد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

تو عاشقانه سفر کن

تو عاشقانه سفر کن: واژه و قافیه ها گاهی می شود ابزار یک سفر عاشقانه…

تو عاشقانه سفر کن

نویسنده: حمید سبزواری
انتشارات تکا

بریده کتاب:

ای به درد درد مندان آشنا
بر همه پیدا و پنهان آشنا

ای ز سوز سینه آزادگان
در دل تاریک زندان آشنا

ای ز حال زار ره گم‌ کردگان
در بیابان ‌های سوزان آشنا

دستگیرم شو که، ره گم کرده ‌ام
ای تو بر هر درد و درمان آشنا

بریده کتاب(۲):

درد مندم، آه درمانم فرست
مرهمی بر زخم پنهانم فرست

کسوت و اندام انسان دادی‌ ام
جان انسان، جان انسانم فرست

بریده کتاب(۳):

مرا که یار نباشد بهار را چه کنم؟
بهار بی ‌گل روی نگار را چه کنم؟

بهار با تو سفر کرد و بی تو باز آمد
من این ملازم بی اعتبار را چه کنم؟

گرفتم آن که شکایت ز بیش و کم نکنم
بلای هجر و غم انتظار را چه کنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
سه شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سید حسین

کتاب سید حسین: داستان هایی کوتاه و جذاب از زندگی بی نظیر سید حسین علم الهدی

 

کتاب سید حسین
نویسنده: حمید علم الهدی
انتشارات هویزه

بریده کتاب:

شاه و نوچه‌ هاش فرهنگ را در خود باختگی نسبت به غرب تعریف و خلاصه کرده بودند. قرار بود جوان ‌ها و نوجوان‌ های ما کلاً فکر نکنند. مد، لباس، مو و … بهترین ابزارها بودند.
حسین اما حسابی حواسش را جمع بود. همیشه لباس ساده‌ ای می ‌پوشید تا چند ماه بعد که مادر فهمیده و دلاورش لباس دیگری برایش بخرد.
پیراهن تن حسین هم آن ‌روزها سلاح مبارزه با برنامه‌ های شاه شده بود.

بریده کتاب(۲):

از تنبلی بدش می ‌آمد. کافی بود صداش بزنی، فوری از خواب بیدار می ‌شد؛ مثل فنر از جا می ‌پرید.
همیشه برای تمام وقتش برنامه داشت.
می‌ گفت آدم نباید تنبل باشه…
می‌ خواست قوی‌ تر بشود.
جمعه‌ ها روزه می‌ گرفت می‌ رفت بالای کوه.
سه سال بعد نه در مشهد که در هویزه بود و نشان داد چقدر قوی شده …

بریده کتاب(۳):

“دوست دارم مهندس کشاورزی بشوم تا غذایی را بخوریم که خودمان تولید کرده باشیم.
دوست دارم کشورم را بی ‌نیاز از خارجی ‌ها کنم. کاش کشورم مستقل و خودکفا بشود.
دوست دارم به روستاها بروم و افراد بی‌ سواد را با سواد کنم.
دوست ندارم مردم کشورم بی‌ سواد باشند.
دوست دارم…”
معلم کلاسمان انگشت به دهان مانده بود.
همه گفته بودند دوست دارند در آینده دکتر و خلبان و پلیس و … بشوند اما انشای حسین به یک بچه کلاس پنجم ابتدایی نمی‌ خورد. داشت گنده ‌تر از دهانش انشاء می ‌نوشت…

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...
دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۹، ۰۳:۰۰ ب.ظ

ترسی بود ترسی نبود

ترسی بود ترسی نبود: ریشه یابی دقیق ترس کودک با درنظر گرفتن ابعاد خانوادگی

ترسی بود ترسی نبود
نویسنده: حسین امیری
ناشر: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی

معرفی:

برای ریشه یابی دقیق و بهتر ترس کودک، باید ابعاد گوناگون خانوادگی، محیطی، جسمانی، روانی و … او را در نظر گرفت و بررسی کرد؛ زیرا ممکن است ترس کودک در چند جنبه ی گوناگون ریشه داشته باشد؛ به گونه ای که شاید نتوان با بررسی یک بعد، ترس او را برطرف کرد. برای مثال، ممکن است ریشه ی ترس کودکی که دچار هراس اجتماعی است، هم خانوادگی و هم جسمانی باشد. از این روی، هنگام درمان نیز باید هر دو جنبه را در نظر گرفت و از درمان تک بعدی خودداری کرد. صفحه۶۲

بریده کتاب(۱):

فرق ترس و اضطراب
به طور خلاصه می توان گفت که ترس و اضطراب دو تفاوت مهم دارند:

  1. علت بروز ترس، معمولاً مشخص و شناخته شده است؛ ولی سرچشمه ی اضطراب برای فرد مبهم است و به طور دقیق مشخص نیست.
  2. ترس، از علتی خارجی نشئت می گیرد؛ در حالی که اضطراب در درون ریشه دارد. صفحه ۱۱
بریده کتاب(۲):

باید توجه داشت که نمی توان برای همه ی کودکان نسخه ای مشترک پیچید. بلکه باید با توجه به علل ترس آن ها، به درمان اقدام کرد. برای مثال، تعویض مدرسه برای کودکی که دچار اضطراب جدایی است، راه حل مناسبی نخواهد بود، بلکه باید اضطراب جدایی او را حل کرد. صفحه ۵۲

بریده کتاب(۳):

کودکی که در دوران طفولیت، گربه ای او را گاز گرفته، تجربه ی بسیار ترسناکی از این حیوان در ذهنش باقی می ماند. این مسئله موجب می شود که او از همه ی گربه ها بترسد. اگر این تجربه شدید بوده باشد و ادامه یابد، ممکن است سبب شود که کودک نه تنها از گربه، بلکه از سگ و هرچیز پشم آلود دیگر مانند عروسک نیز بترسد. صفحه ۱۵

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۹ ، ۱۵:۰۰
نمکتاب ...
يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۹، ۱۱:۰۰ ق.ظ

پوتین قرمزها

 

پوتین قرمزها: خاطرات آدم های متفاوت همیشه جذاب بوده و هست… این یکی نخوانده نماند.

 

پوتین قرمزها
نویسنده: فاطمه بهبودی
انتشارات سوره مهر

بریده کتاب پوتین قرمزها :

صدایش فکرم را پاره کرد که گفت: «شما را در راهپیمایی دیدم!»
گفتم کارم ساخته است. بلند شد. بدنم به گزگز افتاده بود. به طرفم آمد. دستم را گرفت و محکم فشار داد. چشم تو چشم شدیم. در عمق چشمانش شور و شعفی به پا بود. صورتم را بوسید و گفت: «خواستم بگویم من هم با شما هستم. با خیال راحت برو سر پُستت، من هوایت را دارم!»

بریده کتاب(۲):

عکسی از سخنرانی دکتر را در حسینیه ی ارشاد نشانم داد که درست وسط مجلس نشسته بودم. گفت: «این کیست؟» گفتم: «نمی دانم؛ ولی خیلی شبیه من است.» عصبانی شد و گفت: «خودت را مسخره کن!» دوباره پرسید: «می گویم این کیست؟» جواب ندادم. گفت: «تو اینجا چه کار می کردی؟» گفتم: «این من نیستم!”

بریده کتاب(۳):

جشعمی میکروفن را از جلوی فرمانده تیپ برداشت و نام و درجه اش را گفت. منطقه ای را که در آن به اسارت درآمده بود اعلام کرد و یک مرتبه فریاد زد: «من از امام خمینی اجازه می خواهم سلاحی در اختیارم بگذارند تا یگانه دشمن ضد بشر، صدام حسین، را نابود کنم.»
کلام جشعمی فضا را منقلب کرد و خبرنگاران متحیر شدند.

بریده کتاب(۴):

ماهر عبدالرشید از دور داد زد: «روی اسیر دست بلند نکنید!» استوار دست نگه داشت. ماهر عتاب کرد: «چرا اسیر را می زنید؟» استوار گفت: «به خمینی فحش نمی دهد!» ماهر غرید: «خب، از آن طرف آمده، معلوم است فحش نمی دهد!» گفت: «آخر، این ارمنی است. مسلمان که نیست!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۹ ، ۱۱:۰۰
نمکتاب ...